احتمالا عزیزانی که 2روز پیش مذاکرات علنی نمایندگان محترم مجلس را شنیدهاند، متوجه منظور میشوند.
چند نکته مهم در مورد طرح یکفوریتی انتزاع سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از ریاستجمهوری را نباید از نظر دور داشت:
1 - ضعف دولت در توجه به نقش و جایگاه نظارتی مجلس: تلقی ضعف از تعامل دولت با مجلس در جریان یک نظام مدیریتی صحیح معنا مییابد و الا شاید از نگاه دولت، این قوت باشد.
نبود تعاریف مدیریتی و کارکرد غیرنظاممند افراد چهبسا انحرافی در مسیر حرکت دستگاهها ایجاد کند که نمونه آن در برقراری رابطه دولت نهم با مجلس هفتم و هشتم بهکرات دیده شده است.
در نگاه کنونی، دولت، مجلس را در طول خود فرض میکند و انتظار حمایت و تبعیت نمایندگان با این فرض حق دولت میشود.
اجرا نشدن بیدلیل مصوبات مجلس، بیتوجهی به سؤالات و تذکرات نمایندگان، حتی در حالتی که اکثریت مجلس در مقابل دولت قرار میگیرد، برخاسته از این نوع نگرش است.
2 - ضعف مجلس در ایفای نقش نظارتی: شاید نقطه اوج این اتفاق را در مجلس هفتم بتوان مشاهده کرد.
زمانی که مجلس میباید و میتوانست اعتبار و جایگاه واقعی خود را به دولت بنمایاند، اما از باب حسننیت و حمایت همهجانبه از طیف همسو، سخاوتمندانه از حق خود گذشت.
شاید نگاه کنونی دولت نسبت به مجلس دستاورد انعطاف بیش از حد خود نمایندگان عزیز باشد.
3 - تأثیر تغییرات ساختاری در دولت: واقعیت مطلب این است که اگر دولت جایگاه واقعی مجلس را میپذیرفت و حد خود را در برابر مجلس نگاه میداشت کار به اینجا کشیده نمیشد. آنچه در مجلس اتفاق افتاده، اعتراض به نادیده انگاشته شدن همین حد و حدود است.
اقدامات روزهای اخیر نمایندگان مجلس بهنوعی اقدام متقابل توأم با احیای شأن و جایگاه نهاد قانونگذاری است، ولی نباید اقداماتی از این دست را سازنده و راهکار دانست؛ چرا که اصلاح بنیادی تلقی نمیشود.
نهایت طرحهایی از این دست منجر به تغییرات غیرضرور و کماهمیت خواهد شد که برخاسته از اختلافات و نارضایتی است. یقیناً نمایندگان مجلس محترم با تأمل بیشتر قادرند راهکار شایسته و مناسبتری برای دفاع از کیان نمایندگی و اختیارات مجلس بدون وضع قانون پیدا کنند.
4 - این همه و یک نفر: در این میان، نکته جالب، سکوت معنادار مسبب این حرف و حدیثهاست که بدون توجه به عواقب اقدامات خود و هزینههایی که بر نظام تحمیل کرده همچنان پابرجاست و باوجود اینکه موقعیت دستگاه تحت مدیریتش را متزلزل میبیند حاضر به ترک صحنه و پایان دادن به این مناقشات نیست. این هم نوعی از اخلاق مدیریت است که
جای تأمل دارد.
مجلس محترم در بزنگاههای مختلف، دولت را از افتادن در مسائل سخت و حاشیهای دور کرده است تا جایی که ذهنیت کمرنگ شدن حیثیت و اقتدار مجلس در برابر دولت، افکار عمومی را بهخود مشغول کرده است.
آیا برای دولتی که عزل و نصبهایش نزد افکار عمومی خیلی طبیعی و بیحاشیه است، سزاوار نیست با جابهجایی یک مدیر، خود به این غائله خاتمه دهد و وقت مجلس و نمایندگان و بسیاری از نهادها و سازمانهای دیگر را معطوف این موضوع نسازد؟