می‌گویند طهران شهر کوچکی بود کنار ری، اما امروز کدام شهر است که در سایه تهران گم و گور نشده باشد؟

بنا هاي شهر ري

همشهری آنلاین_نصرالله‌حدادی:  تا قبل از فروردین‌ سال ۱۳۱۷، نام شهرری در مکاتبات اداری «زاویه مقدسه» و در گفت‌وگوهای عامه «شاه‌ عبدالعظیم(ع)» و عامیانه‌تر «شابدولعظیم» بود. این شهر تاریخی، محل زیارت، تفریح و تفرج طهرانی‌ها بود؛ و امروز هم همین‌گونه است. اگر حدود یک و نیم قرن پیش تهرانی‌ها با قطار مخصوص «ماشین دودی» خود را ری می‌رساندند، امروز قطارهای مترو و چندین وسیله نقلیه دیگر این رفت‌وآمد را سهل‌تر کرده است، اصلاً برای همین است که بسیاری از اهالی ری، در تهران کار می‌کنند و عصرها به شهر خود باز می‌گردند. انگار، بین ری و تهران هیچ فاصله‌ای وجود ندارد.

می‌خواهیم به کمک کتب و اسناد تاریخی سراغی از تاریخچه ری بگیرم. از حوادث گوناگون این شهر خواهیم گفت و یادی خواهیم کرد از علما، دانشمندان، ادبا و فضلای این شهر، طبیعی است که نقطه اول و آخر ما بارگاه باشکوه حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) خواهد بود که برای ما ایرانیان و به‌خصوص تهرانی‌ها، عطر روحانی حضرت فاطمه معصومه(ع) در قم، حضرت احمدبن موسی (شاهچراغ) (ع) در شیراز و سرانجام حضرت ثامن‌الحج، علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) در مشهد را به مشاممان می‌رساند. با هم از امروز همسفر خواهیم بود و کندوکاوی خواهیم داشت در سابقه و تاریخ شهرری.  

قبل از آنکه به ژرفای تاریخ برویم، بد نیست بدانید که به دلیل وجود مضجع ۳ امامزاده در شهرری ـ امامزاده حمزه(ع)، امامزاده طاهر(ع) و حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) ـ نام این شهر تا اواخر عهد قاجار را «زاویه مقدسه» می‌گفتند.  
 ۲۵ فروردین سال ۱۳۱۷ به فرمان پهلوی دوم، نام «شهرری» در مکاتبات رسمی اداری اجباری شد و «ری» که خود روزگاری شهری عظیم بود و به علل گوناگون ـ مانند زلزله و هجوم مغولان به این شهر ـ متروک شده بود، اجباراً با اضافه شدن کلمه «شهر» رسماً «شهرری» شد!  

وزارت کشور وقت، دستور داد تا به همه اداره‌ها ابلاغ شود که نام این شهر در نامه‌نگاری‌ها «ری» ثبت شود. در متن این بخشنامه آورده شد: 
«حسب‌الامر مبارک، ابلاغ می‌شود که قصبه حضرت عبدالعظیم(ع)، من‌بعد به نام تاریخی شهرری نامیده خواهد شد. به جراید و جاهایی که لازم است، اطلاع دهند. امضا: رئیس الوزرا.»

  • حدود و ثغور ری /سید داود روغنی (شاطر داود) در کتاب نان سنگک درباره ویژگی‌های جغرافیایی ری نوشته است

ابلاغ کنید نام این شهر «ری» شود!  

«در آن زمان شهرری دارای ۴ محله بود که اگر صحن بزرگ شمالی حضرت عبدالعظیم(ع) را چون مرکزی فرض کنیم و یک خط مستقیم شرقی غربی‌را از این مرکز عبور دهیم ۲ محله میدان و سرتخت در شمال این مرکز قرار می‌گیرند و جهت شمالی ـ جنوبی‌بازار حضرتی، حدود این ۲ محله را از هم جدا می‌نماید.  

حدود جنوبی ‌این مرکز را محله‌های نفرآباد، واقع در جنوب‌شرقی و هاشم‌آباد در جنوب و کوچه بزرگی به نام کوچه چالی در جنوب غربی‌قرار گرفته بود. کوچه چالی خود ضمن تابع سرتخت‌ بودن، استقلالی نیز داشت. زیرا دارای گذر بازارچه مانندی بود که کاروانسرا، نانوایی، سقاخانه و غسالخانه نیز داشت. این گذر را کوچه سقاخانه هم می‌نامیدند، چون سقاخانه زیبایی داشت که سراسر آن از درون و برون مزین به کاشی‌های رنگی و زیبای زمان قاجار بود. صحنه‌های رویدادهای کربلا و شهادت امام حسین(ع) و لشکریان زعفرجنی با پاهای سم‌دار چنان صف آراسته داشتند که هر تازه واردی را میخکوب می‌کرد، بعدها همه اینها را خراب کردند تا آرامگاهی برای پهلوی اول بسازند.  

تکیه میدان، میدان سرتخت، بازارچه کاروانسرای گذر، بازارچه‌ هاشم‌آباد و بازارچه باباخان نفرآباد، مراکز این محله‌ها بودند. هر محل هم برای خود تکیه‌ای داشت که هنگام عزاداری‌ها به‌خصوص ماه محرم در آنها بروبیا و مراسمی انجام می‌گرفت، مراسم سینه‌زنی و روضه‌خوانی هرچه باشکوه‌تر در این تکیه‌ها برپا بود. هر محل برای خود نوحه‌خوان‌های تربیت‌شده و ویژه‌ای داشت که در این مراسم فعال بودند، حتی هر محل برای خود قبرستان مخصوصی هم داشت. قبرستان سه‌دختران مخصوص محله نفرآباد، قبرستان هاشم‌آباد و باغ ملک مخصوص کوچه چالی و قبرستان امامزاده عبدالله(ع)، مخصوص محله میدان و سرتخت بود، البته این قبرستان‌ها صددرصد انحصاری هم نبود، شاید برای نزدیک بودن به مرکز محل، چنین شیوه‌ای اتخاذ شده بود.  

هنگام غروب و اوایل هر شب در پاتوق‌های هر محل، رتق و فتق امور محله انجام می‌گرفت، اطراف این پاتوق‌ها یا بازارچه‌ها مغازه‌هایی وجود داشت، این دکان‌ها هنوز هم کم و بیش وجود دارند. نانوایی، بقالی، قصابی، نجاری، پینه‌دوزی، نعلبندی و سقاخانه دکان‌های عمده بازارچه هاشم‌آباد بودند و به فاصله کمی از بازارچه، قهوه‌خانه‌ای نیز در هاشم‌آباد وجود داشت و همین حالت برای نفرآباد نیز دیده می‌شد و این قهوه‌خانه‌ها مراکز رتق و فتق امور روزانه بزرگسالان بود و شاهنامه‌خوانی در آنها نیز رواج داشت.»
البته امروز که «نه از تاک نشان باقی مانده و نه از تاکنشان» و نه خبری از شاهنامه‌خوانی است، نه دیگر کسی به قهوه‌خانه می‌رود و از محله‌های قدیمی شهرری نیز شاید فقط نامی باقی مانده باشد.  

این شهر قدیمی به مرور زمان از هر سو گسترده شد و با انفجار جمعیت طی سال‌های گذشته، سرریز جمعیت تهران به اطراف و اکناف شهرری هجوم آورد و با خراب کردن خانه‌های قدیمی وبازارچه‌های چند صد ساله، آپارتمان، روی آپارتمان ساخته شد و اراضی کشاورزی با تغییر کاربری، مسکونی و تجاری و اداری شدند. امروز شهرری کمتر نام و نشانی از گذشته خود دارد.  

  • سرزمین رازی‌ها

ابلاغ کنید نام این شهر «ری» شود!  

سرزمین ری را با حکیم زکریای رازی بهتر می‌شناسند، اما تا دلتان بخواهد انسان‌های فرهیخته و دانشمند از این سرزمین برخاسته‌اند. ابو اسحاق رازی، ابو منصور رازی، ابراهیم بن عیسی رازی، تمیمی رازی، مصعب رازی، حافظ کبیر ابو اسحاق رازی فراء، محدث رازی، ابو اسحاق هنجانی رازی، ابن‌کربویه رازی، ابو اسحاق دولابی‌رازی، ابو ثابت رازی، ابو عمر مهرقانی رازی، ابوالفتح رازی، ابوالقاسم طهرانی رازی، ابوالفاخر رازی، ابوالفتوح رازی، ابوالهیثم رازی، احمد بن اسحاق رازی، ابوعلی رازی، خطیب رازی، حافظ رازی، ابوالعباس رازی، صغیررازی و ده‌ها و صدها نامدار و نام‌آور دیگر از این سرزمین برخاسته‌اند.

افرادی که هرکدام سرنوشتی خواندنی دارند. مثلاً در کتاب «ری باستان» دکتر حسین کریمان درباره مولانا امیدی طهرانی رازی آمده است: «امیدی معاصر شاه‌اسماعیل صفوی بود؛ مولد ری. پدرش رئیس و کدخدای آنجا بود. امیدی در جودت طبع و حدّت ذهن سرآمد همه شاعران خویش بود. در آغاز شباب برای تحصیل علم به شیراز رفت و در سلک شاگردان مولانا جلال‌الدین محمد دوانی منخرط گردید و کتب متداول زمان را بخواند و در طب نیز رنج برد، و سرانجام در فنون فضیلت و مال منتهی گردید. ظاهراً در اواخر کار در طهران مقیم بود و در همانجا به سال ۹۲۵ جمعی بر سرش ریختند و به قتلش رساندند، بعضی از مردم این جنایت را به «نور بخشی» آن دیار نسبت کرده‌اند. اشعار امیدی به غرابت خیالات و بدایع معانی مزین است.  

کد خبر 635695

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha