همشهری آنلاین - زکیه سعیدی: «علیرضا زاکانی» با همه وجود درددلهایشان را میشنود: «امروز برنامهریزی دقیقی انجام میدهیم که مشکل شما را اساسی حل کنیم. خودم نوکری شما را میکنم.» با شنیدن جمله آخر زاکانی گل از گلشان میشکفد و پاهایشان روی زمین محکمتر میشود. شهردار هم میرود تا پای درددل دیگر اهالی شانزدهمین تکه از پایتخت بنشیند.
- مقصد نخست:
سفارش به خدمت در جوار شهدای گمنام
هوا هنوز تاریک است و چراغهای بوستان در لابهلای شاخ و برگ درختان سوسو میزند که خودرو سفید رنگ سکاندار مدیریت شهری پایتخت از راه میرسد. «علیرضا زاکانی» لحظههای نخست سومین محله گردیاش را با زیارت قبور ۲ شهید گمنام بوستان «یادواره شهدا» متبرک میکند و بعد از قرائت فاتحه بر مزار شهدا، برای اقامه نماز صبح، راهی نمازخانه کوچک بوستان میشود. شهردار پایتخت قبل از آغاز محلهگردی گپوگفتی صمیمی و کوتاه با معاونانش دارد و سفارش میکند که مردم شهر باید با همه وجود «خدمت» را احساس کنند و مطمئن باشند که فاصلهای میان خادمان و نوکران مردم در مجموعه شهرداری و شهروندان وجود ندارد. او معتقد است که در چنین شرایطی شهروندان میتوانند به راحتی و بدون نگرانی خواستهها و مشکلات خود را مطرح و مطالبهگری کنند. زاکانی گلایههایی هم دارد: «در دورههای گذشته نسبت به انجام مسئولیتهای اجتماعی شهرداری در شهر و محله کوتاهیهایی شده که در دوره جدید باید با همه توان این کمبودها را جبران کرد.»
ساعت به ۶ نرسیده که خودروهای روبهروی بوستان یکی یکی خیابان عباسی را به مقصد کوچهپسکوچههای نواحی ۶ گانه شانزدهمین تکه از پایتخت ترک میکنند.
در سومین «قرار خدمت» شهردار پایتخت، «حمیدرضا صارمی»، معاون شهرسازی و معماری شهردار تهران و «سید مرتضی روحانی»، شهردار منطقه ۱۶ و «کاوه حاجی علی اکبری»، مدیرعامل نوسازی شهر تهران او را همراهی میکنند.
- مقصد دوم:
کوچههای رنگی محله خزانه بخارایی
کوچه رنگی محله خزانه بخارایی مقصد بعدی شهردار تهران است؛ کوچههایی فرسودهای که همین چند ماه قبل با مشارکت و همکاری اهالی محله در و دیوارش رنگ گرفت و با گلدانهای کوچک و بزرگ تزیین شد تا محلهای شادتر و زیباتر داشته باشند. به نظر میرسد این کار زیبای اهالی، حسابی توجه شهردار تهران و همراهانش را جلب کرده است. زاکانی زیباسازی و رنگآمیزی شهر را در شادی و نشاط شهروندان مؤثر میداند و معتقد است باید طرحهایی اجرا کرد که نشاط را در شهر افزایش دهد.
- مقصد سوم:
پروژه نیمهکاره مجتمع چندمنظوره باغ آذری
پروژه نیمه کار مجتمع مسکونی تجاری باغ آذری سومین ایستگاه محلهگردی شهردار پایتخت و همراهان است. گودالی بزرگ و عمیق با چند اسکلت نیمهکاره ساختمان در انتها و یک لودر در بالای گودال همه آن چیزی را که درباره مجتمع مسکونی تجاری ۸۰۰ واحدی در ذهنمان شکل گرفته است به هم میریزد. طرحی که اجرای آن سالها قبل در محله باغ آذری آغاز شد تا ساکنان گود باغ آذری به این مجتمع منتقل شوند اما هنوز در مرحله گودبرداری باقی مانده است. آنطور که «کاوه حاجی علی اکبری»، مدیرعامل سازمان نوسازی شهر تهران توضیح میدهد گره این پروژه بزرگ به دست شهرداری باز میشود. شهردار تهران هم قول میدهد که مشکلات و موانع اجرای این پروژه بررسی و برطرف شود: «برای اینکه مردم خونگرم محله و گودنشینها در خانه و سرپناههای امن ساکن شوند باید همه موانع برداشته شود.»
- مقصد چهارم:
آکادمی فرهنگی – ورزشی میثاق
شیب ملایمی را پایین میرویم. بعد از بوستان میثاق حوالی زمین چمن، شهردار تهران وارد ساختمان کوچکی میشود که ۲ سال قبل توسط ۲ هممحلهای خیر ساخته شده تا کودکان و نوجوانان در آن رایگان آموزش ببینند و استعدادهایشان شکوفا شود؛ «آکادمی فرهنگیـ ورزشی میثاق». آنطور که «روحاللهدلیری» مدیر روابطعمومی شهرداری منطقه ۱۶ برای شهردار تهران تعریف میکند تاکنون ۱۵۰ کودک و نوجوان علاقهمند به رشته فوتبال در این آکادمی رایگان آموزش دیدهاند و ۲۵ نوجوانی که استعداد بیشتری داشتند مورد حمایت ویژه خیّران قرار گرفتهاند. گویا ۱۲ نفر از همین نوجوانان حرفهای شدهاند و حالا دیگر در تیمهای دسته یک و حتی لیگ برتر بازی میکنند. شهردار تهران به عکسهای فوتبالیستهای آینده این مرز و بوم نگاهی میاندازد و برایشان آرزوی موفقیت میکند. او معتقد است که باید مسیر کشف استعداد کودکان و نوجوانان در رشتههای مختلف ورزشی را کوتاهتر کرد تا مسیر پیشرفت آنان هموارتر شود.
- مقصد پنجم:
پاتوق معتادان متجاهر و بیخانمان در بوستان میثاق
مسیر رفته را دوباره به سمت بوستان میثاق برمیگردیم. بوی آتش فضا را پر کرده و هوای بوستان کمی دودی است. تعدادشان کم نیست؛ یکی خود را در پتو پیچیده و آن یکی گوشهای کز کرده و از خماری چرت میزند. برخیها هم در انتهای بوستان کنار دیوار به خواب سنگین فرو رفتهاند. شهردار تهران به میانشان میرود. خمارند. اما متوجه میشوند افرادی آمدهاند تا مرهمی بر زخمشان باشند. یکی یکی خودشان را به شهردار میرسانند تا درددل کنند. یکی از غذای بد میگوید و دیگری از بیاحترامیها حرف میزند. آن یکی هم از بیفایده بودن روشهای ترک اعتیاد در کمپها میگوید. گلایهها و شکایتهایشان تمامی ندارد. بانوی ژولیده با پتویی بر دوش نزدیکتر میآید. چشم به زمین میدوزد و با صدایی ضعیف از فروپاشی خانوادهاش تعریف میکند، از بیسرپناهی حرف میزند و از درد دوری از فرزندش شکوه میکند.
پیرزنی خود را به زاکانی میرساند و از او طلب ۵۰ هزار تومان پول میکند. زن میگوید که چند شبی است در خیابانهای شوش میخوابد و روزها در خیابانها سرگردان است. همراهان شهردار تهران قانعش میکنند که به مددسرا برود. او مشتاقانه میپذیرد. زاکانی درددلها را که میشنود وعده میدهد برای آنها سرپناه امن، فراهم و کارگاه مهارت و کار ایجاد کند تا مسیر اشتباه زندگیشان را اصلاح کنند: «خودتان باید بخواهید و مراحل سمزدایی و بازسازی شخصیت را طی کنید. حتی قصد داریم در گرمخانهها فضاهایی برای مادر و کودک فراهم کنیم تا مادران معتاد بتوانند با فرزندان خود زندگی کنند.» هنوز چند قدمی از بوستان دور نشدهایم که مردی جلو میآید. زاکانی او را میشناسد. میپرسد: «تو اینجا چه کار میکنی؟ و...» مرد میانسال که جمعه شهردار را در زندان فشافویه دیده است میگوید: «آزاد شدم. اما چون جایی برای رفتن نداشتم در پارک خوابیدم.» معاون فرهنگی و اجتماعی شهردار از مرد میانسال میخواهد که به مددسرا برود. مرد با گذاشتن دستهایش به روی چشم و تشکر، راهی مددسرا میشود.
- مقصد ششم:
بازدید از محله گودنشینها در باغ آذری
شهردار تهران و همراهانش پلههای سنگی گود باغ آذری را پایین میروند. ۷۰ پله را پایین بروی و دوباره بخواهی برگردی کار غیرقابل تصوری است. اما این کار هر روزه ساکنان گود باغ آذری است. پیرمردی که در محله به همسر «خاور خانم» میشناخته میشود برای شهردار تعریف میکند که افراد سالخورده و سالمند بسیاری سالهاست به خاطر همین پلهها در خانه ماندهاند و بیرون نمیآیند: «آقا! همین هفته قبل در حال تشییع جنازه یکی از همسایهها بودیم که پیکر متوفی روی پلهها از شانه اهالی افتاد...» شهردار با شنیدن این جملات سگرمههایش در هم میرود و به همراهانش تأکید میکند که ساخت مجتمع مسکونی باغ آذری را جدی بگیرند و خیلی زود ساکنان سالمند این محله را در واحدهای نوساز مستقر کنند.
- مقصد هفتم:
مرکز پذیرش و ساماندهی کودکان خیابانی یاسر
حوالی ساعت ۸ است که تیم محلهگردی شهرداری به مرکز نگهداری کودکان «یاسر» میرسد؛ خانه امید کودکانکار و خیابان. کودکان پشت میزهای کار کارگاههای دوخت کیف چرمی و سفالگری، معصومانه نشستهاند. انگار از قبل میدانستند که امروز مهمان بزرگی دارند. زاکانی یکی یکی با آنها حرف میزند و از چند وچون کارشان میپرسد و در آخر کلی تشویقشان میکند که مردانه پای زندگی نشستهاند. کودکی نزدیک میآید و جعبه قرمز رنگی را به شهردار هدیه میدهد؛ هدیه، کیف دستدوز چرمی است که خودشان دوختهاند. بعد از دیدار با بچههای سفالگر همگی برای صرف صبحانه همراه با شهردار در سالن یاسر جمع میشوند. همان صبحانه همیشگی بچهها؛ نان تازه و پنیر. زاکانی هنگام خداحافظی به بچهها قولی میدهد که چشمانشان از خوشحالی برق میزند: «هماهنگ میکنم که در ایستگاههای مترو صادقیه و علیآباد به شما غرفه مناسبی برای فروش کیف و سفال بدهند.»
- مقصد هشتم:
گشت در سامانه و پارکینگ اتوبوسهای تندرو
ایستگاه بعدی محلهگردی در یاخچیآباد، پارکینگ و تعمیرگاه اتوبوسهای تندروست؛ مرکزی که نامش با دردسرهای بسیاری گره خورده. تصورش هم سخت است که هر روز صبح بیش از ۷۰ اتوبوس حوالی ساعت ۵ صبح روشن میشوند تا از خیابانهای یاخچیآباد راهی خیابانهای بالا و پایین شهر شوند. یکی از اهالی دوان دوان خود را به شهردار میرساند و از او درخواست میکند که برای این مشکل چارهای بیندیشد. زاکانی حرفهایش را تأیید میکند. اما معتقد است که حل و فصل این مشکل نیاز به بررسی دقیق و کارشناسی دارد: «زندگی در آرامش حق اهالی است و باید راهحل اساسی برای این مشکل پیدا کنیم.»
- مقصد نهم:
بازدید خودرویی از محوطه انبار بزرگ «وطن»
سر و ته انبار بزرگ «وطن» مشخص نیست؛ از نمای بیرونی، طاقها و دیوارهای آجری آن میتوان فهمید قدمتی به اندازه سیلوی تهران و کارخانههای چیتسازی و دخانیات دارد. سالهاست مالکان این بنگاه اقتصادی بر سر واگذاری این انبار با شهرداری اختلاف دارند اما زاکانی به مسئولان مربوطه تأکید میکند حل این مشکل را در اولویت برنامههای خود قرار دهند و نتیجه آن را در نخستین فرصت به او خبر دهند.
- مقصد دهم:
دیدار با مشاهیر، ورزشکاران و نخبههای منطقه
مقصد بعدی فرهنگسرای «بهمن» است؛ دیدار با نخبهها و چهرههای نام آشنای فرهنگی و ورزشی منطقه. تریبون برنامه ابتدا در اختیار مهمانان ویژه قرار میگیرد. ورزشیها پرتعدادترند. پیشکسوتان کشتی از کمبود امکانات ورزشی برای علاقهمندان به رشته کشتی سخن میگویند، مدالآوران و قهرمانان رشتههای وزنهبرداری و پرتاب نیزه از بیکاری و پیدا نکردن شغل و حرفه مناسب صحبت میکنند و رئیس فرهنگسرا از دغدغههای فرهنگیاش میگوید. شورایاران و معتمدان محله نیز در این نشست صمیمانه از شهردار تهران درخواست میکنند که جایگاه شورایاریها در مناطق، تقویت و از تجربه آنها در عمران و آبادانی محلهها استفاده شود. ۲ ساعتی همه حرف میزند و این بارتریبون به شهردار پایتخت میرسد. زاکانی ابتدا خاطراتش را از کوچهپسکوچههای منطقه مرور میکند؛ از بازیگوشیهایش در بوستان بعثت تا فرمانده گردانش که بچهمحله جوادیه بود. بعد هم از دغدغههایش برای حل مشکلات مردم میگوید و وعده میدهد در دوره جدید مدیریت شهرداری نگاه و جایگاه ویژهای برای حضور نخبگان و چهرههای فرهنگی و اجتماعی در اداره امور شهر به وجود بیاید.
- مقصد یازدهم:
دیدار با مادر شهیدان خالقی پور
نزدیک اذان ظهر است که زاکانی به خانه شهیدان خالقیپور میرسد. مادر در انتهای پلههای باریک خانه به انتظار ایستاده است. چند قاب عکس از دیدار رهبر معظم انقلاب با خانواده شهید و عکس شهدا دیوارهای اتاق را زینت دادهاند. مادر مهربانه به شهردار نگاه میکند: «میدانستم که میآیی. چون همرزم بچهها بودی.» شهردار تهران هم از خاطراتش با ۲ فرزند شهیدش تعریف میکند. مادر پرغرور و باافتخار از ۳ فرزند شهید میگوید و اینکه شهر به شهر برای پیدا کردن پیکر بچههایش گشته است. حرفی میزند که بغض زاکانی میترکد و اشک برگونههایش نقش میبندد: «اگر بچههایم نتوانستند مرا شفاعت کنند و در محشر سرگردان ماندم، تنهایم نگذارید.»
- مقصد دوازدهم:
گفتوگوی چهره به چهره در مسجد امیرالمؤمنین(ع)
شهروندان از ساعتها قبل از اینکه شهردار تهران به مسجد امیرالمؤمنین(ع) برسد، آمدهاند. بوی اسپند فضا را پر کرده است. صدای صلوات بلند میشود و زاکانی کنار منبر چهارزانو مینشیند. هر کسی سعی میکند نامهاش را به دست شهردار برساند. ۲ زن جوان به هر زحمتی است خود را به شهردار میرسانند. به زحمت صدایشان شنیده میشود: «آقای دکتر! ما جوانیم. اگر کار نداشته باشیم نمیتوانیم زندگی کنیم.» شهردار خیالشان را راحت میکند که مشکلاتشان حل میشود. درددلها و درخواستهای مردمی یکی دو تا نیست. شهردار با صبر و حوصله به حرفهایشان گوش میدهد تا شاید راهکاری برای حل مشکلاتشان پیدا شود. درخواست برخیها را هم که تعداشان کم نیست به معاون معماری و شهرسازی ارجاع میدهد و از او میخواهد در اسرع وقت به خواسته آنان رسیدگی کند.
نظر شما