مجموع نظرات: ۰
شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۷ - ۱۰:۲۱
۰ نفر

سهیلا نیاکان: با وجود توسعه روزافزون تهران در ابعاد عرضی و طولی و حتی در ارتفاع، باز هم کارشناسان حوزه شهری، معماران و جامعه‌شناسان در مورد یک زندگی شهری پویا نمی‌توانند اتفاق نظر داشته باشند و برعکس نگرانند هویت شهری تهرانیان با این گسترش روزافزون به خطر افتد.

از این‌رو چاره کار را در تاکید به کوچک‌ترین جامعه شهری یعنی محله‌ها معطوف داشته‌اند و امر محله محوری و احیای فرهنگ محله‌ای را در دستور کار امور فرهنگی- عمرانی شهرداری تهران قرار داده‌اند.

مهندس سید محمد بهشتی معمار و شهرساز که از مدیران سازمان توسعه فضاهای فرهنگی شهرداری بوده در امر محله و محله‌محوری نظراتی دارد که در گفت‌وگو با او بحث ارتباط ساختاری محله و جامعه شهری مشخص‌تر می‌شود.

  • امروز به بحث محله‌محوری و اهمیت رعایت مناسبات شهری تاکید بسیاری می‌شود. علت آن را از کجا باید ریشه‌یابی کرد؟

بنا بر نوع نگاهی که از دهه 40 به بعد در پدیده شهرسازی معاصر رواج پیدا کرد و شهرها دارای طرح جامع شدند و یک نظام جدید مدیریتی به اقتضای این نوع نگاه، اتفاق افتاد؛ تقسیمات شهری نیز عملا مشمول این نگاه شدند. واژه‌ها حفظ شدند و مثلا واژه «محله» هم حفظ شد ولی آن چیزی که در این دوره می‌توان به آن «محله» گفت، با آنچه قبلا به آن اطلاق می‌شد، تفاوت ماهوی دارد. تفاوتش هم در اینجاست که قبل از این دوران، یک محله، یک واقعیت خارجی بود. یعنی محله خارج از ذهنیات ما موجود بود و مردمی که در گوشه‌ای از شهر زندگی می‌کردند، آن را به وجود می‌آوردند.

محله حدود و ثغوری داشت و مناسباتی در جامعه شهری در مقیاس محله‌‌ای پدید آمده بود. در چنین شکلی، هر کس خود را اهل محله‌ای می‌دانست و زمانی که از محله‌اش خارج می‌شد، یک تعریف اجتماعی و هویتی از محله خود داشت که می‌توانست خود را به آن نسبت دهد و به دیگران بشناساند. بقیه اهل شهر نیز افراد را به اعتبار اینکه اهل فلان محل هستند، می‌شناختند. برای مثال، میان کسانی که در محله چاله‌میدان زندگی می‌کردند با ساکنان محله سنگلج تفاوت وجود داشت.  درصورتی که اکنون در تعریف جدید محله، ما عملا با تعریف‌های اعتباری مواجه هستیم.

در نگاه جدید به شهر، تقسیمات شهری از اقتضای مدیریتی نشأت می‌گیرد. یعنی بر این اساس، تهران به 22 منطقه، تعدادی ناحیه و 371 محله تقسیم می‌شود. به این ترتیب، 371 محله تعریف شده‌ای داریم که ربطی به تعریف اصلی محله در گذشته ندارند. چون دیگر به اقتضای جامعه شهری‌ای که در آن زندگی می‌کنند و درک فضایی و نوع مناسبات اجتماعی که با یکدیگر دارند، شکل نگرفته‌اند بلکه چون در تقسیم‌بندی جدید به یک محدوده و یا مساحتی از شهر، «محله» گفته شده است، ما نمی‌توانیم این 2 محله را یکی بدانیم. حال ممکن است در این شکل از تقسیم‌بندی، بخشی از 3 محله، یک نام جدید پیدا کرده باشد و در تعریف جدید، یک محله محسوب می‌شود. بنابراین، تقسیمات اعتباری‌ که در آن محله صورت گرفته و تعریفی برای خود یافته، یکی از اتفاقاتی است که روی داده و این تعریف از تعریف ماهوی محله کاملا متفاوت است.

  • فارغ از تعریف، نمونه‌های بارز محله به درستی در شهر تهران کدام است؟ آیا محله‌ها همگی دارای یک ویژگی مشترک بوده‌اند یا تفاوت‌هایی نیز با یکدیگر دارند؟

امروزه محله‌ها به لحاظ زیست‌شناسی هم از یکدیگر متفاوت شده‌اند. در گذشته، محله‌ها در سطح گسترش پیدا می‌کردند، درصورتی که در دوره معاصر به‌دلیل نوع معماری و شهرسازی، ما با انواع و اقسام ریخت‌های مختلف در محله‌ها مواجهیم. برای مثال در اکباتان هر بلوک یک محله محسوب می‌شود. در حالی که قبلا محله‌های عمودی به این معنا نداشتیم. پس، ریخت محله‌های ما نیز متنوع شده است.

  • آیا این بدان معناست که تعریف یا کارکرد محله‌ها یا شیوه به‌وجود آمدن یک محله تغییر کرده است؟

تعریف محله، تغییر نمی‌یابد. محله به مفهوم واقعی به‌ترتیبی که جامعه‌شهری از آن درک فضایی و مفهومی و اجتماعی دارد، با تعریفی که در طرح‌های تفصیلی و مدیریت شهری از محله شده کاملا فرق می‌کند. اما با وجود تفاوت موجود که براساس آن، در شهر تقسیمات شهری، تقسیمات اعتباری است و مدیریت شهری به اقتضای تقسیمات اعتباری تصمیم‌گیری و اقدام می‌کند، ولی به‌دلیل اینکه مردم یا همان ساکنان شهر تهران مبتنی بر این تقسیم‌‌بندی اعتباری زندگی نمی‌کنند، بلکه از آنجا که آنها انسان هستند و انسان در مناسبات اجتماعی خود، مدنی‌الطبع بوده و به‌طور طبیعی با پدیده محله به شکل واقعی خود برخورد کرده و در شرایط جدید شهرنشینی دوباره آن را برای خود و دیگران تعریف می‌کند. به عبارت دیگر بر خلاف این تقسیمات اعتباری در تهران محله به مفهوم واقعی نیز وجود دارد که بخشی از این مفهوم واقعی به «طبع مدنی انسان» مربوط می‌شود. نکته دیگر این است که ما نباید توقع داشته باشیم پدیده «محله» دوباره مثل دوره پهلوی اول بشود. چون به لحاظ ریخت‌شناسی ممکن است شکل ظاهری محله‌ها متفاوت باشد. ولی همان مناسبات اجتماعی و درک از فضا وجود داشته باشد و مثلا محله در شکل عمودی به وجود آید.

  • چگونه شهروند تهرانی هویت خود را از محله‌ای که در آن ساکن است کسب می‌کند؟ آیا این ویژگی در گذشته بود یا امروز نیز قابل درک است؟

بحث هویت، یک مفهوم ذومراتب است؛ به این معنا که هویت، فقط یک مرتبه ندارد. شهر تهران از طرفی در بستر جغرافیایی که برایش اتفاق افتاده، بستری است با سابقه زیست 8 هزار سال حیات بشر. در نقطه‌نقطه شهر تهران، شواهد زیست کهن بشر مشاهده می‌شود و در طول این مدت، شاهد تداوم زیست، بدون انقطاع در تهران هستیم.  در این تداوم زیست، تعامل انسان با محیط طبیعی و فرهنگی، ارتباطات و بسیاری چیزهای دیگری که در حیات بشر مؤثر بوده‌اند، به این مکان، مکانت داده و شرافت مکانی‌ را به وجود آورده است.

در واقع هر جایی از ناکجا به جایی تبدیل شده است و بخش قابل توجهی از این هویت یافتن، در طول تاریخ شهر شدن تهران اتفاق افتاده است؛ به‌خصوص در دوره پایتخت شدن تهران. به این اعتبار می‌توان گفت در تهران فعلی، هیچ نقطه بی‌هویتی به مفهوم ذاتی نداریم. اما در دوره معاصر و جدید به‌خصوص در دهه‌های اخیر ما بر این هویت پرده کشیدیم و با آن ارتباط برقرار نمی‌کنیم. به عبارت دیگر، هویت موجود است ولی ما آن را به‌جا نمی‌آوریم.

این موضوع در مقیاسی از هویت قرار می‌گیرد که محصول تعامل تاریخی انسان با اطراف خودش است. از طرف دیگر، ما در شهر تهران در پدید آوردن یا شکل گرفتن جامعه شهری، دارای یک تجربه اجتماعی هستیم. به عبارت دیگر می‌توان جمعیت موجود در شهر تهران را در 3وضعیت در نظر گرفت. ابتدا در وضعیت «جمعیت». جمعیت در اینجا مانند براده‌های آهنی است که در یک اتفاق پخش شده‌اند و اجزا متفرق و بی‌ارتباط با یکدیگرند. زمانی که یک آهن‌ربا این براده‌ها را به سمت خود سازمان دهد، جمعیت به اجتماع تبدیل می‌شود. یعنی یک موضوع، کانون «اجتماع» یک گروه انسانی می‌شود، مانند راسته‌های تجاری و داد و ستدهای کلان که یک اجتماع انسانی را پدید می‌آورد.

وضعیت دیگر این است که براده‌های آهن از حالت براده بودن خارج می‌شوند و به اجزای به‌هم پیوسته یک سازه فلزی مبدل می‌شوند. یعنی یک قسمت از آن به مثابه ستون، قسمتی دیگر به‌عنوان تیر عمل می‌کند و در مجموع یک موجود واحد به هم پیوسته‌ای ایجاد می‌شود که هر یک از بخش‌های آن، نقشی در سازه ایفا می‌کنند و در این موقع، به یک «جامعه» تبدیل شده‌اند.

  • در شرایط موجود آیا ساکنان تهران در مرتبه جمعیت هستند یا اجتماع و جامعه؟

شهر تهران در دهه‌های اخیر حرکت بسیار گسترده‌ و عجیبی در جهت تبدیل «جامعه» به «جمعیت» داشته است. دوستان به طنز می‌گویند در جاهایی از این حرکت معکوس و دور از چشم بانیان و متولیان آگاه و ناآگاه این حرکت معکوس فرصتی برای بخشی از جمعیتی که در تهران زندگی می‌کنند فراهم آمده تا دوباره «جمعیت» به «جامعه» تبدیل شود. مثلا در جاهایی که استقرار و سکونت دائمی بروز پیدا کرده و تداوم زیست به نسل سوم رسیده است، شاهد شکل‌گیری جامعه شهری هستیم. نمونه این مناطق هم سلسبیل، اکباتان، گیشا و نارمک است که تداوم زیست در آنها امکان برقراری مناسبات در شکل جدیدش را فراهم ساخته است. ما اتفاقا مناسبات اجتماعی را در محله‌های کهن تهران مثل محله سنگلج و عودلاجان نمی‌توانیم بیابیم. چون اینها سال‌ها پیش مشمول این فروپاشی یعنی تبدیل جامعه شهری به جمعیت شده‌اند و اجزای جمعیت‌شان نیز در سطح شهر پراکنده شده‌اند.

بنابر این، در مقیاس محله‌ای است که شما شاهد پدیده جامعه شهری می‌شوید. از اثرات چنین پدیده‌ای این است که به تدریج برای فضاهای عمومی شهری، تقاضا ایجاد می‌شود و ما می‌توانیم یک کیفیت زندگی خارج از پلاک‌های ساختمانی را مشاهده کنیم. در محیط‌های شهری آدم‌ها خارج از ساختمان‌های خود، یکدیگر را می‌شناسند و نقشی در آن جامعه دارند؛ از جمله می‌توان دهه محرم را مثال زد که افرادی نذورات را جمع‌آوری می‌کنند و تکایا را به پا می‌دارند که چهره‌های شناخته شده و مورد اعتماد هستند. اما در همه جای تهران این طور نیست. اگر بنا به این نوع نگاه در مقیاس محله‌ای، لکه‌گذاری کنیم، بخش قابل توجهی از شهر تهران فاقد این کیفیت اجتماعی است.

بخش وسیعی از شهر هنوز در مقیاس جمعیت است و اینگونه مناسبات در آنها شکل نگرفته‌اند. برای مثال در جاهایی که پدیده جامعه شهری وجود دارد، همسایه‌ها تا شعاع مشخصی یکدیگر را می‌شناسند و میان‌شان اعتماد وجود دارد. در حالی که در وضعیت «جمعیت»، ساکن 10 ساله یک منزل، اسم همسایه دیوار به دیوار خود را هم نمی‌داند، چون تداوم زیست در اینجا اتفاق نیفتاده است. پس شکل‌گیری مناسبات و ایجاد محیط‌های شهری و پدید آمدن یک محله، مستلزم گذشت زمان است.

  • آیا با تزریق ویژگی‌های خاصی می‌توان یک جمعیت را به جامعه تبدیل کرد، یا به عبارتی می‌توان «محله» ساخت؟

ویژگی‌ حاصل می‌شود، نه اینکه ویژگی تزریق شود تا محله پدید بیاید. برخی موارد می‌توانند به تحقق یافتن محله کمک کنند. برای آنکه محله به وجود ‌آید باید مجموعه‌ای از عوامل اخلال‌کننده‌ را که چنین اجازه‌ای نمی‌‌دهند، شناسایی کرد و تا حد ممکن جلوی آنها را گرفت. اول از همه باید متوجه شویم که آیا محله شدن بخشی از شهر، مفید است یا مضر یا علی‌السویه؟ در هر جایی از شهر که خارج از پلاک‌های ساختمانی زندگی جریان داشته باشد، معمولا امنیت آنجا بیشتر است.

در آنجا که بخشی از زندگی جامعه تعطیل شده، زندگی در داخل خانه‌هاست نه در خارج از آنها و خانواده‌ها مجبور به هزینه کردن هستند تا امنیت حاصل شود. مثلا فرزند خانواده درصورتی که پدیده محله وجود داشته باشد، برای رفتن به مدرسه مشکلی ندارد و می‌تواند راه مدرسه را پیاده طی کند. ولی اگر پدیده محله اتفاق نیفتاده باشد باید از سرویس‌ مدرسه استفاده کند چون خانواده به این ترتیب احساس امنیت بیشتری می‌کنند. پس بپذیریم که درصورت محقق شدن محله، یک ارزش به شهر اضافه می‌شود و این یعنی ثروت شهر.

شهر فقط با ساختمان و خیابان توسعه پیدا نکرده، بلکه چیزی به نام شهریت در آن تحقق یافته است. شناسایی عوامل مقدم برشکل‌گیری محله یا عوامل از بین برنده محله می‌تواند در تشکیل محله به ما کمک کند. برای مثال می‌بینیم ضوابط شهرداری به‌گونه‌ای تغییر می‌کند که برای صاحب یک ساختمان 2 طبقه با عمر 10 سال مقرون به صرفه است تا ساختمان خود را تخریب کند و در 5 طبقه مجددا آن را بسازد.  در حالی که در 2 طبقه قبلی، 2 خانوار سکونت داشتند و در جامعه شهری جایگاه یافته بودند. ولی پس از تخریب ساختمان، در شهر پراکنده می‌شوند و از شکل «جامعه» به شکل «جمعیت» تبدیل خواهند شد. این کیفیت ساخت و ساز در شهر، پدیده‌ای را تشدید می‌کند به نام «خانه‌به‌دوشی». اکنون بخش عمده‌ای از ساکنان شهر تهران خانه به دوش هستند.

اگر ما معنای ارزش را درک کنیم و بدانیم آجر نو و بتون مرغوب، ارزش به حساب نمی‌آید و ارزش را در تحقق جامعه شهری ببینیم که 8 میلیون جمعیت تهران اعضای این جامعه در مقیاس محله‌ای را تشکیل می‌دهند، در این صورت شهرمان شهر ثروتمندی خواهد شد. علاوه بر این نمونه‌های تخریب این ارزش را می‌توانیم در بحث نوسازی بافت‌های فرسوده، تغییر و تحولات موجود در ضوابط شهرسازی که منجر به تراکم ساختمان می‌شود و اجرای طرح‌های توسعه شهری و طرح‌های شریان‌های شهری مثل احداث اتوبان و بزرگراه‌ها ببینیم.

  • اگر عوامل مخل حذف شوند، چه عواملی باعث ماندگاری و زنده بودن محله می‌شوند؟

این عوامل به نوعی همان نظام قوام دهنده جوامع شهری هستند.
در مورد عوامل مقوم جامعه شهری در مقیاس محله‌ای مثالی می‌زنم. ما برای خرده‌فروشی کالاهای مورد نیاز یک خانواده با 3 الگو روبه‌رو هستیم. بقالی، سوپرمارکت و فروشگاه‌های بزرگ مثل فروشگاه‌های شهروند.

زمانی که به فروشگاهی مثل شهروند مراجعه می‌کنیم قصدمان فقط خرید کالاست و به هیچ وجه فرصتی برای تعامل اجتماعی به وجود نمی‌آید. در سوپرمارکت محله‌ای نیز واسطه‌ای برای دسترسی به کالا وجود ندارد و خودمان کالا را  برمی‌داریم و می‌دانیم این سوپرمارکت جایی برای چانه‌زدن و یا نسیه گرفتن نیست و نیز لزومی ندارد نام فروشنده را بدانیم، چون فقط با یک صفحه دیجیتال که قیمت کالاها را نشان می‌دهد مواجه هستیم. ولی تفاوت بقالی با بقیه در این است که بقال، واسطه ما با کالاست. پس می‌دانیم که از همان روز اول باید نامش را بدانیم و با خصوصیات اخلاقی‌اش آشنا شویم. در اینجا وجود بقال، تقویت‌کننده زندگی محله‌ای است. چون همه اهل محل آشنایی بسیاری با او دارند، به اسم صدایش می‌کنند و می‌دانند در اغلب امور و اتفاقات مربوط به محله‌شان می‌توانند از او کمک بگیرند.

بنابراین در برخی موارد به تقویت جامعه شهری در مقیاس محله‌ای کمک می‌رسانند. طبعا اگر مدیریت ما چه در شهرداری تهران و چه در وزارت مسکن و نهادهای ذی‌ربط به شناسایی این امر بپردازد که چه عواملی در شکل‌گیری جامعه شهری اخلال می‌کنند و جلوی آنها را بگیرند و نیز چه عوامل تقویت‌کننده‌ای وجود دارند که اگر پدید آیند، زودتر جامعه شهری محقق می‌شود، به ارزش‌های واقعی در شهر خود دست می‌یابیم.

  • آیا می‌شود مجموعه‌ای از بناها و گذرگاه‌ها را طوری ساخت که هر انسانی که در این مجموعه مسکونی زندگی می‌کند از همان ابتدا  احساس زندگی در محله را داشته باشد؟

محله ساخته نمی‌شود بلکه می‌تواند محقق شود. به عبارت دیگر محله ساختمان نیست، فضایی برای تحقق کیفیت مناسبات زندگی در کوچک‌ترین واحد جامعه شهری است.

ساختن محله مثل این است که بگوییم درخت گردو بسازیم. آیا چنین چیزی امکان دارد؟ اگر هم صحبت از ساختن محله می‌شود به‌دلیل نگاه سخت‌افزاری ما است و مشکل ابتدا از همین جا آغاز می‌شود. نکته بعدی این است که ما شهر را از روی نقشه می‌شناسیم نه از خود شهر. وقتی شما شهر را از روی نقشه بشناسید، تقسیمات اعتباری از نظر شما معتبر است و وقتی که از نگاه سخت‌افزاری به آن نگاه کنید، چنانچه یک ساختمان ساخته شود فکر می‌کنید محله پدید آمده است.

  • بزرگ‌ترین طرح نوسازی که در کشور داشته‌ایم، مربوط به طرح نواب است. آیا در این طرح محله پدید آمد؟

خیر، چون این موضوع به‌طبع کسانی که در آنجا زندگی می‌کنند، مربوط می‌شود. در واقع زمان لازم است تا معلوم شود بالاخره ساکنان دائمی نواب چه کسانی هستند. اکنون بیشترین واحد صنفی در نواب بنگاه معاملات ملکی است. چون تمام افرادی که در آنجا به‌عنوان مالک حضور دارند با هدف اینکه بیایند در نواب ساکن شوند مالک نشده‌اند، بلکه واحدهای نواب را به‌عنوان یک قلک خریداری کرده‌اند و منتظر موقعیتی بهترند تا ملک خود را بفروشند و در جایی دیگر دوباره به خرید ملک بپردازند. پس تا زمانی که چنین مناطقی ساکنان دائمی پیدا نکنند، نمی‌توان آنها را از مقیاس جمعیت به سمت جامعه ارتقا بخشید؛ مگر اینکه ساکنان در منطقه خود تداوم زیست بیابند. این سرگذشتی است که در برج‌های شهرک غرب و اسکان و جاهای دیگر  تهران نیز طی شده است.

  • قطعا محله‌ها در طول تاریخ شهرنشینی تهرانیان تغییرات فراوانی داشته است. اما این تغییرات شامل چه مواردی می‌شود و در بحث احیای محله منظور کدام نوع محله قدیمی است که باید تجدید حیات شود؟

به لحاظ ریخت‌شناسی، محله‌ها تغییر یافته‌اند ولی به لحاظ ماهوی تغییری در آنها رخ نداده است. برخی معتقدند از آنجا که ما در قرن 21 زندگی می‌کنیم و ارتباطات، بسیار قوی شده است، پس بحث درباره جامعه شهری منتفی است و نیازهای بشر دیگر در قالب جامعه شهری و آن نوع مناسبات اجتماعی مرتفع نمی‌شوند، بلکه از طریق اینترنت و ابزار و اشکال جدید و مدرن مرتفع می‌شوند. به‌نظر من این نوع نگاه، اشتباهی بزرگ است و رسیدن به چنین نتیجه‌ای شتابزده به‌نظر می‌رسد.

اتفاقا در کشورهایی که بیشتر در معرض هجوم اطلاعات و فناوری بوده‌اند به جامعه شهری توجه بیشتری نیز صورت گرفته است و این موضوع روز به روز رونق می‌یابد. مثلا در شهر پاریس بحث مناسبات شهری از مقیاس کلانشهری تا مقیاس محله‌ای به تدریج موضوعیت پیدا می‌کند و در طول 30 سال گذشته، برنامه‌های شهری معطوف به این جنبه بوده‌اند. به عبارت دیگر در پاریس متوجه شده‌اند که آدم‌ها نمی‌توانند مانند فیلم‌های علمی- تخیلی زندگی کنند و نیز دریافته‌اند همه چیز، اطلاعات و «دیتا» نیست. بلکه عملا باید وارد محیط اجتماعی شد. پس اهمیت مناسبات اجتماعی درک شده است.

در آنجا آدم‌ها دوست دارند شناخته شوند؛ به همین دلیل اطمینان شما را جلب می‌کنند. اما اگر عد‌ه‌ای غریبه باشند که می‌خواهند خود را پشت یکدیگر پنهان کنند، شما احساس ناامنی می‌کنید. ولی وقتی که مکان‌های شهرشان را معرفی می‌کنند و می‌گویند اهل کدام محل و منطقه هستند، یک فضای حفظ مناسبات اجتماعی پدید می‌آید. چون بلافاصله به یک مکان آشنا تبدیل می‌شود. در حالی که اگر جایی بی‌هویت و هر روز دچار دگرگونی باشد، در واقع اعلام می‌کند که من کسی نیستم و یا کسی بودن خود را مخفی می‌کنم.

متأسفانه در تهران ما دائما احساس می‌کنیم در محیط غریبه وارد شده‌ایم. در محیط غریبه هم تحت فشار هستیم و چون تحت فشار هستیم مناسبات اجتماعی به درستی برقرار نمی‌شود. ما یا جزو کسانی هستیم که ترجیح می‌دهیم غریبه باشیم و اصلا وارد تعاملات اجتماعی نشویم و یا اگر می‌خواهیم وارد تعاملات اجتماعی شویم، گمان می‌کنیم در یک محیط غریبه قرار گرفته‌ایم و از آن فرار می‌کنیم. در شهرهای بزرگی مثل رم و پاریس، فقط بحث این نیست که آنها شهرشان را حفظ می‌کنند، بلکه شهرشان را با شناسنامه‌اش حفظ می‌کنند. یعنی بر پیشانی شهر مشخص می‌سازند که آنجا کجاست و از آن مهم‌تر شهرشان را با «اهالی» حفظ می‌کنند.

تحول بزرگ همچنان در راه است

قرار است در راستای دستیابی به هویت‌های محلی و تامین نیازهای فرهنگی و اجتماعی شهروندان، تا پایان سال 88، 371 پاتوق در محلات تهران راه‌اندازی شود. مسئولان سازمان زیباسازی شهر تهران نیز از راه‌اندازی 88 پاتوق محله تا پایان سال گذشته خبر داده و اعلام کرده‌بودند که امسال نیز 110 پاتوق محله در مناطق مختلف شهر راه‌اندازی می‌شود. همه این اتفاقات قرار بود در جهت هویت بخشی به محلات شکل گیرد. اما با گذشت 6 ماه از سال‌جاری هنوز نه خبری از 88 پاتوق محله به بهره‌برداری رسیده در سال گذشته است و نه 110 پاتوقی که قرار بود امسال به بهره‌برداری برسد. همه این ماجرا یکباره رنگ باخت.
سازمان زیباسازی همچنان طرح‌ پاتوق محلات را در دست پیگیری دارد و اما خبری از راه‌اندازی آن نیست.

هرچند این طرح به‌عنوان یکی از طرح‌های مهم و بسیار قابل توجه در سطح شهر تهران است و می‌تواند به‌عنوان یک محل مشخص برای اجتماع افراد هر محله قلمداد شود و پاسخگوی برخی نیازهای فرهنگی شهروندان باشد، هنوز در هزارتوی مشکلات اداری باقی مانده است.

از سویی پاتوق محله‌ها جایی است برای گذران اوقات فراغت. برنامه‌ریزی‌های فرهنگی مختلف در این پاتوق‌ها و سهیم شدن شهروندان در فعالیت‌های مختلف فرهنگی و هنری می‌تواند چهره محله‌های شهر را تغییر دهد و همان تغییری را که فرهنگسرا‌ها به بافت‌های مختلف شهر تحمیل کردند، محله‌ها را دچار دگرگونی کند.

در واقع پاتوق محله درصورت اجرایی شدن، تحولی اساسی در شیوه مبلمان شهری است. به تعبیری پاتوق‌های محلی نقاطی هستند که در آنها ساماندهی عناصر محیطی و بهداشتی، محوطه‌سازی و بهسازی مسیر تردد شهروندان، عناصر اطلاع‌رسانی (تابلوهای فرهنگی و آموزشی)، عناصر ترافیکی، تاسیسات و تجهیزات شهری، اصلاح فضاسازی محیطی، ایجاد امنیت محیطی، تشکیل غرفه‌های محلی، عرضه فعالیت‌های هنری خاص توسط خود اهالی محل، انجام فعالیت‌های هنری و گرافیکی و ایجاد و توسعه یا ساماندهی تعاملات اجتماعی لحاظ خواهد شد.

کد خبر 63856

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز