«تو بگو ف من میرم فرحزاد» تنها ضرب‌المثل نیست. روایتگر پیوند عمیقی است که میان فرحزاد و رستوران‌هایش وجود دارد.

درخت دنبه غول

همشهری آنلاین _ مریم باقرپور: تا آنجا که‌گاه فراموش می‌شود کمی بالاتر از همین رستوران‌ها، بافت مسکونی وجود دارد که به گواه تاریخ، قدمتش به بیش از 800 سال می‌رسد و همین موضوع باعث شده تا در سینه این روستای قدیمی داستان‌های زیبایی نهفته باشد که نسل به نسل آمده تا رسیده به ریش‌سفیدان و موسپیدان امروز که در دورهمی‌ها و حین قدم زدن در کوچه‌های تنگ، آن را روایت می‌کنند. این داستان‌هاگاه قابل باورند وگاه برگرفته از ذهن خیال‌پرداز راوی. هرچه باشند جذابند و شیرین و شنیدن آن از زبان قدیمی‌ها دلنشین‌تر.

  • درختی برای روشنایی امامزاده

در شمالی‌ترین محدوده فرحزاد، امامزاده «ابوطالب» است که برخی قدمتش را به بیش هزار سال پیش نسبت می‌دهند. کمی بالاتر از امامزاده در مسیر خاکی و باریک، درخت تنومندی هست که بیشتر به چنار شباهت دارد. قدیمی‌ها می‌گویند از تنه این درخت روغن(پیه) بیرون می‌آمد که با آن شمع امامزاده همیشه روشن بود و در هر ساعتی از شب هر کسی که راه گم می‌کرد به سمت امامزاده راهنمایی می‌شد. «سید اسماعیل موسوی» خادم امامزاده ابوطالب(ع) فرحزاد درباره این باور ساکنان روستای فرحزاد می‌گوید: «خادمان پیشین امامزاده تعریف می‌کردند که در سال‌های دور و زمانی که هنوز نفت به روستای‌ ما نیامده بود از این درخت روغن سیاهی می‌چکید که آن را داخل کاسه می‌ریختند، یک نخ پنبه‌ای داخلش می‌گذاشتند و بعد آن را در آستان امامزاده روشن می‌کردند.» ساکنان امروز روستای فرحزاد هیچ‌کدام با چشم خود روغن دادن درخت چنار را ندیده‌اند، اما به واسطه حرف اجداد خود و رد سیاه به جا مانده، به آن «درخت دُنبه» می‌گویند. جالب اینکه قدیمی‌های روستا هنوز هم هر وقت می‌خواهند آن حوالی با هم قرار و مدار بگذارند، می‌گویند: «قرارمان کنار آستان امامزاده ابوطالب(ع)، زیر درخت دنبه.»

درخت دنبه و غول بیابانی در سرزمین پریزاد

  • زندان و عمارت ارباب فرحزاد

حوالی دره فرحزاد، کنار درخت‌های سبز چنار و کاج و رودخانه‌ای که روزگاری پرآب بود، مخروبه‌ای هست که زمانی عمارت «اسماعیل اتحادیه» ارباب فرحزاد بود. «حسین لآلی» یکی از ساکنان قدیمی محل می‌گوید: «سال‌هاست که این عمارت تخریب شده و فقط ستون‌های گچی زیبایی از آن به جا مانده است. در کنار عمارت زندانی بود که به زندان ارباب معروف بود. این زندان دالانی کم‌ارتفاع، عریض و تاریک است که در شمال دره قرار دارد و کمتر کسی از اهالی به آن مراجعه می‌کند.»
«زین‌العابدین لآلی» هم که پدربزرگ، پدرش و خود او سال‌ها در این عمارت سکونت داشتند، درباره خانه ارباب و دالان تنگ و تاریکش می‌گوید: «در آن زمان هرکسی را که در روستا مجرم شناخته می‌شد به این دالان می‌آوردند و مطابق فرمان ارباب، او را مدت مقرری در آنجا زندانی می‌کردند.»

  • حمل تیر چوبی توسط غول بیابانی

بالاتر از حسینیه اعظم فرحزاد، در مسیر تردد اهالی، مسجد قدیمی قائم(عج) قرار دارد که اهالی برای ساخت آن داستانی نقل می‌کنند. «محمد لآلی» از قدیمی‌های فرحزاد می‌گوید: «در زمان قدیم برای ساخت سقف مسجد بنا بود تا از تیرهای چوبی محکم استفاده شود تا استحکام مسجد را در مقابل سیل و زلزله بالا ببرد. روایت است که یکی از قدیمی‌های فرحزاد که در یونجه‌زارش در اطراف روستای فرحزاد کار می‌کرد تیر چوبی بزرگی دیده که حمل آن از توان انسان خارج بود. روزی او غول بیابانی را در محدوده باغش می‌بیند و تصمیم می‌گیرد با فرو کردن جوالدوز در بینی‌اش او را به تسخیر خود درآورد و به او فرمان دهد تا تنه قطور را به مسجد محل ببرد»
البته «احمد فرحزادی» درباره دلیل شکل‌گیری این روایت می‌گوید: «در آن دوران راه دسترسی به فرحزاد پر پیچ و خم بود و اتومبیلی هم برای حمل مصالح وجود نداشت. به همین دلیل همه با دیدن چوب‌های بسیار بزرگ به کار رفته در بنای حسینیه از خود می‌پرسیدند چطور افراد عادی با گذر از این راه صعب‌العبور این چوب‌ها را به اینجا آورده‌اند. همین موضوع باعث شده تا آوردن تیرهای چوبی توسط غول‌ها خلق شود.»

  • «ذوالفقار» پلی برای مردگان

پل ذوالفقار حد فاصل فرحزاد پایین و بالا، که این روزها محل عبور خودرو و عابران است، در قدیم جایی برای نگهداری مردگان فرحزاد بود. نقل شده است آن زمان که خانوارهای فرحزاد به 30نفر هم نمی‌رسید با فوت یکی از اهالی، ساکنان جنازه را تا پیش از برگزاری مراسم کفن و دفن به محلی که نزدیک قبرستان و کمی دور از دید بود، می‌بردند. این محل که زیر پل ذوالفقار کنونی است خالی از سکنه و بیابان بود، اما امروز اطراف آن ساختمان‌های بلندی ساخته شده است که تصور چنین واقعیتی را درباره پل ندارند. محلی‌ها بعد از مراسم غسل و کفن میت، طبق اصول شرعی که خیلی به آن پایبند بودند، جنازه را به قبرستان امامزاده ابوطالب(ع) می‌بردند و دفن می‌کردند.

درخت دنبه و غول بیابانی در سرزمین پریزاد

  • پریان در رودخانه

در کتاب‌های تاریخی، مورخان نام‌های زیادی به فرحزاد نسبت می‌دهند که یکی از آنها«پری‌زاد» است. «احمد فرحزادی» از ساکنان قدیمی محل از پدران خود شنیده‌ که این نام برگرفته از تصور مردمی است که در آن زمان قصد سکونت در فرحزاد کنونی را داشتند. آنها می‌گفتند درقدیم اطراف رودخانه زیبای فرحزاد که از رشته‌ کوه‌های البرز نشئت می‌گرفت و بسیار پرآب بود، همچنین بین باغ‌های انار و گردو که وسعت زیادی داشت، جن و پری دیده‌اند و به همین دلیل نام محل را «پری‌زاد» گذاشته‌اند.» حکایت‌ها درباره این موجودات به‌ویژه در خزینه قدیمی فرحزاد که سال‌هاست تعطیل شده از جمله حکایت‌هایی است که خیلی از اهالی درباره‌اش حرف می‌زنند و تقریباً داستان‌ مشترک بین فرحزادی‌هاست.

کد خبر 645723

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار زیر پوست شهر

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha