وقتی حدود یک ماه پیش، بهزاد نبوی درباره دعوت از سید محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری آینده گفت: «... اگر حاتمیکیا یک کلمه بگوید، خیلی اثرش بیشتر است تا اینکه 10 نفر رجل سیاسی مطرح کنند که آقای خاتمی به صحنه بیاید.»
فارغ از محتوای این مطایبه سیاسی، چرا باید نام حاتمیکیا بهعنوان چهره نوعی نخبگان و هنرمندان که منظور اصلی گوینده بوده انتخاب شود؟
مسلماً در میان اقشاری که با فرهنگ و هنر سروکار دارند، نامهای پرآوازهتری هم هست و چه بسا چهرههایی حضور و بروز دارند که بهمراتب به نظام نزدیکترند. اما چرا در این میان نام حاتمیکیا زودتر از دیگران بر زبانها میآید؟ حتی از نظر حزبی و جناحی، سینماگران دیگری بودند و هستند که نزدیک به گرایشهای فکری و جهتگیریهای سیاسی گوینده این کلام کار کردهاند و فیلم ساختهاند. شاید این موضوع تنها حاصل یک اتفاق بوده اما میتوان این مسئله را جوری دیگر دید و این تعبیر را از این حرف داشت که حاتمیکیا به سطح مقبولی از محبوبیت دست یافته است.
اما چگونه؟ در میان فیلمسازان پس از انقلاب اسلامی، چهرههای زیادی مجال درخشش یافتند؛ فرصتی که با حمایت دولت، افزایش تواناییهای فنی و هنری آنها در عالم سینما و جسارتی که با روحیه انقلابیشان سازگاری داشت، به وجود آمد. برخی از آنها توانستند سطح کار خود را از فیلمهای معمولی و گاهی ضعیف بالا ببرند و فیلم خوب بسازند و عدهای هم از چرخه تولید بازماندند.
اما در این میان معدود کارگردانانی بودند که توانستند محبوبیت هم کسب کنند بهگونهای که بر سر در سینما نامشان پررنگتر از ستارههای سینما باشد. ابراهیم حاتمیکیا پس از قریب به 2دهه فیلمسازی، توانسته با فراز و فرودهای معمول که برای هر کس طبیعی است به چنین جایگاهی برسد. نایل شدن به این سطح را نمیتوان تنها مرهون حمایت، جسارت و توان حرفهای او دانست و کسب این سرمایه را باید از جایی دیگر سراغ گرفت.
حاتمیکیا یک شبه این محبوبیت را کسب نکرده است و این توشه را اندکاندک با ساختهای فیلمهای گوناگونی بهدست آورده که از نظر شکل و محتوا آنچنان تفاوتی با دیگر محصولات سینمای ایران نداشته است. اما آنچه محل تمایز او با دیگران میشود، صداقتی است که مخاطبان در فیلمهای او یافتهاند. این صداقت در باورپذیری آدمهایی است که تماشاگران با آنها احساس قرابت میکنند و با آنها همراه میشوند؛ از دیدهبان و مهاجر گرفته تا موج مرده و ارتفاع پست.
در تمام این آثار قهرمانان او دستیافتنی، دوست داشتنی و در عین حال خطاپذیرند و همین موضوع باعث شده تا بیننده فیلمهای حاتمیکیا احساس نکند، میخواهند سرش کلاه بگذارند. اگرچه حاتمیکیا هم در برخی آثارش گرفتار شعار شده و سعی کرده حرفش را بهگونهای غیرسینمایی بیان کند، اما سرجمع توانسته صداقت را در قالب فیلم سینمایی بیان کند.
حالا ابراهیم حاتمیکیا با فیلمی متفاوت از کارنامه خود دوباره به سینما بازگشته است. «دعوت» مانند هیچکدام از فیلمهای دیگر او نیست. تماشاگران حق دارند از فیلم خوششان بیاید یا برعکس. اما از حالا زود است تا درباره اعتمادی که حاتمیکیا توانسته در جلب مخاطبان خود بهدست آورد، قضاوت کرد. مسلماً آنهایی که دوست دارند حاتمیکیا را مال خود کنند از دیدن چنین فیلمی جا میخورند اما باید دید داوری مردم از فیلم چیست؛ آیا هنوز آنها ردپای صداقت را در آخرین ساخته او مییابند یا از حاتمیکیا هم دلزده میشوند؟ زمان همه چیز را معلوم میکند.