روح و ذات قانون مالیات بر ارزش افزوده، حمایت از تولید است؛ چرا که چنین سازوکاری اخذ مالیات را از بخش تولید به بخش مصرف سوق میدهد ولی آنچه اکنون در کشورمان درباره اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده رخ داده، به اصل این سازوکار برنمیگردد بلکه برآمده از فراهم نکردن الزامات و بسترهای لازم برای پیاده کردن این طرح در حوزههای مختلف بوده است.
زمانی که لایحه مالیات بر ارزش افزوده برای اولین بار به مجلس رفت در خود متن لایحه حدود یک سال به دولت فرصت داده بود که برای اجرای این قانون، فرهنگسازی کند و بسترهای لازم را فراهم کند و سپس اقدام به اجرای آن کند اما در متن لایحهای که به تصویب نهایی رسید، متأسفانه به این مسئله بیتوجهی شد و دولت قصد داشت در فرصتی کوتاه اقدام به اجرای این قانون مهم کند.
هماکنون نیز با توجه به چالشهایی که در اصناف درباره اجرای این قانون ایجاد شده، به قول رئیس مجلس، به راحتی امکان اصلاح قانون نیست و باید استدلال محکمی آورد که قوه مقننه اقدام به اصلاح قانون کند.اما از طرف دیگر، واقعیت این است که اگر الزامات و بسترهای اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده فراهم نشود، اجرای آن مشکلات زیادی ایجاد خواهد کرد.
مسئله دیگر اینکه اساسا مقوله مالیات بر ارزش افزوده در همه جای دنیا در شرایط رونق اقتصاد شکل میگیرد نه در شرایط رکود و تورم. وقتی در جامعهای رکود و تورم وجود دارد این درست نیست که ما همزمان با سیاستهای دیگر بیاییم مالیات جدیدی را نیز وضع کنیم که مملو از ابهامات و سوءبرداشتهاست.
نکته مهم دیگر این است که در کشورهایی که مالیات بر ارزش افزوده را اجرا کردند، اول ساختار مالیات بر مصرف را جا انداختند و سازوکار آن را ایجاد کردند، یعنی اصلاح نظام مالیاتی را از پایین به بالا آغاز کردند اما در ایران دولت از بالا به پایین اقدام به اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده کرد. در این روش، ابتدا فشار بر واردکننده و تولیدکننده وارد میشود و براساس سلسله مراتب، آنها اولین مجریان گرفتن مالیات به نیابت از دولت هستند.
در این روش واردکننده باید از تولیدکننده این مالیات را دریافت کند اما تولیدکننده نمیداند که میتواند این 3درصد را از عامل بعدی که توزیع است بازپس بگیرد یا خیر و این فرایند ابهام، تردید و ناامنی در این سلسله مراتب همواره وجود خواهد داشت و نتیجه آن همین مقاومتی میشود که اکنون اصناف و بازار نشان دادهاند.به هر صورت، اصل مالیات بر ارزش افزوده، حمایت از تولید است اما نحوه اخذ آن باید بهگونهای باشد که بخش تولید از آن بهرهمند شود نه اینکه اولین کسی که از آن زیان ببرد، تولیدکننده باشد.
نکته دیگر این است که باید نگرش تحولاتی به مالیات داشت. اگر قرار است تحول مالیاتی انجام دهیم باید نگرش کلی به مقوله مالیات عوض شود. الان در آمار و ارقام مکررا مطرح میشود که سهم مالیات ایران از تولید ناخالص داخلی حدود 8درصد است، درصورتی که کشورهای مشابه ما حدود 18درصد است؛ یعنی در مقدار مالیات دریافتی 10درصد عقب هستیم و باید به سطح دیگر کشورها برسیم. اما در مورد این آمار و ارقام باید به این واقعیت توجه داشت که برای رساندن این 8درصد به 18درصد حتما میبایست حجم هزینههای دولت را هم در نظر داشت.
حجم هزینههای دولت در کشورمان نسبت به کشورهای مشابه زیاد است و این مسئله یکی از عوامل پایینبودن درآمدهای مالیاتی به تولید ناخالص داخلی است. اگر بناست دولت با مالیاتها اداره شود باید حجم هزینههای خود را نیز مهار کند. نمیشود یکطرف قضیه را فقط دنبال کرد. نباید دولت آزاد باشد که هرچقدر میخواهد هزینه کند و آنگاه انتظار رشد درآمدهای مالیاتی را هم داشته باشد.
نسبت رشد مالیات به رشد تولید را باید لحاظ کرد، باید بین مالیات و رشد تولید و خدمات رابطه متناسب وجود داشته باشد. اگر بناست تغییرات اصولی در مالیات بدهیم باید نگرش جامعی در مقوله مالیات داشته باشیم. بحث اصلیتر از درآمد مالیاتی، بحث مدیریتی آن است. مالیات در فضای مناسب اقتصادی باید شکل بگیرد تا تولید هم بالا برود. به مالیات نباید به ابزار بازدارنده نگاه کرد بلکه مالیات، ابزار توسعه است.
*رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران