چهارشنبه ۱ آبان ۱۳۸۷ - ۰۷:۳۴
۰ نفر

نرگس اسماعیل بیگی: درگیری نظامی که تابستان امسال میان روسیه و گرجستان روی داد، اگر چه چند روز بیشتر طول نکشید اما پیامدهای درازمدتی از خود به جا گذاشته‌است.

این درگیری با حمله نه چندان سنگین سربازان ارتش گرجستان به مواضع جدایی‌طلبان اوستیای‌جنوبی آغاز شد و با ورود تانک‌های ارتش روسیه به خاک گرجستان در حمایت از جدایی‌طلبان اوستیا ادامه یافت. اکنون که مدتی از این واقعه می‌گذرد، تحلیلگران این پرسش را مورد بررسی قرار می‌دهند که آغاز‌کننده این ماجرا به واقع چه کسی بود؛ روسیه که به تحرک نظامیان گرجستان پاسخ داد یا گرجستان که این تحرک را شروع کرد؟ اگر جواب این سؤال گرجستان باشد آن وقت انگیزه‌های رئیس‌جمهور این کشور و پیامدهای این اقدام او مورد توجه قرار می‌گیرد.

جدایی طلبان اوستیای جنوبی در سال ۲۰۰۶، با برگزاری یک همه‌پرسی، استقلال این منطقه را از گرجستان اعلام کردند، اما هیچ‌یک از کشورهای جهان اعلام موجودیت این کشور جدید را به رسمیت نشناخته‌اند. در این حال، مسکو با اشاره به نمونه کوزوو و برگزاری همه‌پرسی استقلال در آن استان جدایی‌طلب از صربستان، خواستار آن است که جامعه جهانی رفتاری مشابه در قبال اوستیای جنوبی و همچنین آبخازیا که خواستار جدایی از گرجستان هستند، در پیش گیرد. در این زمینه در روز ۲۹آوریل، روسیه ارتش خود را برای آنچه «ممانعت از حمله نیروهای گرجستان به آبخازی» اعلام شد، به این منطقه اعزام کرد و همزمان ناتو، روسیه را به تلاش برای آغاز درگیری با گرجستان متهم کرد.

باوجود آنکه در 16سال گذشته در عمل اوستیای جنوبی با بازکردن مرزهای بازرگانی با اوستیای شمالی که تحت حاکمیت روسیه است، همه اقدام‌های لازم را برای اعلام پیوستن این منطقه به روسیه را به عمل آورد که در اوج آن اعلام استقلال کامل طی همه‌پرسی سال2006 بود، نکته مهم این است که چرا پس از برقراری 16سال آتش بس در روابط اوستیای جنوبی و گرجستان، ساکاشویلی در این مقطع ریسک بزرگ اعاده حاکمیت گرجستان بر اوستیای‌جنوبی را پذیرفت؟ بر این اساس باید به ریشه یابی عوامل شروع بحران در منطقه بپردازیم و چند نکته را در نظر بگیریم.

نخست اینکه، روی کار آمدن ساکاشویلی در گرجستان به‌عنوان متحد نزدیک آمریکا در منطقه از سال2005 در واقع نقطه آغاز بحرانی بود که پس از 3سال به جنگ میان روسیه و گرجستان کشیده شد.

نکته دوم که باید در نظر گرفته شود، تمایل گرجستان برای عضویت در ناتو است که این موضوع در سال2008 در گرجستان به همه‌پرسی گذاشته شد و بیش از 70درصد شرکت‌کنندگان به آن رای مثبت دادند. این درحالی بود که روسیه به‌شدت مخالف بازشدن پای آمریکا و ناتو به مرزهای جنوبی‌اش در منطقه راهبردی قفقاز است به همین دلیل منتظر فرصتی بود تا به هرشکل ممکن مانع تحقق این مسئله شود.

سومین نکته اصرارآمریکا بر استقرار سپر دفاع موشکی در کشورهای چک و لهستان که بخش‌های غربی روسیه را تحت پوشش کامل کنترل راداری آمریکا قرار می‌دهد، است. این اصرار روسیه را بر آن داشت که از همه امکانات خود برای فشار آوردن به آمریکا و متحدانش استفاده کند. در این میان گرجستان با حمله به اوستیای جنوبی سوژه مناسبی را در اختیار روسیه قرار داد.

چهارمین نکته آنکه اعلام استقلال کوزوو و جدایی این استان از صربستان، که متحد نزدیک روسیه است، موقعیت مسکو را در بالکان بیش از پیش تضعیف کرد. به همین دلیل روسیه کوشید متقابلا با به رسمیت شناختن غیرمستقیم برخی نهادهای رسمی دولت‌های خودخوانده اوستیای‌جنوبی و آبخازیا در قلمرو روسیه و نیز انجام تحرکات نظامی در قالب نیروهای حافظ صلح، حضور نظامی خود را در مقایسه با قبل پرشمارتر کند. این اقدام واکنش منفی شدید دولتمردان گرجی را به همراه داشت که در نهایت آنها را به واکنش نسنجیده حمله به اوستیای جنوبی وادار ساخت.

پس به این ترتیب تغییرات سیستمی در گرجستان باعث تغییرات در قفقاز و اروپای شرقی خواهد شد. در اینجا آنچه مهم است اینکه دو راهبرد کلان بین‌المللی در منطقه کوچک قفقاز رودرروی هم قرار گرفته‌اند که در این صورت یا باید آمریکا و روسیه به یک توازن برسند و به هر شکلی معضل گرجستان را حل وفصل کنند  یا اگر هر کدام از دو استراتژی تفوق بیابند ترتیبات امنیتی در قفقاز بسیار متحول خواهد شد.

بر فرض اگر آمریکا موفق شود گرجستان را به راحتی وارد ناتو کند و گرجستان یک نوع احساس امنیت ویژه با عضویت در ناتو پیدا کند به‌طور قطع اوضاع قفقاز تغییر خواهد کرد و ناتو با یک وضعیت بحرانی روبه‌رو می‌شود چرا که اروپاییان به این امر واقف هستند که بیش از هر چیز نیاز مبرم به انرژی روسیه ( نفت و گاز ) دارند، یا برعکس اگر روسیه استراتژی خود در مورد گرجستان را، که صراحتا اعلام داشته بعد از به رسمیت شناختن استقلال آبخازیا و اوستیای جنوبی درصدد تغییر رژیم در گرجستان است، اتفاق بیفتد می‌توان پیش‌بینی کرد که منطقه با یک وضعیت بی‌ثبات که آثار آن در سطح داخلی و منطقه‌ای حائز اهمیت است، ر‌و‌به‌رو خواهد بود.

مهم‌ترین آثار مناقشه در سطح داخلی، تضعیف موقعیت سیاسی ساکاشویلی در گرجستان است و با توجه به شکست گرجستان از روسیه در مناقشه اخیر، منتقدان ساکاشویلی بهانه لازم را برای به چالش کشیدن ساکاشویلی به‌دست آوردند و درمورد آثار این مناقشه در سطح منطقه‌ای می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1 - سرنوشت مناطق جدایی طلب از کشور گرجستان و وضعیت سیاسی آبخازیا و اوستیا، کماکان مورد اختلاف و مبهم  باقی خواهد ماند و همین پتانسیل بروز مناقشات بعدی را در آینده به قوت خود باقی خواهد گذاشت.

2 - تضعیف الگوی انقلاب رنگی در حوزه اوراسیا. همان طور که می‌دانیم دولت ساکاشویلی نتیجه انقلاب رنگین در قفقاز بود و خیلی‌ها منتظر بودند تا عملکرد این دولت غرب‌گرا را در صحنه عمل ببیند ولی شواهد حاکی از آن است که این دولت با توجه به وعده‌هایی که به مردم داده بود و محقق نشد و طبیعتا علاقه‌ای که ممکن بود درخصوص انقلاب رنگین برای مردم منطقه به‌وجود‌آید بیش از بیش تضعیف شد.

3 - فرایند الحاق گرجستان و اوکراین به اتحادیه ناتو هم‌اکنون تضعیف شده‌ چرا که روس‌ها نشان دادند آمادگی برخورد همه جانبه با دست‌اندازی غرب در حوزه منافع نفوذی روسیه در این منطقه را دارند.

کد خبر 66434

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز