به همین دلیل اینبار تصمیم گرفتیم که به دیدن غار رود افشان برویم. غاری که بزرگترین دهانه غار را در آسیا دارد. این غار در 103 کیلومتری تهران و 62 کیلومتری فیروزکوه قرار دارد.
با یک تور 14 نفره ساعت 5 صبح حرکت میکنیم. مسیر حرکتمان در جاده دماوند است. در 45 کیلومتری فیروزکوه، جادهای فرعی به روستای سیدآباد میرسد. بعد از طی این جاده فرعی، به محلی میرسیم که در واقع شروع حرکت ماست برای دیدن غاری که دهانهاش در ارتفاع 1800 متری سطح دریا قرار دارد.
عکس از پایگاه اینترنتی قلمرو کوهستانی ایران
برای رسیدن به دهانه غار، اول وارد درهای سرسبز میشویم و از کنار باغهای سیب، گردو و... میگذریم. بعد از این مسیر سرسبز، وارد مسیری نیمهکوهستانی میشویم کسانی که زیاد اهل ورزش نیستند، به نفسنفس میافتند و حتی خیال بازگشت دارند!
هرچه چشم میاندازی نمیتوانی دهانه غار را ببینی. دهانه غار در یک گودال قرار دارد. بالاخره به دهانه میرسیم و شگفتزده میشویم. دهانه غار وسیع است و قوسی شکل و آنقدر بزرگ که ما آدمها مثل مورچهای هستم در برابر آن.
دوربینها را در میآوریم تا با فشار دادن یک دکمه کوچک، تصویر وهمآلود دهانهای که یک طرفش نور است و طرف دیگرش تاریک، در دوربینهایمان ثبت کنیم، آنهایی هم که احساس خوشصدایی میکنند، سینهای صاف کردهاند و از انعکاس صدایشان در دهانه غار حسابی لذت میبرند!
راهنمای تور برایمان توضیح میدهد که در غار همواره درجه حرارت ثابت و بین 12 تا 14 درجه سانتیگراد است. او میگوید که باید حواسمان به نفر جلویمان باشد و از گروه فاصله نگیریم. این غار که در کوهستان البرز مرکزی قرار دارد، نورپردازی مصنوعی دارد؛ اما متأسفانه در بیشتر جاها برق آن قطع است. به همین خاطر کسانی که سراغ این غار میروند باید به همراه راهنمای مجرب ، به چراغ قوه و کلاههای لامپدار مجهز باشند.
وارد غار میشویم. غار سه سالن اصلی دارد. در بین راه، همه تعجب میکنیم وقتی میفهمیم که به دلیل این که از غار مواظبت کافی نمیشود، بعضی افراد ستونهای آهکی غار را کنده و با خود بردهاند! آن هم ستونهایی که برای ساخت هر یک سانتیمتر آن 150 سال زمان لازم است.
عکس از دوربیننت
ما از کنار ستونی عبور میکنیم که به دلیل شباهتش به پنجه شیر، به همین عنوان نامگذاری شده است. در این غار چاله نیز وجود دارد. چالههایی به عمق 25 متر یا بیشتر.
در مسیر بازگشت، تجربه جالبی داریم. همه چراغ قوهها را خاموش میکنیم. برای چند دقیقه، هیچکس حرفی نمیزند. هیچصدایی نیست، جز صدای قطرههای آب که گاهی روی زمین میافتد. هیچ نوری نیست. انگار در خلاء راه میروید. تجربه نابی است، چشمانمان باز بود؛ اما فقط تاریکی دیده می شود، فقط تاریکی.
وقتی دوباره به دهانه جادویی غار میرسیم، باز با همان منظره جادویی روبهرو میشویم. اما اینبار، ما در تاریکی ایستادهایم و از آن طرف نور به داخل میتابد.