به گزارش همشهری آنلاین، تاریخ دوبار اتفاق میافتد، اول به شکل تراژدی، سپس در قالب کمدی. حالا یک چیز شکل سومی هم وجود دارد: «همسر مسافر زمان» (The Time Traveler's Wife). سوال اینجا است که به شیوه «همسر مسافر زمان»، تاریخ قرار است در بار دوم، بهتر شود یا بدتر؟
اولین اقتباس از رمان پرفروش آدری نیفنگر، فیلمی در سال ۲۰۰۹ بود با بازی اریک بانا در نقش هنری، کتابدار امیدوار به تغییرات مثبت زمان، و ریچل مکآدامز در نقش کلر، که عشق پایدار و طولانی او، اشک بیننده را درمیآورد. از مجموعه تمهای کتاب، فیلم روی سرنوشت و رنج تمرکز کرده بود و هر چه پیشتر میرفت، غمانگیزتر میشد.
سیزده سال بعد از این اقتباس سینمایی، اچبیاو (HBO) سریالی را بر اساس این کتاب با همان عنوان همسر مسافر زمان پخش میکند. سریال همسر مسافر زمان، توسط نویسنده و تهیهکننده بریتانیایی، استیون موفات ساخته شده که خودش هم هر شش قسمن فصل اول را نوشته است. او گرچه نتوانسته کاملا از دام زیادی احساساتی بودن کتاب بگریزد، اما برداشتی که ارائه داده است، نسبت به نسخه سینمایی، سختتر و در عین حال، سادهتر است. این فیلم از شیوههای اسلپاستیک استفاده میکند، و اغلب هم اجرای آن به عهده هنری است که به سبک «ترمیناتور» و در زمان و مکانی دور از انتظار آن را ارئه میدهد.
حضور موفات در ساخت و نوشتن این سریال، دلیلی است برای امیدواری به این اقتباس، یا دست کم کنجکاوی درباره آن. به نظر میرسد که علاقه زیاد به معما، زیرکی و پیچیدگی در روایت، که موفات با نبوغ قابل توجهی در سریالهای شرلوک و دکتر هو ارائه داده است، او را به گزینه خوبی برای نشان دادن جنبههای علمی-تخیلی کتاب نیفنگر تبدیل کرده است. بهترین لحظات در سریال موفات، لحظاتی هستند که به جزئیات نحوه سفر در زمان میپردازند، یا لحظاتی که ترفندهای هنری را در ارتباط با خودش، یا دستکاری رویدادها در طول زمان، نشان میدهد.
با این حال، هنوز هم همانطور که از عنوان پیداست، شما با «همسر مسافر زمان» مواجهید و نمیتوانید از اصل مطلب دور شوید؛ ترکیبی از احساسات زیاد، سرنوشتگرایی، باورهایی واقعی درباره عشق و رابطه عاشقانه که باعث شد چندین میلیون نسخه از کتاب به فروش رود. نیفنگر، خوانندگان زیادی را به ملودرام خارقالعاده عاشقانه خودش جلب کرد و از جمله این مخاطبان علاقمند، موفات بود که اپیزودی را در سریال دکتر هو (اپیزود دختری در شومینه) با الهام از این رمان ساخت.
موفات و کارگردان سریال دیوید ناتر (یکی از کارگردانان سریال بازی تاج و تخت) که نسخهای تماشایی از این کتاب ساختهاند، ظاهرا شوخی و اکشن را به ساخت سوپ اپرا (سریال آبکی) ترجیح دادهاند. اما نتوانستهاند در القای احساسات یا ایدههای دراماتیکی که خوانندگان به راحتی در کتاب با آن مواجه میشوند، به خوبی عمل کنند. استفاده از تکنیکهایی برای نمایش نسخه پیرتر هنری و صحبت مستقیم کلر رو به دوربین، فضای فیلم مستند را القا میکند، و گرچه سریال متناوبا روایت اول شخص کتاب را بازتاب میدهد، اما همچنین باورهای گنجاندهشده در فیلمنامه درباره نیمه گمشده، جدایی و سرنوشت را هم دربر دارد که در ذات خود مبهم هستند.
با این حال، زمانی که داستان با بازی جذاب و صمیمانه رز لزلی و تئو جیمز روایت میشود، دریافت این مفاهیم به قدر کافی آسان است. ورلی مکدانل و کیتلین شوری نیز نسخههای جوانتر کلر را به زیبایی نقشآفرینی میکنند. اینجاست که قسمت عجیب سریال هم اتفاق میافتد: وقتی کلر ۶ ساله است، با نسخه بالغ هنری آشنای میشود که ناگهان در خانهشان ظاهر شده است. آنها در طول دوران کودکی و نوجوانی کلر بارها با هم ملاقات میکنند.
ایده این است که چون در آینده، هنری قبل از ملاقات با کلر کودک، با نسخه بزرگسال او ازدواج کرده است، پس ملاقاتهای آنها در کودکی و نوجوانی کلر، اشکالی ندارد. پذرفتن این موضوع برای مخاطب سریال آسان خواهد بود و این تا حدی باز به بازی جیمز برمیگردد و همینطور روایت افسانهپریانگونهای که دیوید ناتر از این ماجرا ارائه میدهد.
این تکههای روایی به سبک پاستورال (نمایش زندگی روستایی)، فرجههایی در دل سفرهای مداوم هنری به گذشته و آینده است؛ سفرهایی که شامل فرود آمدن در تونلهای مترو یا در میان اعضای باشگاه موتورسواری است که به راحتی هم خشمگین میشوند. این سوی سفرهای هنری در زمان که پر از است ماجرا و دلهره و او مدام در معرض خطر کتک خوردن، دستگیری یا کشته شدن است، به سریال انرژی میدهد.
کنش و عناصر رمزآلود همراه با آن، واقعا بیمزه بودن ملودرام را جبران نمیکند. البته ممکن است بسیاری از افراد، به ویژه کسانی که کتاب را خریدهاند، با این عقیده مخالف باشند. این دسته از بینندگان بیشتر نگران این هستند که تصمیم HBO برای ادامه سریال «همسر مسافر زمان» چه تاثیری بر داستانسرایی میگذارد. لحظاتی در نمایش وجود دارد که به پایان نهایی مطابق با کتاب اشاره میکند، اما در این بین عناصر اصلی داستانی وجود دارند که به سختی بتوان ردی از آنها در کتاب پیدا کرد و یا اصلا وجود ندارد.
آیا موفات میتواند روایت خود را درست به پایان برساند؟ فقط هنری میتواند یقینا به این سوال پاسخ دهد، چون فقط او است که از آینده خبر دارد.
منبع: ترجمه از نیویورک تایمز با کمی تغییر.
نظر شما