زمان خرید قاشق چوبی و کلاهحصیریهای شمالی گویا سپری شده است. شانس آوردهایم هنوز زیتونپرورده را زنان و مردان گیلانی درست میکنند و مشابه چینیاش به دکههای بینراهی در شمال کشور راه نیافته است. تنها مسافرت به شمال کشور نیست که این روزها این تحول ناخوشایند را نمایان میکند، اگر تجربه گشتن در بازار ماسوله را داشته باشید خواهید دید همان اتفاقی که در ماسوله رخ داده در کردستان و زنجان و... هم رخ داده است. گویا ماهیت سنتی بازارهای ما جای خود را به مدرنیتی بدون تعریف با اجناس بدون هویت و بیکیفیت سپرده است.
بازارهای سنتی ما به ویژه بازارهای روز که باید عرضهکننده دسترنج و ماحصل تفکر ایرانی و بومی هر منطقهای باشد به جولانگاه «خنزر پنزر» فروشان تبدیل شده است. این روزها بازار روسها در شمال جای بازارهای روز را گرفتهاند و به جای اجناس روسی همان خرده اجناس چینی که هر جای دیگری هم میتوان آنها را یافت عرضه میشود. بدین ترتیب، دیگر بازارهای ما از فرصتی فرهنگی – تجاری که توریست و مهمانهای یک منطقه با گردش در آن هم با فرهنگ آن محل آشنا شوند و هم به اقتصاد محلی کمک کنند تغییر کرده و جذابیتی ندارد.
بازار تبریز بهعنوان بازاری تاریخی – سنتی در حالی مراحل ثبت در فهرست آثار جهانی را طی میکند که کالبد آن کمک کرده هویت بازار بودنش حفظ شود. بازارهای دیگری هم از این دست داریم که کالبد آنها به یاریشان جستهاند و هویت آنها را بهنوعی در همان حالت سنتی حفظ کردهاند.
«بازار ایرانی» بهعنوان یک هویت فرهنگی، تاریخی و تجاری مشخصات و هویتی دارد که معماری در آنها کمک کرده است تا حفظ آن ملموستر در دستور کار باشد. اما در مقابل، بازارهای روز که در محیطی باز و یا محلی عمومی بهطور خودجوش شکل گرفتهاند کالبدی هم ندارند تا معماری آن در این روزگار هجوم اژدهاهای چینی به کمک گردانندگانش بیاید. همین مسئله سبب شده تا در این روزها شاهد آن باشیم که در بازارهای سنتی قدیمی ما، همچنان کالبد و معماری آن به جذب گردشگر کمک کند ولی دیگر هیچ مسافری رغبت آن نداشته باشد تا با رفتن به یک بازار محلی محصولات دستساز، خانگی و بومی چه خوراکی و چه دیگر کالاهای کاربردی آن منطقه را ببیند.
برای مثال در بازارهای سنتی جنوب کشور علاوه بر محصولاتی که از خرما و درخت آن ساخته میشود ابزار و لوازمی هم عرضه میشود که برای برداشت از درخت خرما استفاده دارد. این موضوع هر مسافری را که وارد بازار میشود با یک کار بومی و فرهنگ آن آشنا میکند. جنوب و شمال از یکسو بهدلیل همجواری با دریا و مرزهای آبی، فرصتی برای تجارت محسوب میشوند و استانهای غربی و شرقی نیز بهدلیل همجواری با کشورهای همسایه با چنین فرصتی مواجهند. اما بهدلیل آنکه بیشتر در این مناطق تجارت خرد شکل میگیرد و مردم توان تجارت کلان ندارند اجناس خرد و بیکیفیت به بازارهای محلی و مرزی راه مییابند. در جایی نظیر آبادان که بازاری به نام «ته لنجیها» دارد هر مسافری میتواند خوراکیهای بستهبندی و کنسرو مانند را بجوید و کمتر در جستوجوی صنایعدستی است.
در عوض در شادگان، شوشتر و دزفول هیچکس انتظار ندارد محصولات خارجی را تهیه کند و بیشتر ترجیح میدهد صنایعدستی آن منطقه را ببیند و تهیه کند. در زنجان که مهدچاقوسازی و چاروقدوزی ما محسوب میشود گرچه بحران چینی شدن کالاها، هنرمندان را به بحرانی سخت کشانده است اما وجود بازار سنتی یا معماری قدیمی به آنجا کمک کرده تا مرکزی برای جذب مسافر و بازدیدکننده باشد. ولی بازار روزها از این موهبت بیبهره ماندهاند. شاید بهتر باشد برای بررسی بیشتر موضوع عناصر تشکیل دهنده بازارهایی چون بازار تهران، کرمانشاه، تبریز، زنجان، اصفهان، وکیل و... را یک دور با هم مرور کنیم.
بازار در خاطره شرق
بازار در بسیاری از شهرهای خاورمیانه و نیز در پاکستان و شبه قاره هند به مرکز تجاری اصلی شهر اطلاق میشود که از آن برای خرید و فروش و نیز برای مبادله کالا استفاده میشود. بازار واژهای فارسی است که ریشه آن در زبان پهلوی بهاچار است به معنای مکان قیمتها. هر بازار ایرانی از بخشهایی تشکیل شده که مهمترین آنها عبارتند از: تیمچه، جلوخان، چهارسو، حجره، دالان، راسته، قیصریه، کاروانسرا و میدان.
برای نمونه در تعریف چهارسو آوردهاند: «چهارسو نام محل تقاطع دو راسته اصلی و مهم بازار است. در بعضی از موارد در محل برخورد دو راسته طراحی شده بازار، غالبا فضایی طراحی شده بهصورت چهارسو میساختند که به سبب موقعیت ارتباطی آن، ارزشمند به شمار میآمد. چهارسوی بزرگ بازار اصفهان و چهارسوی بازارهای لار، تهران، کرمان و بخارا از نمونههای خوب باقیمانده به شمار میآیند. در برخی از دورههای تاریخی به پیروی از واژه عربی سوق به معنی بازار، به جای چهارسو از واژه چهارسوق استفاده میکردند.»
یا مثلا: در بازارهای بزرگ شرقی به راستهای که در دو سوی آن حجره و مغازه باشد و دو در، در آغاز و پایان راسته قرار داشتهباشد قِیصَریه میگویند. هم اکنون در تهران، شیراز، اصفهان، کرمان و لار از این قیصریهها موجود است.
یکی دیگر از عناصر بازار میدان است. میدان به فضای بازی در برخوردگاه چند خیابان در شهرها و روستاها گفته میشود که برای جمع شدن مردم یا روانسازی آمد و شد ساخته میشود. از میدانها برای دستفروشی، برپایی بازارهای روز، برپایی تظاهرات و غیره هم استفاده میشود. در بسیاری از میدانها، چمن، فواره، یادمان و تندیسهایی بهمنظور زیباسازی ساخته و نهاده میشود. نهادهای بزرگ شهری و کشوری مانند شهرداریها و وزارتخانهها هم معمولاً در دور میدانهای اصلی شهرها قرار دارند.
روزگار شنبهبازارها
حال که بازارهای روز از این عناصر برخوردار نیستند، خیلی سریعتر و ناملموستر از بازارهای دارای معماری و کالبد از بین میروند و یا محتوا و کارکرد فرهنگی – سنتی خود را از دست میدهند. عمده وجوه تشخیص بازارهای روز را میتوان در عرضه محصولات بومی دانست. جمعهبازار، شنبهبازار، یکشنبهبازار و... همگی از این دست محسوب میشوند. برای نمونه در تهران که جمعهها در خیابان جمهوری پارکینگی طبقاتی میزبان جمعهبازار شده است عملا مفهوم و هویت متفاوتی پیدا کرده که دیگر از اجناس بومی و هویتدار در آن خبری نیست و گاها کالاهای دستساز در آن به معرض فروش گذاشته میشود. با این حال این بازار برای همه آنها که وصفی از آن شنیدهاند جذابیت بازدید دارد. اما اگر در همین بازار محصولات بیکیفیت و همان بهاصطلاح «خنزر پنزر»های خارجی و بهویژه چینی عرضه شود نمیتوان دیگر شاهد چنین جذابیتی بود.
در شهرهای کوچک و توریستپذیر کشورمان چه در شمال و چه در جنوب کشور اوضاع تفاوتهای عمدهای پیدا میکند. اقتصاد خرد آنجا نتوانسته با محصولات بومی خود را روی پا نگاه دارد و همین سبب شده به فروش محصولات کارخانهای و بیکیفیت ارزانقیمت رو بیاورد. یکی از مشکلاتی که هویت بازارهای روز را مخدوش کرده افول صنایعدستی و عرضه آن در این بازارهاست.سیما مطهریان، کارشناس صنایعدستی سازمان میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری دراینباره معتقد است:« مواداولیه گران و عدم به روزرسانی بسیاری از صنایع با مقتضیات روز سبب افول صنایعدستی و کمرنگ شدن محصولات بومی در بازارهای سنتی و روز شده است.»
او علاوه بر نیاز به فرهنگسازی برای رونق بخشی دوباره به محصولات صنایعدستی میگوید:« بسیاری از هنرمندان و صنعتگران صنایعدستی نتوانستهاند خود و حرفهشان را با مقتضیات روز وفق دهند و از پیشرفت و فناوری عقبماندهاند ولی آنها که توانستهاند با ابداع و نوآوری، طرحهای تازهای تولید کنند موفق بودهاند. مثلا در سفالکاری با وجود آنکه بسیاری از محصولات کاربرد حیاتی در زندگی ما ندارند ولی توانستهاند در جنبه تزیینی زندگیها جا باز کنند و خریدار پیدا کنند.»
این کارشناس صنایعدستی میافزاید:
« نکته دیگری که در افول صنایعدستی میتوان از آن نام برد این است که هنرمندان و صنعتگران رشتههای مختلف بازار محصولات خود را نمیشناسند و نمیدانند در حال حاضر بازار چه محصولی را میطلبد و لازمه رونق دوباره این بخش، بازاریابی برای محصولات صنایعدستی است.»
بازارهای روز
بازارهای روز عمدتا خودجوش و مردمی شکل میگیرند و سیاستگذاری ندارند تا بتوانند به تناسب وضعیت بازار شرایط را تغییر دهند. به عبارت دیگر در بازارهای روز مردم به فراخور تواناییهایشان حاضر میشوند و دست به عرضه محصولاتی میزنند. به همین دلیل بهنظر میرسد برای حفظ بازارهای روز و سنتی لازم است سازمان میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری هم برای رونق صنایعدستی بومی و هم برای جذب و حفظ گردشگران داخلی و خارجی برنامهای مدون برای این قبیل بازارها داشته باشد.
به عبارت دیگر همانطور که این سازمان تلاش میکند کالبد بازارهای سنتی دارای کالبد را با مرمت حفظ کند باید بتواند بر بازارهای روز نیز تاثیر بگذارد. برای نمونه سیما مطهریان، میگوید: از مدتی قبل، از ورود محصولات صنایعدستی خارجی به نمایشگاههای عرضه محصولات صنایعدستی جلوگیری شده است و درصورت مشاهده چنین محصولاتی با غرفهداران برخورد میشود.
با این توضیح اگر سازمان میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری و در راس آن معاونت میراثفرهنگی برای بازارهای روز برنامهریزی کرده و با همکاری مقامات محلی نظیر شهرداریها بتواند از عرضه محصولات بیهویت نسبت به هر منطقهای جلوگیری کند شاید بتوان گام نخست را در حفظ و احیای بازارهای سنتی روز و بازارهای محلی برداشت.