در چالهای آماده، و سریعتر خاک را ریختند و قبر را هم آوردند، نه دعایی، و نه تلقینی، هیچ. تو گویی ننگی بوده که باید هرچه زودتر از دامن زدود؛
و این بلا، چند سالی است که گریبانگیر این دیار شده که هر چه رنگ و بوی گذشته دارد باید از بین برد. چه آنها که در بقیع و احد و دیگر جاها خفتهاند و چه آن محلهایی که روزگاری شاهد مهمترین وقایع تاریخی بوده است.
و در احد که حالا جزء مدینه شده از جبل رمات یا همان کوهی که پیامبر 05تیرانداز بر آن گمارد تا سپاه اسلام کمین نخورد که خورد، تنها کپهای خاک مانده که در وسط میدانی بزرگ یله مانده است؛
بنای مقبره سیدالشهدای احد و دیگر شهیدان تخریب شده و از مسجد فسخ و ثنایا اثری نیست. درعوض با فاصلهای زیاد و دور از قبور، دیواری بلند کشیدهاند با پنجرههای فولادی مشبک؛
در حصاری کامل. و کمی آن سوتر دبستانی ساختهاند با نام حمزه، تا نسلهای آینده پند گیرند که چطور باید گذشته را محو کرد و تو میمانی که معلم مدرسه، کنار قبری که همچنان زیر آفتاب داغ حجاز مانده، چطور میخواهد از جسارت ناپاکترین زن عرب بر پیکر شیر قریش بگوید و چگونه جواب دهد به این سؤال که باید به چه رشک برد؛
به سبعیت یا مظلومیت؟ و افتخار نصیب کدام است، آنکه به آرزویش رسیده یا آنکه همچنان مظلوم مانده. که البته اگر سؤالی باشد.
و از مسجدی که 2 قبله داشته، حالا یک قبله مانده رو به مسجدالحرام و تو میمانی که پیامبر پس از دستور الهی از کدامین سو رو به کعبه کرد و در جواب سؤالت، جوانک چفیه به سر با عینک پلیسش همانجور که گستاخانه لم داده دستش را رو به در ورودی مسجد نشانه میگیرد، عکس قبله، که یعنی شمال.
و سادهترین اطلسهای جغرافیایی به تو نشان میدهند که مسجدالاقصی سویی دیگر است، که پیش از این همین مسجد در 2 کنج، 2 قبله داشته و حالا پس از مثلا بازسازی، دریغ حتی از نشانهای روی دیوار تا زائری که میخواهد ردی از تاریخ اسلام بگیرد، مبهوت بماند از این همه جهالت.
و نباید انتظار داشته باشی که جایی خندق ببینی به نشانه جنگ احزاب که حتی 7 مسجد کوچک آن محل را که نامهایی چون سلمان و علیع و فاطمه زهراس داشته به بهانه بازسازی خراب کردهاند و مسجدی بزرگ ساختهاند به نام مساجد سبعه؛
با شیشههای رنگین، محراب باریک و بلند و منارهای که فقط ناقوس کم دارد تا شبیه کلیسا شود وصحنی که فرش به جای صندلی دارد. و تنها اتاقکی از مسجد فتح مانده بر سر تپه که شاید آن هم آخرین روزهایش را میگذراند. همان طور که دیگر اثری از دهها مسجد کوچک و بزرگ در مدینهالنبی نمانده است.
و مگر این نبود که 14 قرن پیش هم آن درختی که دختر پیامبر زیر آن مینشست تا در سوگ پدر بگرید را از ریشه درآوردند و سقفی که امیر مؤمنان برای همسرش به جای آن درخت نشاند، بیتالاحزان را نیز پس از 2 روز خراب کردند.
و حالا اشرافیت مدرن جا پای همان جاهلیت بدوی گذاشته تا همان گونه که اموات را با ننگ به خاک میسپارد، بخشکاند ریشه هر نشانی که ردی از تاریخ دارد و تو در میمانی که آنها از کدام گذشته فرار میکنند و چه خاطرهای را پاک.