همشهری آنلاین- پریسا نوری: فرا رسیدن ماه محرم بهانهای شد تا با مرشد «محسن میرزاعلی» که هنرهای آئینی و سنتی را نسل به نسل از پدرانش به ارث برده و حالا در ۴۲ سالگی به واسطه اجراهای متعددش در نقاط مختلف دنیا به یک چهره بینالمللی تبدیل شده، گفتوگو کنیم.
میرزاعلی ساکن محله تهرانپارس است، اما صدای این مرشد فراتر از این محله و مرزها رفته و چهره او برای خیلیها آشناست، چون حتی اگر پای تعزیهخوانی روز عاشورایش در محله تهرانپارس نشسته نباشید، حتما نقالیها و پردهخوانیهایش را در برنامههای آئینی و مناسبتی تلویزیون دیدهاید. مرشد محسن میرزاعلی این روزها با آمدن ماه محرم سرش از قبل شلوغتر است، چون مثل همه نقالها، پرده عاشورا را از گنجه بیرون آورده تا داستان غمناک کربلا را روایت کند. داستانی که به گفته خودش هر سال تکرار میکند؛ اما تکراری نمیشود.
خواندنیهای بیشتر را اینجا ببینید
-
تعزیهخوانی و نقالی در خانواده شما موروثی است و سینه به سینه چرخیده تا به شما رسیده. کمی دراینباره بگویید.
پدرم استاد ابوالحسن میرزاعلی از مرشدان صاحب نام و تنها نقال و تعزیهخوانی است که در ۴ رشته تعزیه، نقالی، کارگردانی و موسیقی نشان درجه یک هنری و دکترا دارد؛ پدربزرگ مرحومم، مرشد حاج آقاتقی میرزاعلی هم از تعزیهخوانان و مرشدان بزرگ دوره خودش بود و جد بزرگم مرشد مشهدی رضا میرزاعلی در زمان ناصرالدینشاه بچهخوان تکیه دولت و پدرشان آقامیرزا علی بزرگ، تعزیهگردان این تکیه بودند. البته از طرف مادری هم پدر پدربزرگم مرحوم حسین اکباتانی حافظ و برخوان شاهنامه بود و آنقدر به شاهنامه علاقه داشت که وقتی بچهای در خانواده متولد میشد به غیر از اسمی که برای بچه انتخاب میکردند یک اسم ایرانی هم از اسامی شاهنامه روی بچه میگذاشت. پس میشود گفت گرایشم به نقالی را از خانواده مادری و علاقهام به هنرهای آیینی و مذهبی مثل تعزیه و مقتلخوانی و ... را از خانواده پدری به ارث بردهام.
-
زنان خانواده هم به این عرصه وارد شدهاند؟
در نسلهای پیشین بله، مثلا مادربزرگم تقریباً ۳۰- ۳۵ سال در تهران و در مجالس زنانه تعزیه شهادت امام حسین (ع)، بازار شام و شهادت حضرت زهرا (س) زنان برگزار میکرده. اکثر نقشها را هم عمهها، دخترعمهها، زن عمویم و حتی مادرم بازی میکردند. گاهی من هم به خاطر سن کمی که داشتم در آن تعزیهها حضور داشتم و نقشهایی مثل امام سجاد (ع) در تعزیه بازار شام را اجرا میکردم.
-
در ۲۰ سالگی به طور حرفهای نقالی و پردهخوانی میکردید و در ۳۰ سالگی عنوان جوانترین مرشد صاحب سبک کشور را داشتید. چطور صاحب سبک شدید؟
آن زمان شاخههای مختلف نقالی را در محضر پدر و استادان صاحبنام یاد گرفتم و به خاطر علاقهام به موسیقی ایرانی، نقالی را با آواز و موسیقی اصیل ایرانی ادغام کرده و سبک جدیدی در این هنر ابداع کردم که معرف فرهنگ غنی کشورم باشم که اتفاقا این سبک هم در داخل و هم در خارج از کشور با استقبال بسیاری مواجه شد.
-
در تعزیه، بیشتر اولیاخوان هستید یا اشقیاخوان؟
تقریبا آچار فرانسه تعزیه هستم! هم اولیاخوانی و هم اشقیاخوانی و شهادتخوانی کردهام. در این سالها نوازنده و معینالبکا، روضهخوان، مقتلخوان، لباسدار و مجموعهدار پرده هم بودهام. در حال حاضر هم نقالی و شاهنامهخوانی میکنم و اجراکننده مراسم آیینی هستم.
-
تعزیه و نقالی را در بسیاری از کشورهای اروپایی و آسیایی و کشورهای اسکاندیناوی اجرا کردهاید. بازخورد اجراها چطور بود؟
من به زبان انگلیسی نقالی نمیکنم، چون قلبا ارادت خاصی به زبان مادریام دارم و گاهی نمیشود جان مطلب را با ترجمه بیان کرد، ولی با وجودی که در اجراهای خارج کشور تماشاگران زبان ما را متوجه نمیشوند، با این حال بسیار استقبال میکنند. چون ملودی، ریتم و سبک اجرا در جان تماشاگران مینشیند. البته شیوه اجرایمان در خارج کمی متفاوت است. مثلاً قسمتی از تعزیهها و نقلها را که داستان قتل و کشتار است را کمتر میخوانیم. چون به هر حال نماینده ایران هستم و دوست دارم بیشتر داستانهای عاشقانه را نقل کنم. دوست ندارم به آنها داستان پدری را بگویم که پسرش را کشت. چون آنها با فرهنگ و سنت ما آشنا نیستند، ناچاریم یک سری توضیحات را از طریق بروشور یا مترجم به آنها بدهیم. مثلا توضیح میدهیم که رنگ لباسهایمان که قرمز و سبز است تقابل شر و خیر و خوبی و بدی است. بعد از توضیحات ما دیگر همه چیز برای مخاطبان قابل درک و حرکات و نهیب صدا، زره و کلاهخود برای آنها جذاب است.
-
خاطرهای از اجراهای خارج از کشور به یاد دارید؟
یادم است چند سال پیش در بلاروس پردهخوانی و نقالی با موضوع امام زمان(عج) اجرا کردیم. این توضیح را لازم است بدهم که چون مادر امام زمان از نوادگان شمعون هست و شمعون هم از یاران حضرت عیسی بوده، مسیحیها به خاطر این موضوع به خودشان میبالند و خیلی روایتهای امام زمان(عج) را دوست دارند. حدود ۳۰۰ نفر برای تماشا آمده بودند و با وجودی که زبان فارسی نمیفهمیدند با ملودی متن همراه شده بودند. وقتی روایت را شنیدند به قدری تحت تاثیر قرار گرفته بودند که آخر برنامه دو تا از خانمهای سالمند گریه کنان آمدند دو گردنبند طلایی صلیب و شمایلی از حضرت عیسی را با اصرار به دورگردنم انداختند و رفتند.
-
نقالی و پردهخوانی بر پایه قصهگویی و روایتگری استوارند و قصهها هم بخشی از ادبیات شفاهی ما هستند. به نظر شما چقدر توانستهایم ادبیات شفاهیمان با هنر نقالی و پردهخوانی ترویج دهیم؟
هنر روایتگری و قصهگویی یک ابزار قوی و تاثیرگذار برای رشد مخاطب و جامعه است ولی ما آنطور که باید به این مقوله وارد نشدهایم، در حالی که همه دنیا از آن بهره میبرند. به نظر من غربیها بیشتر از ما از روایتگری و قصهگویی برای ترویج فرهنگشان استفاده میکنند. مثلا همین اگر به فیلمهایی مانند هرکول که در هالیوود ساخته شده نگاه کنید متوجه میشوید که چگونه با شیوه قصهگویی فیلم را جلو برده و مخاطب را به خود جذب و شخصیتها را نیز معرفی کردهاند. البته در کشور ما هم در سالهای اخیر اتفاقات خوبی در این عرصه افتاده که نمونه آن تربیت نقالان و پردهخوانان جوان و برگزاری چند دوره جشنواره نقالی و پردهخوانی است.
-
به نظر میرسد تعزیهخوانی نسبت به گذشته کمرنگتر شده، با توجه به اینکه مسئول دفتر تعزیه و هنرهای آیینی حوزه هنری هستید، چه گامهایی برای پررنگ شدن این نمایش آئینی برداشتهاید؟
در حال حاضر حوزه هنری به تعزیه بها میدهد چون آدمهایی که آنجا مسئولیت دارند خودشان هنرمند هستند و خوشبختانه اتفاقات بزرگی در این سالها رخ داده، مثلا برای اولین بار بعد از ورود تلویزیون به کشور، ۱۰ جلسه نمایش تعزیه سال گذشته از تلویزیون پخش شد که در آن از بهترین تعزیهخوانان ایران استفاده شده بود. امسال هم ۱۰ مجلس تعزیه دیگر آماده کردیم که احتمالا از شبکه یک پخش میشود.
نظر شما