رویکرد ما در این گفتوگو بیشتر مشکلات زمانه مدرس، راهکارهای وی برای حل آنها و نیز ارتباط آنها با جامعه امروز ایران است.
- بهعنوان پرسش آغازین از شما میخواهم تا مختصری در رابطه با زندگی و زمانه شهید مدرس برای خوانندگان ما صحبت بفرمایید.
ما میتوانیم زندگی مدرس را در دو محور مورد بررسی قرار دهیم: محور اول مربوط به تولد ایشان است و محور دوم مربوط به ویژگیهای فردی و شخصیتی ایشان.
اما در رابطه با محور اول باید بگویم که مدرس در سال1287 در سرابه اردستان اصفهان در یک خانواده روحانی به دنیا آمد که پدر وی سید اسماعیل و مادرش خدیجه، او را سید حسن طباطبایی قمشهای نامیدند. او تا سن 6 سالگی در سرابه اردستان بود. از 6 سالگی به شهرضا رفت و تا سن 14سالگی در آن جا ماند و مقدمات فارسی و عربی را در آن جا فرا گرفت.
مدرس در سال 1311 هجری قمری در سن 24 سالگی به عتبات عالیات و به نجف اشرف سفر کرد و در آن دیار، میرزای بزرگ، میرزای شیرازی را ملاقات کرد و به ادامه تحصیل در نجف اشرف پرداخت. وی در آن جا بهمدت 7 سال به کسب علوم حوزوی پرداخت و در سن 31 سالگی به درجه اجتهاد رسید. قابل توجه اینکه وی در کنار علوم حوزوی به مطالعه تاریخ و فلسفه غربی پرداخت و کتابهای معروفی همچون روحالقوانین مونتسکیو و شهریار ماکیاولی را مطالعه کرد و بعد از آن با تشویق اساتید خود جهت ارشاد و راهنمایی مردم به اصفهان سفر کرد.
مدرس، حدود 30 استاد را در طول تحصیل خود درک کرد. از جمله اساتید معروف وی میتوان به میرزا جهانگیر قشقایی، ملامحمد خراسانی، «صاحب کفایه» و سید محمد رضا طباطبایی، صاحب «عروه» اشاره کرد که وی آنها را درک نمود. وی مدت 30 سال نیز به تدریس پرداخت و اصلاً علت معروفیت و اشتهارش بهعنوان مدرس را میتوان بهدلیل سالهای مدید و طولانی در کرسی تدریس عنوان کرد.
وی 10 سال در اصفهان و 20 سال در تهران و مدرسه سپهسالار به تدریس پرداخت. مدرس، صاحب تألیفات زیادی نیز است که میتوان آنها را به سه دسته تقسیم بندی کرد: 1) آثار شفاهی که شامل مجموعه مذاکرات وی در مجلس شورای ملی میشود که در اواسط دوره دوم تا مجلس ششم بود؛ یعنی در حدود 5 دورهای که ایشان در مجلس شورای ملی حضور داشت.
مدرس 5 دوره تقنینیه داشت که میتوان مباحث اندیشه سیاسی وی را از آن مجموعه استخراج کرد؛ 2) تألیفات مکتوب که عبارتند از: «حاشیه بر رساله شیخ انصاری»، «اصول تشکیلات عدلیه»، «خاطرات خواف»، «رساله فی السهو و المأموم»، «رساله فی قضاء الفوائت»، «رساله فی الزمان و رساله فی بعض المسائل العده»؛ 3) «کتاب زرد»؛ که از بینرفته و اکنون موجود نیست.
هنگامی که مدرس به اصفهان آمد و بهعنوان یکی از نمایندگان و مجتهدین طراز اول بهعنوان ناظر به مجلس شورای ملی وارد شد، مبارزات خود را علیه رژیم پهلوی آغاز کرد. وی بهعلت درگیری با رضاشاه در سال 1307 به ترشیز(کاشمر فعلی) تبعید شد و 10 سال در آن جا بود تا اینکه در سال 1317 در هنگام افطار ماه مبارک رمضان، وی را مسموم کردند و به شهادت رساندند و وی را در همان جا؛ یعنی کاشمر به خاک سپردند. حضرت امام خمینی(ره) توجه ویژهای به مرحوم مدرس داشت و در 21 جلد صحیفه خود، 25 بار از وی یاد میکند و در موردی میفرماید: القاب برای او کوتاه و کوچک مینمود. او ستاره درخشانی بود بر تارک کشوری که بر اثر ظلم رضاخانی، تاریک مینمود. ملت ما مرهون خدمات و فداکاریهای اوست.
امام(ره) دو مرتبه با شهید مدرس ملاقات کرد: یک بار در سن 19 سالگی و یک بار هم در مدرسه سپهسالار.
اما در رابطه با محور دوم زندگی وی که ویژگیهای فردی و شخصیتی مدرس است باید بگویم که وی فردی با درایت و اهل تدبیر، اهل تقوا و زهد، ساده، وارسته، قناعتپیشه، بیباک و شجاع در گفتار و کردار، فردی بیگانه ستیز به خاطر امور و مقدرات کشورش، انسانی برجسته در میدان سیاست، فردی وطن خواه بر پایه تفکر دینی و فردی شب زنده دار بود که از میان ویژگیهای متعدد فردی وی به برخی از آنها با تفصیل بیشتر میپردازم:
سادگی و قناعت مدرس؛ مجموع داراییهای وی پس از 4 دوره و نیم نمایندگی مجلس 36ریال بوده است. مدرس، حقوق خود را به خزانه مجلس میریخت.
میلیسپو، مستشار مالیه(رئیس خزانهداری) در سال 1301 در باب سادگی شهید مدرس میگوید: این صفت مدرس، زبانزد عام و خاص بوده که به پول، توجهی نمیکند و اثاثیه او را حصیر، کتاب و نیمکت تشکیل داده است. بنابراین وقتی یک شخص خارجی، مدرس را ملاقات میکند از سادگی زندگی او تحتتأثیر قرار میگیرد.
در باب شجاعت ایشان باید بگویم که ملکالشعرای بهار از مدرس، در این رابطه حرفهای زیادی دارد. ملکالشعرا اقرار میکند که از زمان مغول تاکنون مردی به این شجاعت دیده نشده است و قضیهای را درباره شجاعت وی تعریف میکند که این مرد عجیب(مدرس) به تهران آمد و در مجلس دوم جزو حزب اعتدال بود و در مجلس دوم و سوم در دیکتاتوری ناصرالملک در یکی از مجالس عمومی که دولت و نائبالسلطنه بهمنظور سیاسی تشکیل داده بودند، سید حسن مدرس نطقی کرد که مجلس به آن بزرگی به هم خورد و نطق به هواداری قانون اساسی و بر ضدخواستههای ناصرالملک تمام شد.
آیتالله مرعشی نجفی در رابطه با ویژگیهای شهید مدرس میفرماید: مرحوم مدرس در عالم اسلام کاری کرد که جز از عهده ائمه اطهار از کمتر عالم و مجتهدی در تاریخ اسلام برآمده است. زندگی او علی وار و شهادت او شبیه شهادت امام صادق(ع) بود. مدرس ثابت کرد که تاریخ زندگی ائمه ما کاملاً با حقیقت وفق میدهد. اما در رابطه با زمانه شهید مدرس باید به این مطلب اشاره کنم که در زمانهای که وی زندگی میکرد برزخ قاجار و پهلوی بود. متأسفانه در این فضا، ما شاهد دو رویکرد بودیم: رویکرد انزواگرایانه روحانیون از سیاست و رویکرد سیطرهجوی دو قدرت انگلیس و روس بر ایران و خودفروختگی نخبگان فکری به این دو قدرت.
در چنین زمانهای شهید مدرس، فقیه و مبارزی دردآشنا با ارائه دو تز وارد صحنه سیاسی ایران میشود که در بخش راهکارها و بایستهها به آن اشاره میکنم. فضای آن دوره ایران، استبدادی بود و ایران بهعنوان حیاط خلوت و شکارگاهی برای دو ابرقدرت آن عصر محسوب میشد.
- مشکلات و کاستیهای ایران آن موقع را از دیدگاه شهید مدرس در چه مواردی میتوان جست و جو کرد؟
مدرس، مشکل اساسی عصر و زمانه خود را در جاری نشدن احکام اسلام میدانست. بنابراین در سایه این مشکل اساسی به مشکلات دیگر هم اشاره میکند که میتوان آنها را بدین صورت فهرستبندی کرد:
1) وجود حکام مستبد؛ که وی بحث مهاجرت را مطرح میکند که اگر حاکم، حاکم اسلامی بود ما نباید این قدر مهاجر در ترکیه و آسیای میانه امروز میداشتیم. اگر حاکم، عادل بود و به وضع مردم رسیدگی میکرد مردم مهاجرت نمیکردند. بیقانونی، مهاجرت بیرویه، بیعدالتی از تبعات حکام مستبد است. 2) مشکل دوم؛ اجتناب، انزوا و دوری متدینین از سیاست بود؛ مسئلهای که با جدایی دیانت از سیاست و سیاست از دیانت آغاز شده بود.
3) ورود قدرتهای بزرگ و وابستگی و خود فروختگی کارگزاران ایران عصر پهلوی و نخبگان فکری سیاسی؛ 4) فقدان احزاب سیاسی وطنی؛ 5) عدمتفکیک قوای سهگانه. بهنظر مدرس باید این سه قوه در جایگاه خود قرار بگیرند و اگر چه وی مجلس را در رأس نظام میدانست، ولی میگفت نباید در کار دیگر قوا دخالت کرد؛ 6) ناکارا بودن قوه قضائیه. بهنظر شهید مدرس چون قوه قضائیه سر جای خودش نیست، خیلیها رفتند آن طرف مرز، مدرک قضائی گرفتند، حال آنکه با مبانی اسلامی آشنایی ندارند.اینها به درد جامعه اسلامی نمیخورند و نمیتوانند بهعنوان قاضی در کرسی قضاوت بنشینند و از طرف دیگر، فقط با عللالشرایع هم نمیتوان کشور را نگه داشت و اداره کرد، بلکه باید شخص هم در حوزه اسلامی آشنا باشد و هم با مباحث روز.
- راهکارها و بایستههایی را که شهید مدرس برای حل این مشکلات پیشنهاد میکند بیان میفرمایید.
مدرس در این مورد، دو راهحل پیشنهاد میدهد که عبارتند از: تز یکی بودن دین و سیاست و همچنین دکترین سیاست موازنه عدمی و سلبی که در تز اول، برخی از مشکلاتی که ایران داشته؛ از جمله وجود حکام مستبد، دوری متدینین از سیاست، بیقانونی و بیعدالتی به واسطه اجرای آن قابل حل است.
بهکارگیری سیاست موازنه عدمی و سلبی چه در سیاست داخلی و چه خارجی در مشی و اعمال کارگزاران مهم است که همان عدمدخالت قوا در کار یکدیگر است. وی برای اینکه ایران، شکارگاهی برای دو قدرت آن موقع نباشد، سیاست موازنه عدمی را مطرح میکند و میگوید ما باید کاری کنیم که مطابق اسلام باشد و نه دیگران.مدرس همچنین در سیاست خارجی قائل به این بود که یک کشور نباید در هژمونی قدرتهای دیگر قرار بگیرد و باید از هر سو با دیگر کشورها ارتباط داشته باشد. بنابراین وی قائل به این است که با این دو راه حل میتوان مشکل ایران را حل کرد و ایران را به توسعه رساند.
- فایده بازخوانی اندیشه شهید مدرس در ایران امروز چیست؟
این که چرا باید افکار و اندیشههای شهید مدرس و امثالهم بازخوانی شود به این دلیل است که اولاً ملت ما مرهون خدمات شهید مدرس است که درس آموزی از زندگی سیاسی، فردی و...او را بر ما لازم میکند؛ بنابراین در هر لحظه، انسان باید توجه به مباحث خود داشته باشد، همزمانه خود را خوب بفهمد و هم بادرایت و ساده باشد و با این صفات به کشورش خدمت کند. مثلاً در باب درایت و به روز بودن مدرس میتوان به مذاکرهای که در مجلس شورای ملی در باب تعیین بودجه نظامی مطرح بود رجوع کرد.
او در بحث تخصیص بودجه، قائل به این بود که به جای اینکه اسلحههای کهنه بخریم باید همین بودجه را در راه خرید ابزار به روز؛ یعنی اختصاصدادن بودجه برای نیروی هوایی، خرج کنیم. دومین مطلبی که میتوانیم از وی بیاموزیم توجه به وطن اسلامی و حل مشکل ایران بر مبنای تفکر اسلامی است و اینکه اسلام، دین جامعی است که میتوان براساس برنامههای آن، جامعه را نجات داد.