ما هم همینها را بهانه کردیم تا با مترجم این کتابها گفتوگو کنیم. شما هم میتوانید با ما همراه باشید و با این مترجم و ویراستار بیشتر آشنا شوید. شهلا انتظاریان متولد 1339 و فارغالتحصیل رشتة مترجمی زبان انگلیسی است. او از سال 1378 به صورت جدی به ادبیات کودک و نوجوان پرداخت. انتظاریان در حوزه ویراستاری کتاب هم فعالیت دارد.
- اول درباره ویراستاری و ویژگیها و اهمیت این کار بفرمایید؟
من در شورای کتاب کودک به طور مرتب و بدون اغراق بین 100 تا 200 کتاب را در طول سال در حوزه ادبیات کودک و نوجوان مطالعه میکنم. یکی از مشکلات بسیار جدی که در این کارها به چشم میآید، مسئله ویرایش آثار است. متاسفانه در جامعه، مقداری در این زمینه سادهنگری میشود و ظاهراً عدهای تصور میکنند که چون ادبیات مربوط به کودک و نوجوان است، باید آن را سرسری گرفت و به همین دلیل به زبان فارسی کم لطفی میکنند. برخی از ناشران شاید برای صرفهجویی به این مسئله مهم چندان توجهی نمیکنند. بسیاری از این کتابها به قدری مشکل دارند که لذت خواندن را از مخاطب میگیرند.
اگر بخواهیم زبان شیرین فارسی را، با این سابقه طولانی حفظ کنیم، باید به عناصر زیباییشناختی در آثار بیشتر توجه شود، به همین دلیل، برای ترغیب نوجوانها به خواندن، مسئله ویرایش یکی از نکتههای مهمی است که باید جدی گرفته شود.
- برای ویرایش چه ابزارهایی لازم است؟
مطالعه فراوان، آن هم آثار خوبی که کمتر چنین اشکالهایی دارند، من چون مرتب از بچگی کتاب میخواندم، خیلی از مشکلات را به صورت ذهنی حل میکردم. در ترجمهها یا موارد دیگر، به صورت فرمولی نه، ولی حسم به من غلط نمیگفت. در دوران کودکی، آثار مترجمان و نویسندگان توانایی را میخواندم، آثاری که از نظر زبان فارسی خیلی بهتر از آثار امروزی است.
مسلماً خواندن آن ادبیات ناب و داشتن چنین زمینه ذهنی روی ترجمههایم بی تاثیر نبوده است.
- دورههای خاصی را برای ویراستاری گذراندید؟
بله، سعی کردم به صورت آکادمیک سراغ ویراستاری بروم . دورههای نشر دانشگاهی را گذراندم و حالا هم لنگلنگان در این حوزه کار میکنم.
عکس : امیر نریمانی
- به عنوان یک مترجم، چگونه کتابهایتان را انتخاب میکنید؟
یکی از مشکلات ما مترجمها نداشتن کپیرایت و همچنین نداشتن تشکلی برای کار در این حوزه است. قبلا جایی به نام خانه ترجمه بود که از آنجا کتاب میگرفتم. در حال حاضر از طریق اینترنت و پیدا کردن فهرست کتابهایی که جایزههای بینالمللی گرفتهاند، به کتابهای خوب میرسم.
- اگر اجازه بدهید برویم سراغ کتاب « میلیونها»؛ چطور و چرا این کتاب را انتخاب کردید؟
این کار به سفارش ناشر انجام شد. پس از خواندن کتاب نکتههای مثبتی در آن دیدم و تصمیم گرفتم آن را ترجمه کنم.
- این نکتههای مثبت چه بود که شما را جلب کرد؟
نکتههای مثبت فراوانی از جمله زبان طنز اثر که از زبان اولشخص بود. البته زبان اولشخص خیلی سخت است، مدتها ذهن مترجم را مشغول میکند که باید با آن زندگی کرد تا بتوان ترجمه خوبی ارائه کرد. تعلیقی که در کل داستان بین واقعیت و خیال وجود داشت و صداقت شخصیت نوجوان داستان و از طرفی نگاه نویسنده که از زاویه دید همان نوجوان حرفهایش را زده بود، به نظرم میآمد اینها همة آن دغدغهها و کشمکشهایی هستند که بچهها در زندگی روزمره آن را دنبال میکنند و خودشان با آن درگیر هستند.
از طرفی این کتاب به موضوع مصرفگرایی، استفاده از اینترنت و تاثیر گاه مخرب آن بر کودکان، الگوهای غلطی که گاهی بچهها برای خود انتخاب میکنند، حرص پول و بسیاری از نکتههای ریز دیگر میپردازد. گرچه فضای داستان درکشور انگلستان رخ میدهد، اما نکتههایی را مطرح میسازد که در کشور خودمان هم گاهی شاهدش هستیم.
- چند کتاب تا به حال ترجمه کردهاید؟
6 کتاب با ترجمه من به بازار آمده است، اما تعداد بیشتری زیر چاپ دارم.
- عادت خاصی برای ترجمه دارید؟ مثلاً زمان مشخص، جای مشخص و...؟
قبل از شروع به کار، کتاب را بیش از یکبار میخوانم. سعی میکنم نقدهای پیرامون آن را از اینترنت یا جاهای دیگر پیدا کنم و بخوانم؛ وقتی با کتاب اخت شدم، بعد شروع به کار میکنم. عادت دارم که کارهایم را تایپ کنم.
- بین کتابهایی که ترجمه کردید، کدام را بیشتر دوست دارید؟
«تصاویر هالیس وودز» و کتاب دیگری با نام «قول بچه قورباغه» که کتاب مصوری است از انتشارات علمی فرهنگی.
- داستان تصاویر هالیس وودز درباره چیست؟
در بارة دختری سرراهی است. او نقاش است. نویسنده همهچیز را از زاویه دید یک نقاش میبیند. هالیس خواستههای خود را از راه کشیدن بیامان تصویرهایی متعدد بیان میکند. او با احساسهای لطیفی که دارد، سعی میکند جایگاه خود را به خودش ثابت و نیازش را به داشتن خانواده عنوان کند. گرچه موضوع داستان چندان تازه نیست، اما نوع روایتش خاص است. یعنی فصلها به دو قسمت تقسیم میشود و از دو زاویه دید، به تناوب روایت میشود. یکی از زاویه دید این شخصیت که اولشخص است و بخش دیگر به تصویرهایی اختصاص دارد که او کشیده است. در طول داستان کاغذهای نقاشی شده هالیس پیش چشم ما ورق میخورد. بالاخره یک گوشهای از تصویر نهایی را میسازد. نویسنده بیآنکه به دام کلی گوییهای بزرگسالانه بیفتد و اندرزهای مرشدانه بدهد، داستان را چنان پیش میبرد که ذهن و روان هالیس را پیش چشم خواننده زنده می کند، حتی خود هالیس نیز در آخر داستان به شناختی تازه از خود می رسد. در واقع نقاشیهایی است که هالیس از دوره های مختلف زندگیاش کشیده و وقتی اینها کنار هم قرار میگیرند، کل زندگیاش را به طور غافلگیر کننده به پایان میرساند.
- در دوره نوجوانی سرگرمیتان چی بود؟
در دوره کودکی و نوجوانی کتاب زیاد میخواندم، البته کتاب پیدا کردن خیلی سخت بود. یادم است در شهرستان قزوین یک کتابخانه جدی بود و آن هم کتابخانة عمومی با شرایط سنی برای عضویت. میدانید که آن زمان کتابهای مخصوص بچهها خیلی کم بود. در سال اول دبیرستان عضو کتابخانه شدم. اما مطالعهام خط مشخصی نداشت. دبیر خیلی خوبی داشتم به نام آقای هوشنگ ثابت که امیدوارم هر جا هستند، سالم و خوش باشند؛ ایشان روی من تاثیر مثبتی گذاشتند، با اینکه رشتهام ریاضی- فیزیک بود، اما به ادبیات خیلی علاقهمند بودم و سعی میکردم تمام کتابهای مطرح را بخوانم.
- کتاب مورد علاقهتان را به یاد میآورید؟
الآن درست نمیدانم. اما آن موقع آثار بالزاک و تولستوی را دوست داشتم و چندینبار میخواندم. یادم است کتاب «وداع با اسلحه» را بیش از پنج یا شش دفعه، در سنهای مختلف خواندم.
- آیا با نوجوانان ارتباط زیادی دارید؟
در مجموع بله.
- این ارتباط به چه شکلی است؟
جسته گریخته به مدرسه ها میروم. اما دور و برم کودک و نوجوان زیاد دارم، همهجورش، کتابخوان و غیرکتابخوان . فکر میکنم باید بیشتر از اینها ارتباط داشت.
- آیا کتابی هست که دلتان بخواهد ترجمه کنید؟
الآن کتاب خاصی یادم نمیآید.
- برای ترجمه کتاب چقدر زمان صرف میکنید؟
نمیشود این را خیلی مشخص گفت. مثلاً کاری که الان دستم است، کتاب مصوری است که متن کوتاهی دارد، اما چون شعرگونه است شاید 02 بار آن را نوشتهام و باز راضیام نکرده است. ولی گاهی هم کتابی ممکن است حجم زیادی داشته باشد، اما زمان بازخوانی کمتری را بطلبد. دقیقاً نمیتوان به این سؤال جواب داد. اما وقتی کاری مرا دنبال خودش بکشاند، ممکن است مدتها خواب و خوراکم را بگیرد و با آن ور بروم.
- آیا اتفاق افتاده که کتابی را برای ترجمه انتخاب کنید اما آنقدر کسلکننده باشد که آن را کنار بگذارید؟
خیلی از همکارانم را دیدهام که کتاب را نخوانده شروع به کار میکنند. ولی من چون گاهی دو یا سه بار کتاب را میخوانم، این اتفاق برایم نمیافتد. معتقدم باید اول کاملا اثر را دریافت و بعد شروع به کار کرد. چون هر چقدر هم فرد به زبان احاطه داشته باشد، باز ممکن است به مشکل بخورد.
- شما شجاعت نه گفتن را دارید؟
بله، باید این شجاعت را داشت.
- به نظر خودتان آدم شجاعی هستید؟
بقیه میگویند هستم، اما درست نمیدانم؛ تا شجاعت را چطور تعریف کنیم.