همشهری آنلاین - رابعه تیموری: موی سپیید و لحن مهربان و آرامش به او چهره و شخصیتی متین و باوقار بخشیده است. دکتر اختیاری اهل اردبیل است. او بر خلاف بسیاری از کسانی که دوست دارند داروساز شوند و در رشتههای دیگر دانشگاهی پذیرفته میشوند، رشتههای حقوق و علوم تغذیه را برای ادمه تحصیل انتخاب کرده، ولی بهعنوان نفر نوزدهم رشته داروسازی پذیرفته شده است.
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
پزشک قدیمی محله بهاران پس از پایان خدمت سربازی در داروخانه «افق طلایی» کارش را شروع کرده است. او در این داروخانه با دیدن بیماران نیازمند محله فلاح احساس کرده در مسیری قرار گرفته که با روحیه او سازگار است و با این شغل میتواند بر زخمهای بسیاری مرهم بگذارد. دکتر میگوید : «آن زمان شرایط بهداشتی و معیشتی مردم اینجا خیلی بدتر از حالا بود. بسیاری از بیماران به دلیل نداشتن توان مالی با بیماری و دردشان میساختند و حاضر نبودند به پزشک مراجعه کنند. یک بار مرد جوانی به داروخانه آمد و از من خواست بدون نسخه پزشک، به دختر ٧ساله بیمارش دارو بدهم. وقتی شرح بیماریش را شنیدم، متوجه شدم فرزندش به بیماری خطرناکی مبتلاست که اگر زودتر درمان نشود، ممکن است فلج شود. »
برای همدردی
دکتر اختیاری وقتی به منطقه ١٧پا گذاشته پزشکی جوان و غریب بوده، اما رفتار پرمحبت و تلاشش برای تامین هزینه درمان و داروی بیماران نیازمند او را خیلی زود سرشناس کرده است. اختیاری از اعتبارش برای بستری رایگان بیماران در بیمارستانها یا تهیه داروهای گرانقیمت آنها مایه میگذاشت و برای جمعآوری کمکهای خیرانی که قصد شریک شدن در این کار خیر را داشتند، صندوقی راه انداخته بود.
«قربانعلی صفدری» از معتمدان محله بهاران است. او که از سالها پیش دکتر را میشناسد، میگوید : «اوایل این صندوق رونق زیادی نداشت. ولی کمکم بسیاری از خیران با دکتر همراه شدند. گاهی کسانی که چندان دست و بالشان باز نبود، با مبالغی ناچیز قصد کمک کردن به نیازمندان را داشتند. دکتر اختیاری کمکهای آنها را هم رد نمیکرد و همیشه میگفت همین احساس همدردیها و همدلیها ارزشمند است و میزان کمک افراد اهمیت زیادی ندارد. »
فقط جنوب شهر
اختیاری پس از تشکیل خانواده، برای رسیدن به محل کارش مجبور بود هر روز مسافت طولانی منزلش که در شمال شهر قرار داشت تا جنوب شهر را طی کند. بسیاری از پزشکانی که در مناطق مرفه مشغول به کار بودند، به او پیشنهاد همکاری دادند که گاهی دکتر برای رد یا پذیرفتن آنها دچار تردید میشد. اما مدتی که به جای یکی از دوستانش در یکی از داروخانههای شمال شهر نسخه پیچید، متوجه شد سر شهر با ته آن تفاوتهای زیادی دارد.
او میگوید : «آنجا بیشتر برای خرید لوازم آرایشی مراجعه میکردند و هزینههای گزافی صرف خرید این لوازم میکردند. اما در جنوب شهر هر روز شاهد درد و رنج بیمارانی هستم که حتی توانایی خرید داروهای ضروریشان را هم ندارند. من همیشه دوست داشتم در هر لباس و شغلی خدمت میکنم، آدم مفیدی باشم و با کار در داروخانههای اینجا میتوانستم گره از کار چند انسان نیازمند باز کنم. »
شغل پرزحمت
او درباره دشواریهای حرفه اش توضیح میدهد : «ما دارویی را به بیمار تحویل میدهیم که ممکن است درست یا نادرست تجویز شده باشد، اما داروسازان باید مسئولیت عوارض مصرف آن را بپذیرند و این مسئله استرس و فشار روحی زیادی برای آنها به همراه دارد. »
پزشک مهربان منطقه از بدخطی اطبا هم دل پری دارد : «اسامی داروها بسیار به هم شباهت دارد و مثلا با تغییر یک حرف کوچک، داروی ایست قلبی به داروی عارضه مغزی تبدیل میشود. بدخطی نسخهها امکان خطای متصدیان داروخانه را بسیار بالا میبرد. » او که چندین برابر زمانی را که در منزلش به استراحت میپردازد، در داروخانه شبانهروزی شفق مشغول خدمت است، از ساعتها سر پا ایستادن و کار بدون استراحت شکوه نمیکند.
او سخت مشتاق خدمت به مردمی است که با تمام وجود آنها را دوست دارد و همین اشتیاق سبب شده که پس از٢٨سال کار در داروخانه دولتی و پرازدحام شفق، هنوز هم با دیدن مشکلات بیماران نیازمند، نمیتواند بیتفاوت بماند.
کریم اختیاری ٢ فرزند دختر و پسر دارد که هیچ یک رشته تحصیلی پدر را برای ادامه تحصیل انتخاب نکردهاند. اما پسرش که مهندس زمینشناسی است، نسخه پیچی را از پدر آموخته و در داروخانه کار میکند. دکتر میگوید : «این شغل استرس و فشار روحی و کاری زیادی دارد و من تحصیل در آن را به فرزندانم توصیه نکردم. »
نظر شما