آنچنانکه نهاد مربوطه مجبور شد در نهایت از مطبوعات درخواست کند از چاپ گزارش خودداری کرده و یا آنچه تا آن زمان چاپ شده را به هر نحو که صلاح میدانند تکذیب کنند. البته اطلاع عموم از این نکته که بلیه افسردگی چه اکثریتی از جامعه را در بر گرفته، چند درصد از مزدوجین محترم عملاً در معرض یا مرز طلاق عاطفی هستند، اضطراب حتی به سنین کمتر از نوجوانی کشیده شده و بسیاری معضلات روحی و روانی دیگر چندان به صلاح جامعه نبود.
بعد: بهداشت روانی جامعه البته مقوله پیچیدهای است که مولفههای متعددی در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در بر میگیرد. اما تردیدی نیست که داشتن وقتی برای فراغت، گذران سالم و مفرح اوقات فراغت و اساساً توان اینکه آدمی هر از چند گاهی از دلمشغولیهای مدام و معمولش فارغ باشد، در این زمینه نقشی مهمتر دارد.
گفته میشود که بهطور متوسط برای داشتن روانی سالم در بیست و چهار ساعت شش ساعت، در هفته حداقل یک روز و در ماه حداقل چهار روز باید وقت فراغت داشت. وقت فراغت یعنی وقتی که آدم در آن مجبور به انجام هیچ کاری نیست. از این نظرخوابیدن، غذا خوردن، به اجبار در جمع خانواده با این و آن سرو کله زدن و... در این تعریف قرار نمیگیرد.
تفریحات عمومی مثل ورزش، طبیعتگردی، رفتن به اماکن فرهنگی همچون سینما، موسیقی، تئاتر و... و همچنین مسافرت از این جهت فاصله ما به ازای دقیق مقوله اوقات فراغت محسوب میشوند. در یک شهر ده میلیونی مثل تهران، بر این مبنا شهر و ندان روزانه شش میلیون ساعت اوقات فراغت دارند که لازم است به شکلی سالم و مفرح آن را بگذرانند. آیا زمینه و امکانات مناسبی در این باره وجود دارد؟ به شکل سادهای میتوان واقعیت موضوع را احصاء و بررسی کرد: مجموع مراکز تفریحی، هنری، ورزشی و.. تهران در هر شبانه روز میتوانند چند نفر – ساعت امکان گذران اوقات فراغت عرضه کنند؟
بدیهی است که در وضعیت موجود دراین باره نمیتوان به امکان بهرهمندی افزون بر حتی پنج درصد شهروندان هم امید داشت. پس آن 95 درصدی که یا وقت فراغت ندارند، یا از دسترسی به امکانات اوقات فراغت سالم محرومند چه سرنوشتی پیدا میکنند؟ اغلب آنها مصداق همان گزارش آماری میشوند که در نهایت انتشار آن به صلاح جامعه تشخیص داده نشده و یا... خیل جوانانی که مدام به جرم فراغتهای ناسالم و مضر نکوهیده و یا تمشیت میشوند.
سرانجام:گذران اوقات فراغت یک موضوع بسیار راهبردی است. حتی میتوان گفت نقش آن در تنش و ناپایداری اجتماع کنونی ما پررنگتر از مسائل اقتصادی و فرهنگی و سیاسی است. اما نگاه دولت و حاکمیت به موضوع هنوز تا به این پایه که انتظار میرود، جدی نبوده است.
همه مردم مرتاض انگاشته میشوند در حالی که حتی مرتاضها هم گاهی به فراغت و تفریح احتیاج دارند.