به گزارش همشهری آنلاین، تاریخ و زمان دقیق تولد خواجه شمسالدین حافظ شیرازی روشن نیست و تنها برپایهٔ نشانهها و قرائن حدود آن را میتوان در سالهای ۷۲۰ تا ۷۲۵ ه. ق تخمین زد، اما در تقویم رسمی کشور ۲۰ مهر ماه روز حافظ نامگذاری شده است.
معمولا همه ساله در اقصی نقاط کشور برنامههای مختلفی برای بزرگداشت این چهره درخشان ادبی جهان پارسی اعم از نمایشگاه، کارگاههای هنرهای تجسمی، خوشنویسی، نشستهای ادبی، شعرخوانی، حافظ خوانی همراه با حضور اهالی فرهنگ، ادب و هنر برپا و در دانشگاهها و بنیادهای فرهنگی هم جلساتی در تبیین اندیشه و شعر حافظ برگزار می شود. با این وجود حافظ از معدود شاعرانی است که در اغلب زمانها مورد توجه عام و خاص است. اینکه چرا حافظ تا این پایه در اذهان انسان ایرانی و فارسیزبانان جای دارد بی شک به وجوه اشعار و افکار این شاعر شیرازی بر میگردد. در این رابطه و به مناسبت بزرگداشت مقام شامخ لسانالغیب، همشهری آنلاین گفت و گویی با دکتر مهدی محبتی استاد دانشگاه ادبیات، پژوهشگر ادبیات فارسی و حافظ شناس انجام داده که در ادامه میخوانید.
- جوانان گمشدهشان را در مولانا خواهند یافت
- افزایش ۳۸ درصدی قیمت کتاب نسبت به سال گذشته
- استاد بهاالدین خرمشاهی به کرونا مبتلا شد
درباره حافظ سخن بسیار گفته شده و پژوهشهای زیادی در این حوزه صورت گرفته، با این وجود ژرفای اندیشه و شعر حافظ فراتر از همه اینهاست. بیشک تسلط حافظ بر زبان فارسی در سرودن اشعار به ویژه غزل فارسی، تابع تواناییهای فوقالعاد این شاعر پارسی گوی شیرازی است، از سوی دیگر اندیشهای که حافظ در اشعار خود ارائه داده، ظرفیتهای شعر او را دو چندان کرده است، حال این سوال پیش میآید که آیا حافظ شاعر است یا اندیش ورز؟ آیا میتوان شعر و به ویژه غزل را نوعی تریبون برای بیان اندیشههای حافظ تلقی کرد؟
حافظ علاوه براینکه تسلط کامل بر زبان فارسی دارد در اشعارش اندیشه ورزی میکند. اندیشههای او به عنوان یک انسان اندیشورز و به طور واضح در غزلیاتش هویداست. برهمین اساس میتوان گفت که حافظ هم به نوعی اندیشه را قربانی بلاغت و صنعتورزی میکند. این یک مساله مهمی است که در تاریخ فرهنگ ما سابقه دارد و از آن میتوان برای اندیشورزی به عنوان یک آسیب جدی نگاه کرد. متاسفانه در تاریخ فرهنگ و به ویژه ادبیات ما کمتر کسی را میتوانیم پیدا کنیم که صنعتگری سخن و بلاغت ورزی خود را نجات داده باشد. با همه اینها حافظ شاعر است با این توصیف که شاعری است متفکر و در اینجا میتوان گفت او شعر و غزلش را تریبونی برای بیان اندیشههایش استفاده کرده است.
رندی از ویژگیهای بارز حافظ است بخش مهمی از حافظ پژوهیهای صورت گرفته هم در رابطه با تبیین رندی حافظ است به نظر شما رندی از ویژگیهای رفتاری حافظ است یا اینکه این رندی در زبان شاعرانه و در نهایت شعر او صورت میگیرد؟ یعنی تسلط او برزبان فارسی باعث شده تا از دوگانگی و چندگانگیهای این زبان برای نشان دادن این رندیها بهره ببرد؟
رندی حافظ دوگانه است، یعنی هم در زبان و هم در رفتار او اتفاق میافتد. با این وجود وقتی درباره شخصیت تاریخیاش مطالعه می کنیم و آنچه درباره او یافت می شود متوجه می شویم که در شخصیت او نمیتوان به رندی سید. به حساب شرایط امروزی، حافظ در عصر خود کارمند متوسط الحالی بوده که شغلی داشته، حقوقی میگرفته و شبها مطالعه میکرده و در کل زندگی سادهای داشته، اما این هیاهویی که راه انداخته بیشتر در زبان هست و خود نیز براین واقف است. بارها هم در شعرش اذعان کرده که من رندم اما نه آن رندی که در بازار و شهر شیراز نیست.
زنده یاد انجوی شیرازی پژوهشگر و مرم شناس فقید در پژوهشی که بر شعر حافظ داشته برخی اصطلاحات و فرهنگ محلی و شیرازی را از شعر او استخراج کرده و این نظریه و شیوه در خصوص پژوهش شعر حافظ کم سابقه بوده، نظریاتی که غیر قابل انکار هستند، چرا در پژوهشهایی که درباره درک شعر حافظ صورت میگیرد موضوع فرهنگ عامه و بومی چندان مورد توجه قرار نمیگیرد؟
متاسفانه موضوع اهمیت فرهنگ عامیانه هنوز هم در حوزه ادبیات و سطح دانشگاههای ما جا نیفتاده و مورد توجه نیست. این حرکت در بیرون از فضاهای دانشگاهی توسط برخی مستشرقان شروع شده بود و صادق هدایت هم به طور جدی آن را دنبال کرد در روزگار ما هم زنده یاد ذوالفقاری پیگیر این شیوه بوده، اما از آنجا که خیلیها فکر میکنند ادبیات فاخر مفاهیم مهمتر و کلاس بالاتری دارد به ادبیات و فرهنگ عامه توجهی نمیکنند.
در حالی که یک رکن مهم شعر، توجه، جلوه گری و اندیشهورزی حافظ برخورداری از سخنان، اصطلاحات اندیشهها و فرهنگ عامیانه بوده که این موضوع ظرفیت بالایی برای پژوهش دارد ولی متاسفانه غفلت بزرگی در ادبیات دانشگاهی ما در این رابطه صورت گرفته و هنوز در این رابطه کار درخور نشده است.
شعر و شخصیت حافظ بین آلمانی زبانها مانند گوته و نیچه بسیار مورد توجه قرار گرفته آیا در زبانهای دیگر غربی شخصیتهای برجستهای در حد گوته و نیچه به حافظ توجه داشتهاند؟ و چرا آلمانی زبانها این همه ارادت به حافظ دارند؟
بیشترین توجه به شعر حافظ در خارج از دایره زبان فارسی از سوی آلمانیها صورت گرفته و این توجه هم مربوط به رمانتیستهای قرن هیجدهم آلمانی است. با این وجود آنها هم درک درستی از شعر حافظ نداشتند. بیشتر حافظ را شاعری رمانتیک و عاشق پیشه زبان باز متصور بودند و به به اعماق شعر حافظ پینبرده بودند. در کشورها و زبانهای دیگر این ارتباط با شعر حافظ کمتر برقرار شده است. در انگلیس هم فقط «آروری» توانست ۵۰ غزل حافظ را ترجمه کند که این هم دلایل خود را دارد. چون غزل حافظ به دلیل پیچیدگیهای زبانیاش قابل ترجمه نیست در شعر حافظ نمیتوان تشبیهات و استعارات را به راحتی به زبان دیگر منتقل و قابل فهم کرد. به عنوان مثال صائب تبریزی شاعر سبک هندی در بیتی گفته؛ «دست طمع چو پیش خسان کنی دراز / پل بستهای که بگذری از آبروی خویش» خیلی راحت میتوان به یک غیر فارسی زبان میتواند مراد صائب را با ترجمه فهماند، اما برای غیر فارسی زبان تقریبا محال است که بتوانیم تبیین کنیم که مثلا «به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید» حافظ چه معانیی دارد. زیرا برای مخاطب غیر فارسی زبان سوالاتی پیش میآید که او را را از درک این مصرع عاجز و دورتر میکند. او میپرسد در فرهنگ شما که شراب حرام است و نجس است چطور میشود با آن سجاده را که مظهر قداست و پاکی است شست و شو کرد. بی شک مخاطب غیر فارسی زبان درک درستی از رندی و ایهام حافظ در این مصرع و سایر اشعار پیدا نمیکند. به همین دلیل حافظ شاعر خواص بین غیر فارسی زبانان است. افرادی که در آنجا از گذر زبان رد شده باشد.
نظر شما