به گزارش همشهری آنلاین، شفقتورزی را شاید بتوان یکی از ارکان مهم سلامت روحی و لازمه برقراری تعاملات و ارتباطات مثبت و سازنده با دیگران دانست. این خصیصه مهم، فراتر از مهربانی است و مرز کوچکی میان این دو وجود دارد. شما اگر گلی را در حال پژمرده شدن ببینید و متاثر شوید، مهربانی به خرج دادهاید اما اگر برای آن گل، کاری کنید شفقت داشتهاید. نکته قابلتامل و بسیار کلیدی در شفقت داشتن، شناخت درست و به دور از باورهای اشتباه این مفهوم و همچنین برقراری تعادل در آن است. شفقت بهخود، شفقت به دیگران و شفقت به محیط پیرامونی، ۳رکن اصلی شفقتورزی است که گاهی ما در برقراری تعادل میان آنها دچار اشکال شده و از حس خوشایند شفقتورزی فاصله میگیریم.
شفقت بهخود، خودخواهی نیست
مریم رامینکیا، مربی زندگی، میگوید: «شفقتورزی لازم است در ۳موقعیت بهکار گرفته شود، در ارتباط با خود، در ارتباط با دیگران و در ارتباط با محیط. و البته لازم است که در مورد هر کدام و همچنین در ارتباط میان هر سه، تعادل برقرار شود. کسی که با دیگران مهربان است اما با خودش و محیط نیست، تعادل را رعایت نکرده است.» او با تأکید بر اینکه شفقت بهخود نهتنها خودخواهی نیست بلکه عین دگرخواهی و دگردوستی است، میافزاید: «شفقت داشتن نسبت بهخود، کمک میکند خدماتی که به دیگران ارائه میدهیم مانا و اصیل باشد و ما بعد از طی زمان و گذشت چند سال از این خدمات، خسته نشویم. اما اگر در عین حال این تعادل را برقرار نکرده و تنها نسبت بهخودمان شفقت بورزیم، در بعد اجتماعی هم آسیب زده و هم آسیب خواهیم دید.»
نتیجه توجه و شفقت بهخود این است که در طول زمان احساس خوبی نسبت به آن داشته و روابط پایدارتری خواهیم داشت. کسی که میداند چطور و چگونه به احساسات خودش اعتبار ببخشد، میداند این کار را برای دیگران چگونه انجام دهد.
حال بد عدمشفقتورزی بهخود
«اگر نسبت بهخودمان شفقتورزی نداشته باشیم، در طول زمان چیزی برایمان باقی نمیماند که خرج دیگران کنیم و همان رفتار شفقتآمیزی که نسبت به دیگران داشتهایم به ما آسیب وارد خواهد کرد. این افراد، در طول زندگی فقط خدماتی را به جهان پیرامونشان داده و به تن و روح و روانشان توجهی نکردهاند.» این را رامینکیا میگوید و میافزاید: «افتادن در دام ناجیگری، یکی دیگر از نتایج بیتوجهی و عدمشفقتورزی بهخود است.»
این افراد فقط به دیگران کمک میکنند و بلد نیستند در حق خودشان کاری انجام دهند و تصورشان این است که فقط دیگران باید در حق آنها کاری انجام دهند. رامینکیا در این خصوص توضیح میدهد: «وقتی من ناجی دیگران میشوم بعد از چند سال خودم در نقش قربانی فرومیروم، در چالهای افتاده و میگویم تاکنون من دست دیگران را میگرفتم حالا دیگران باید مرا نجات دهند. این افراد حتی ممکن است آزارگر نیز بشوند. اینها حال خوب را تجربه نمیکنند.»
عدمشفقتورزی بهخود از کجا نشأت میگیرد
برای شفقتورزی متعادل، باید بیاموزیم که چگونه به خودمان هم اهمیت دهیم. با دقت بر رفتار و سبک زندگی افراد مؤثر در جمع و خانواده که اهل شفقتورزیاند و در عین حال، حالشان هم خوب است و بهخود شفقت میورزند، میتوان این مقوله مهم را آموخت و از تجربه زیسته آنها بهرهمند شد؛ اینکه یاد بگیریم در کنار شفقتورزی به دیگران، به انتخابها و علایق و بیعلاقگیهای خودمان هم توجه کرده و آنها را ابراز کنیم و فقط خواسته دیگران را موردتوجه قرار ندهیم. از خودمان بپرسیم من که این کار را برای فلان شخص انجام دادهام، برای خودم چطور میتوانم انجام دهم؟
این مربی زندگی، باورهای غلط را دیگر مانع شفقت به خود دانسته و میگوید: «بعضیها این باور غلط را دارند که خودشان را نبینند. برای رفع آن، باید به بازبینی رفتارمان بپردازیم. در پایان هر ماه به عقب نگاه کنیم و ببینیم کجا میتوانستیم برای خودمان کاری انجام دهیم که نکردهایم. گاهی اوقات نیز سرویس گیرندگان، آنها که موردشفقت ما قرار میگیرند، ما را موردفشار قرار داده و اگر جایی از میزان شفقت ما به آنها کم شود، اعتراض میکنند. باید جرأت تغییر رویه پیدا کرد.»
شفقتورزان تأیید طلب
یکی از دلایلی که برخی شفقتورزان را دچار افراط کرده و موجبات بیتوجهی بهخودشان را رقم میزند، تأییدطلبی آنهاست. آنها بابت توجهی که به دیگران دارند همواره موردتأیید قرارمیگیرند و اگر آن را دریافت نکنند آشفته میشوند، در واقع خوشحالی و آرامش خود را به عامل بیرونی گره زدهاند، پس طبیعی است که کمتر سراغ توجه بهخودشان بروند چون از خودشان تأییدی برای خودشان دریافت نمیکنند. این کارشناس میگوید: «معمولا این افراد در حیطهای شکست خوردهاند و در مواردی، از مهربانی خودشان تعریف شنیدهاند و حالا با این شفقتورزی افراطی بهدنبال جبران ارزشمندی از دست رفتهشان هستند و نتیجهاش میشود شفقتورزی افراطی.»
او البته این را هم میگوید که همه افراد الزاما دچار شکست نشدهاند بلکه برخی دیگر دریافتهاند که مهرورزی از توانمندیهای شاخصشان است و آن را افراطی بهکار بردهاند و با این کار احساس خوشایندی دریافت کردهاند. «اگر توانمندی بهصورت افراطی استفاده شود، میتواند هم به ما آسیب بزند و هم به دیگران.»
شفقتورزان خودخواه
در مقابل این افراد، برخی نسبت بهخودشان شفقتورزی افراطی دارند. فقط خودشان را میبینند و طلب میکنند. این مربی زندگی میگوید: «یکی از ورودیهای شفقتورزی، دیدن طبیعت انسانی است، همان طبیعتی که ما دارای خوشحالی، ناراحتی و حتی اشتباه هستیم و اینها از ما سر میزند. اما شفقتورزان افراطی بهخود فقط خواستههای خودشان را میبینند و حاضر به پذیرش اشتباه نیستند و خصلتی را تغییر نداده و خواسته دیگران برایشان بیاهمیت است. آنها به مرور در طول زندگی، از دایره نزدیک آدمها کنار گذاشته میشوند، دچار افسردگی عمیق شده و تنها میشوند.»
مادرانی که شفقتورزی را بهخود روا نمیدارند
بخش قابلتوجهی از افرادی که شفقتورزی را تنها معطوف به دیگران کرده و از خودشان غافل میشوند، زنان و مادران هستند. آنها ایثارگرانه به مادری و همسری پرداخته و احتمالاً براساس همان باورهای اشتباه، فرصتی برای توجه و شفقت بهخودشان اختصاص نمیدهند. برخی از این مادران در سالهای بعد و سنین بالاتر، احساس خستگی کرده و گاهی خودشان را بهدلیل کمتوجهی بهخود، سرزنش میکنند یا بعضا به مادرانی خسته و دلمرده تبدیل میشوند. این در حالی است که اگر از اهمیت شفقت بهخودشان آگاه بودند و به آن عمل میکردند در سالهای بعد نیز همچنان از توجه و شفقتورزی به اعضای خانواده خرسند بودند.
بهگفته رامینکیا اینها معمولاً همان مادرانی هستند که وقتی همه اعضای خانواده میخواستند برای تفریح بیرون بروند، نظری در انتخاب مقصد نداده و تابع نظر بقیه بودهاند یا در انتخاب غذا تنها سلیقه اعضای خانواده را ارجح دانستهاند. این مربی زندگی میگوید: «این زنان به دیگران آموختهاند که شما مهمترید، خودشان هم تصور میکنند باید در خدمت دیگران باشند. خدمتی از دیگران نخواسته و اصلا این کار را بلد نیستند و به مرور وارد افسردگی میشوند.»
الهام مصدقیراد- روزنامهنگار
نظر شما