همشهری آنلاین - مریم باقرپور: کمی پایینتر از میدان شاه قاسم در منطقه۲ تهران که این روزها ساکنان آنرا به نام میدان طرشت میشناسند، روبه روی مسجد امام حسن عسگری(ع) کوچه زمانی قرار دارد. کوچهای با عرض زیاد که در آن ساختمانهای قدیمی و جدید کنار هم قرار گرفتهاند. «کاظم لطفعلی خانی» از اهالی قدیمی محله با نشان دادن خانهای با بافت قدیمی در میانههای کوچه میگوید: «اینجا خانه حاج «محمد زمانی» است. حاج محمد را بسیاری از ساکنان محله به نام حاج محمد شکسته بند میشناختند. چون بسیاری از مردم وقتی دست و پایشان آسیب میدید، وقت و بیوقت سراغش میرفتند و او بدون هیچ وسیله پزشکی و تنها با لمس موضعی، مراحل تشخیص و درمان انجام میداد. دست و پای شکسته و در رفته من را هم بارها حاج محمد درمان کرد.»
قصههای خوندنی تهران را اینجا دنبال کنید
اهالی مدیون حاج محمد هستند
لطفعلی خانی، سلامتی دخترش را هم اول از خدا بعد مدیون زحمات حاج محمد زمانی میداند و میگوید: «وقتی دخترم به دنیا آمد، با هر تکانی گریهاش بلند میشد. آن زمان دکترها گفتند که استخوانش شکسته و باید پاهای کودک تازه متولد شده را گچ بگیرند. اما وقتی دخترم را پیش حاج محمد بردم او با روغن نارگیل و چند داروی دیگر درمانش کرد و حالا دخترم بیش از ۴۰ سال دارد و پاهایش هم سالم است.»
خانه حاج محمد زمانی این روزها گرچه در بافت قدیمی قرار دارد اما یکی از فرزندان حاج محمد در آن ساکن است. «رضا طرشتی نژاد» شورایار محله و از ساکنان محله تعریف میکند: «اهالی از این خانه، چه در زمان حیات و چه پس از فوت حاج محمد زمانی خاطرههای زیادی دارند. چراکه گاه حتی نیمه شبها در خانه حاج محمد را میزدند و از او برای درمان کمک میخواستند و او هم بدون دریافت مبلغی، کارش را شروع میکرد. پس از فوت حاج محمد زمانی هم خانهاش محل فیلمبرداری برخی فیلمها مانند «ستایش» و «ابد و یک روز» بود.»
او میافزاید: «نام کوچه و خانه مرحوم زمانی برای اهالی یادگار کارهای خیر هم محلهای است که خیلیها خودشان را مدیون او میدانستند و یکی از آنها من هستم.»
درمان دست و پای درباریان
لطفعلی خانی و طرشتی نژاد، تعریف میکنند که هنوز خانواده مرحوم زمانی در محله طرشت سکونت دارند و لطفعلی خانی، خانه پسر بزرگ زمانی را نشان میدهد تا فرزند مرحوم زمانی از کارهای پدرش برایمان تعریف کند. «اسدالله زمانی» که حالا حدود ۷۰ سال دارد میگوید: «پدرم زمان فوتش بیشتر از ۹۰ سال داشت. تا قبل فوتش مردم به خانه ما میآمدند و پدر با وجود کهولت سن تا جایی که میتوانست درمان را با تخم مرغ، زردچوبه و.. انجام میداد. در واقع این وسایل همیشه در خانه ما بود و پس از هیچکس هم پول نمیگرفت.»
به گفته زمانی، حاج محمد، شکستهبندی را تجربی از پدرش آموخت و با گذشت زمان آنقدر در کارش حرفهای شد که از محلههای اطراف مانند کن، سولقان و... برای درمان به خانهشان میآمدند و گاه حاج محمد را با خود میبردند. او ادامه میدهد: «مرحوم پدرم حتی برای درمان دست و پای درباریان هم رفته بود. یا از بیمارستان راه آهن دعوت به کار شد و مسئولان بیمارستان برای اینکه پدر مدت زمان کمتری در مسیر باشد، دوچرخهای را رایگان در اختیارش گذاشتند و او چند ماهی در بیمارستان به مردم خدمات داد.»
درمان رایگان
«هر روز ۶ تا ۱۰ نفر در خانهمان را میزدند و سراغ پدر را میگرفتند.» اینها را «شهربانو زمانی» دومین فرزند مرحوم حاج محمد شکستهبند تعریف میکند. او که ۷۶ سال دارد و هنوز خاطرات خانه پدری را فراموش نکرده است. میگوید: «همیشه در خانهمان تخم مرغ، زردچوبه، داروهای گیاهی، گچ و تکههای چوب آماده بود. وقتی یکی از اهالی دست و پایش آسیب میدید، سراغ پدرم را میگرفتند. به ویژه که آن موقع طرشت بیشتر شبیه روستا و پدر میان همه شناخته شده بود. البته پدرم همیشه برای وسایلی که استفاده میکرد و کاری که انجام میداد، پول نمیگرفت و میگفت: منبع درآمد من از کشاورزی و باغداری است. این کارها را برای رضای خدا انجام میدهم.»
نام زمانی در ۲ محله دیگر تهران
اهالی طرشت به پاس خدمات هم محلهایشان،در دهه ۶۰ از شهرداری منطقه خواستند تا نام خیابان را به یاد نام حاج محمد زمانی بگذارد. البته به گفته «رضا حسینمردی» نوه مرحوم زمانی در ۲ محله دیگر تهران (خیابان طوس و محدوده میدان حسن آباد) هم خیابانهایی به نام دکتر زمانی نامگذاری شده است که خیلیها شاید دلیلش را ندانند.
حاج محمد زمانی سال ۱۳۷۲ فوت کرد و پس از آن خانوادهاش با کارهای خیر دیگرش مطلع شدند. «مهدی زمانی» نوه مرحوم زمانی میگوید: «پدربزرگم را در قبرستان نو، شهر قم به خاک سپردیم. روزی که برای خاکسپاری رفتیم، عدهای از ما پرسیدن که تابوت چه کسی است و وقتی گفتیم محمد زمانی، شروع به گریه کردند. بعدها فهمیدیم پدربزرگم در مناسبتهای مختلف مانند عیدها به آن محدوده میرفت و گوسفند قربانی میکرد. بعد با گوشت آن آبگوشت میپخت و با مردم آنجا که اکثرا فقیر بودند، سر یک سفره مینشست و میخورد.»
او میافزاید: «همچنین تا هفتهها پس از فوت پدربزرگ افرادی به در خانه میآمدند تا بدهیشان را به او بدهند. گویا پدربزرگ به هر کس که نیاز داشت پول میداد از جمله عروس و داماد، همین کارهای پدربزرگ بود که نامش را ماندگار کرد.»
نظر شما