به گزارش همشهری آنلاین، عباس سلیمینمین، پژوهشگر و فعال سیاسی است که اداره دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران را برعهده دارد. او سال۱۳۵۳ با هدف تحصیل به انگلیس رفت و با عضویت در شورای مرکزی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا فعالیتهای دانشجوییاش را تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داد. پس از انقلاب به ایران بازگشت و سال۱۳۵۸ برای ادامه تحصیل به انگلیس رفت. پس از گذشت چند ماه از تحصیلاتش با تسخیر لانه جاسوسی در تهران، به همراه دانشجویان دیگر در حمایت از این حرکت دانشجویان ایرانی، مقابل سفارت آمریکا در لندن تظاهرات کرد. بههمراه ۶۸دانشجوی دیگر دستگیر و بعد از ۲ماه از انگلیس اخراج شد. سپس به دفتر سیاسی سپاه رفت و در مجله رویداد مشغول بهکار شد. او کار حرفهای خود را با کیهان هوایی آغاز کرد و سال۱۳۷۵ مدیرمسئول تهرانتایمز شد و ۴سال آن را مدیریت کرد. او در گفتوگو با همشهری از بایدها و نبایدهای «تحول نظام حکمرانی» و نیز ضرورت صبوری برنامهریزان در این حوزه سخن گفت و تأکید کرد برای اصلاح ساختار حکمرانی و برطرف شدن مسئله حجاب در کشور، امام راحل نسخه عملیاتی را پیش پای مسئولان و حکمرانان بعد از خود گذاشتهاند که با عمل به آن میتوان بسیاری از چالشهای نظام حکمرانی را برطرف کرد.
بسیاری از لزوم تحول نظام حکمرانی صحبت میکنند، اما بهنظر میرسد در این روند نظریهای وجود ندارد تا مبتنی بر آن بتوانند این تحول را اجرایی کنند و به سرانجام برسانند. شما با این گزاره موافق هستید؟
فکر نمیکنم نیازمند یک نظریه در این عرصه باشیم. قطعا در حکمرانی باید تجدیدنظرهای جدی داشته باشیم؛ به این معنا که آنچه در عرصه مسائل سیاسی و اجتماعی میتواند ناراحتیهایی را ایجاد کند و موجب دلخوری قشری از جامعه شود، قطعا باید مورد بازنگری قرار بگیرد تا برای ایجاد انشقاق در جامعه بهانهای وجود نداشته باشد. در برخی موارد شاهد آن هستیم که حکمران تصور میکند اگر مسئلهای برای جامعه خیر است یا مسئلهای را در مسیر مصالح جامعه میبیند، اصلا این باور را ندارد که باید همین نگاه را هم در طرف مقابل ایجاد کند.
اگر این نگاه مشترک ایجاد نشود، طبیعی است آن چیزی که حکمران آن را خیر میداند، نتیجه عکس دارد و مردم چنین اعتقادی به آن پیدا نمیکنند. به این دلیل در چنین نوع حکمرانی باید تجدیدنظر شود و نباید منتظر نظریهپردازی بمانیم. ممکن است گفته شود خانمها در میدان ورزش با مسائل غیراخلاقی زیادی روبهرو میشوند که حرف درستی است، اما طرف مقابل چنین باوری ندارد که از روی خیرخواهی برای او محدودیتهایی وضع شود. بهدلیل اینکه موفق نشدهایم این خیر بودن را برای فرد بهدرستی تبیین کنیم، او در این محدودیتها خیری احساس نمیکند، بلکه از آن برداشت تبعیض علیه خود را احساس میکند و به این دلیل در ذهنش سؤالاتی ایجاد میشود که عامل بروز مخالفت میشود؛ بنابراین عقیده دارم، نباید خیرخواهی را بهگونهای دنبال کنیم که در طرف مقابل خیرخواهی ما منجر به تولید مخالفت شود.
در چندماه اخیر این احساس ناراحتی کاملا محسوس دیده میشود. برای کاهش مخالفتها حکمرانان یا اول باید جامعه را اقناع کنند و بعد خیرخواهی خود را ادامه دهند یا اینکه بگذارند فرد خودش تجربه کند تا به این نتیجه برسد که خیرخواهیها درست بوده است. این بهترین راه برای جامعهای است که خیرخواهی حکمرانان را نمیپذیرد. البته مقصر هم همان خیرخواهان هستند که تقدم را به اقناع مردم ندادند و در اینباره اقدامی نکردند.
ما چند تجربه مانند تجربه ممنوعیت در استفاده از ویدئو و ماهواره را پشت سرگذاشتیم. در موضوع پوشش، آرایش و مانند این نیز شاهد آن بودیم که بعد از اینکه فشار اجتماعی بر حکمرانان افزایش یافت، حکمرانی نیز قائل به تغییر برخی انگارههای حکمرانی خود شد. چرا حکمرانی ما همواره یک یا چند گام عقبتر از مطالبات قرار میگیرد و نمیتواند با پیشبینی مطالباتی که وجود دارد، برای آن طراحی و برنامهریزی کند تا به شکل یک قله جوشان و فوران کرده در جامعه خود را نشان ندهد؟
این موضوع ۲وجه دارد. در موضوع ویدئو یا ماهواره، اینها ابزارند و کارکرد دوگانه دارند. در همان زمان این بحث مطرح بود که ممکن است مردم از ویدئو استفاده خطایی داشته باشند و استفاده از آن تأثیر منفی بر مسائل فرهنگی بگذارد. در ماهواره هم این نگاه وجود داشته و دارد. به اعتقاد من، این نگاه، نگاه خوبی نیست. ممکن است هر پدیدهای کارکرد دوگانه داشته باشد. در نظام حکمرانی، شما قطعا باید وجه مثبت آن را در نظر بگیرید. ویدئو که اکنون منسوخ شده است و کارکردی ندارد، کارکردهای مثبتی هم داشت و میتوانست بهعنوان ابزار آموزشی مورد استفاده قرار بگیرد و بسیاری از نیازهای آن زمان را پاسخ دهد. در ماجرای ماهواره هم این مسئله مصداق دارد. آنچه در مورد اشیای با کارکرد دوگانه از خودمان بروز دادیم، مقولهای دیگر است و با بحث خیرخواهی فرق دارد. متأسفانه ما در نظام حکمرانی، خودمان اصل را بر بدبینی گذاشتیم که اصل خوبی نبود.
ارزش کانونی نظام حکمرانی بر کارآمدی آن است، نه بدبینی.
ببینید بدبینی در اینجا جایگزین کارآمدی نیست. بدبینی یک شیوه و روش است. در اسلام اصل بر خوشبینی و برائت است. خیلی از جوامع امروز هم این شیوه را دارند و اصل را بر خوشبینی گذاشتهاند، اما اگر کسی از این خوشبینی سوءاستفاده کرد، بهشدت با او برخورد میکنند و جرائمی برای ناقضان آن درنظر میگیرند که کسی جرأت ارتکاب تخلف را نداشته باشد. در چنین جوامعی اصل را بر این نمیگذارند که همه میخواهند تخلف کنند. همانطور که گفتم خیلی از پدیدهها کارکردهای مثبتی دارند و نمیشود بگوییم که همه میخواهند سوءاستفاده کنند؛ این نگاه معیوب است. چنین نگاهی کار را برای نظام حکمرانی سخت میکند؛ ضمن اینکه این مسئله با منش اسلام هم همخوانی ندارد. اسلام به افراد شخصیت، شأن و منزلت میدهد و با نگرش اسلام است که انسان ارتقا پیدا میکند.
شما گفتید بهتر است این اجازه به افراد داده شود تا بروند و موضوعی را تجربه کنند. آیا در نظام حکمرانی اسلامی این مسئله شدنی و قابل اجراست؟
در موضوع حجاب، ۲بحث قانونی بودن آن و اعتقادی بودن این فریضه را شاهد هستیم. بدون شک، از نظر اعتقادی نمیشود و نمیتوان حجاب را نادیده گرفت. حجاب هم در اسلام یک اصل است و هم در قانون رعایت آن مورد تأکید قرار گرفته است، اما امروز باید در آن به شکل جدی تامل کرد. امروز وقتی میخواهیم درباره حجاب بحث کنیم باید مقداری صبوری به خرج بدهیم؛ چراکه کارها و اقداماتی در گذشته انجام شده که جامعه را نسبت به قانون لجوج کرده است. معتقدم جامعه میداند حجاب ارزش است و این حجاب نوعی امنیت برای او به ارمغان میآورد، اما چون برخوردهای ناصوابی با جامعه صورت گرفته است، جامعه نیز با لجاجت قصد دارد قانون را نادیده بگیرد؛ حتی اگر به قیمت وارد شدن آسیب بهخودش تمام شود.
در چنین شرایطی، ابتدا باید این لجاجت را برطرف کرد؛ یعنی نظام حکمرانی باید فرصتی را قائل شود تا جامعه از حالت لجاجت با حکمرانان خارج شود. تا جامعه از این حالت خارج نشود، کار برای حکمرانی بر آنان سخت خواهد شد. در این وضعیت همانطور که گفتم نظام حکمرانی باید فرصت تفکر به جامعه بدهد تا به عقلانیت نزدیک شده و رفتار خود را منطقی کند. نظام حکمرانی باید بداند وقتی افراد به لجاجت میافتند، قدرت اقناع آنان را با هیچ ابزاری نخواهد داشت. قطعا حجاب موضوعی است که خداوند برای سلامت جامعه وضع کرده است و در قانون نیز آن را داریم و باید به آن توجه شود. در مقوله حکمرانی در موضوع حجاب، باید گفت بهگونهای عمل نکردیم که فرد احساس کند آنچه به او گفته شده است چارچوبی منطقی و قانونی دارد. اشکالات در این حوزه را باید متحول کرد؛ گرچه راههای دیگری نیز برای برطرف کردن چالش حکمرانی و تحول آن در این حوزه و حتی حوزههای دیگر وجود دارد.
شما از صبوری سیستم حکمرانی در موضوع حجاب صحبت کردید. آیا سیستم حکمرانی ما این صبوری را دارد؟
نظام سیاسی ما این ظرفیت را دارد که در مسئله حجاب و بسیاری دیگر از مسائلی که نظام حکمرانی با آن دستوپنجه نرم میکند، صبوری به خرج بدهد. امام راحل در یکی از فرمایشات بسیار مهم خود درباره حکمرانی در نظام اسلامی به مسئله مهمی اشاره کردند که باید از آن بهخوبی استفاده کرد. ایشان فرمودند: «برای حفظ حکومت اسلامی حتی میتوانیم برخی اصول را هم متوقف کنیم.» هنگامی که امام(ره) چنین ظرفیت بزرگی را برای حکمرانی در نظام اسلامی پیش پای ما گذاشتهاند و این مسیر را ترسیم کردهاند چرا از آن بهخوبی استفاده نمیکنیم؟ قطعا میتوانیم از این راه برای متحول کردن نظام حکمرانی در جامعه به بهترین شکل ممکن استفاده کنیم.
مانع تحقق این موضوع چیست؟
وجود عناصر تندرو که گاهی خود را کاتولیکتر از پاپ میدانند و حتی خود را از خداوند باریتعالی هم در ارتباط با مسائل الهی و دینی محقتر و آگاهتر میدانند، مهمترین دلیل تحقق نیافتن حکمرانی خوب در این عرصه است. این عناصر در هر برههای دست به اقداماتی میزنند که جامعه را تحریک میکند و با تحریک مردم، حکمرانی را با چالش روبهرو میکنند. نمیگویم این عناصر پرقدرت هستند، اما یقینا اثرگذاری بالایی در تصمیمگیریها دارند؛ درحالیکه فهم و درکشان از مسائل حکمرانی و حکومتداری در نظام اسلامی حداقلی است.
این عناصر با نیش زبانها و رفتارهایی که دارند میتوانند زخم بزنند و نمیگذارند زخمهایی که در جامعه وجود دارد، درمان شود. باید برای این طیف از عناصر بدفهم در فرایند تحول حکمرانی در جامعه، فکر اساسی شود. اسلام دین منعطف و دارای منطق قوی است و احکامش بهگونهای است که حد متوسط جامعه را درنظر گرفته است و اینگونه نیست که احکامش در منتهیالیه موضوعی باشد و حدود جامعه را نادیده بگیرد و نتوان آن را اجرا کرد. متأسفانه طیفهایی افراطی وجود دارند که روسری و مانتو یا برگزاری کنسرت را خلاف شرع میدانند؛ درحالیکه در اسلام ابدا چنین نگاهی وجود ندارد. این برداشتهای افراطی از دین را باید مهار کرد و در کنار آن، به جامعه این فرصت را دارد تا با رسیدن به عقلانیت نسبت به ساخت اعتماد با حکمرانان اقدام کند تا در نهایت جامعه به وضعیت عادی بازگردد. از سوی دیگر، در میان طیف دیگر نیز گروههای تندرویی وجود دارد که اساس دین و اسلام را قبول ندارند و تلاش میکنند که خود را صدای مردم معرفی کنند. عقلای ۲گروه و نحلههای فکری باید این مسئله را مدیریت و اعلام کنند که حرف تندروها، حرف مردم، حاکمیت و اسلام نیست.
تندروهای هر دو طیف حرف خودشان را میزنند و برداشت خودشان را دارند. اگر به این دقت کنیم، فکر میکنم قادریم بسیاری از ضعفهای حکمرانی در جامعه را بهراحتی برطرف کنیم و زمینهساز تحول در آن شویم تا خروجی آن ایجاد جامعهای معتدل شود.
نظر شما