نقطهچین
تنها همین ماند برایم
دست را که تکان دادی
رد واژهها را از ذهنم پاک کردی
و انگشتانم از شعر خالی شد
حالا
تمام داراییام
سه نقطهچین خیس است!
پرستو علیعسگرنجاد، خبرنگار افتخاری از اراک
آشیانه خالی
گفتی که عشق
سرفصل زندگیست
و بیعشق
زندگی تهیست
در یخبندان کدامین شب قطبی
عشق را به خاک سپردی
که زندگی ات
خالیتر از آشیانة مرغان مهاجر است؟
طیبه کرانی، خبرنگار افتخاری از تهران
تصویرگری : سهیلا کاویانی، خبرنگار افتخاری ، شهر قدس
آرزوی گیاه
باد سرد زمستانی میوزد
یخها و برفها نقش زمین شدهاند
اما گیاه
هنوز آرزوی درختشدن دارد!
مهتاب قبادی، خبرنگار افتخاری از کرج
وقتی تنهایم
وقتی تنهایم
یخ میزند و
باز نمیشود
حوصلهام
مثل لولههای آب
در روزهای برفی
ملیحه آجرلو از تهران
شعر؛ حرف دل
شعر، یعنی احساس
ساده و پاک و بلند
حس دنیای عبور
حس نور و لبخند
شعر، یعنی گفتن
از خدا، از دریا
از امید فردا
از دل ماهیها
شعر، حرف دلهاست
گاه غمگین، گه شاد
گاه جاری با آب
گاه بر شانۀ باد!
سمانه آینهبند، خبرنگار افتخاری از تهران
عکس : محمد جواد فقیه، تنکابن
جوانه
دفتر شعرم
شکفته است
جوانه میزند
و پانزدهمین کوچسال غمگین
که شمعها فوت میشوند
تولدت مبارک
چند شمع مانده است؟
مهزده شدهام
دود...
دود...
فرشته پیرعلی، خبرنگار افتخاری از تهران
تولد
باران که بارید،
گونههای زمین که تر شد،
چترهای سیاه
رنگی
کوچک و بزرگ
متولد شدند
حنانه بذرافکن، خبرنگار افتخاری از اصفهان
تصویرگری : فریبا دیندار، خبرنگار افتخاری ، شهرری
بیخبر
بادبادک
با غرور اوج گرفت
اما نمیدید
هرچه بالاتر میرود،
کوچکتر میشود!
مهجبین شیراوندی
خبرنگار افتخاری از اسلامشهر
بیرون از این سطرها
اینقدر میان سطرها
بالا و پایین نپر
اینگونه نشکن
در تقطیعهای منقطع
بیرون از این سطرهای شکسته
خودت باش
دل تنگم!
مریم عرفانیان، خبرنگار افتخاری از تهران
پایان قصه من
کلاغ جان!
قصه من به سر رسید
بیا تو را هم به خانهات برسانم!
فرزانه جعفری، خبرنگار افتخاری از تهران
برندگان مسابقه «روزهای آفتابی»
حتماً مسابقه بزرگ «روزهای آفتابی» را به خاطر دارید. امسال این مسابقه به مناسبت تولد امام زمان(عج) برگزار شد و حالا آثار برخی از برندههای این مسابقه را میخوانیم.
4 رباعی
(1)
از سمت تو میوزد نسیم سحری
بر روی سرم دست تو، مهر پدری
هرچند ندیدمت ولی میدانم
از خوبترین خوبتران خوبتری
(2)
خنده به لبان ما کم است آقا جان
دل بی تو همیشه در غم است آقا جان
هر نیمهی شعبان همه شادند... اما
سهم دل ما محرم است آقا جان
(3)
دربین سیاه کاری طراحان
چون عشق شماست در میان، آقا جان
بوم دلمان همیشه رنگارنگ است
مانند نگارخانه فرشچیان
(4)
«ایمان» به خدا کم است کم برگردید
جانها به لب آمد از ستم، برگردید
تا جمعه وصلتان هزاران دفعه
میمیرم و زنده میشوم برگردید
عارفه دهقانی، تهران
سهم من...
در دنیا
هر کسی سهمی دارد
سهم تو دنیاست
و سهم من ...
آرزوی دیدن دنیای تو!
محیا یارقلی، تهران
مهمان آشنا
«ای روزهای خوب که در راهید»
چمدانهایتان را به قاصدکها
و دلتان را به بادبادک دختر همسایه بسپارید
که پرواز او یک ثانیه هم تأخیر ندارد
بیایید تا
چشم خواب روشن شود به لبخند آفتاب
و پیچکهای نور برسانند –رایگان-
ماهی را به مهمانی آسمان
تا درخت باغچه عشق بکارد
سیبها سرخ شوند
صداها کم بیاورند
سکوت شود
بیایید تا
سپیدهها سلام آل یاسین بخوانند
و با یک گل نرگس
بهار شود زمین آسمانیمان!
رویا سلیمانی، ملایر
هدیه
برق مهمانی را روشن میکند
سرپرست گروه موسیقی باد
است
رعد مینوازد
درختان میرقصند
امشب شب تولد اوست
خدا باران را به او هدیه میدهد
زهرا جوادیانفرد، تهران