این جمله زیبا و بسیارغنی از نظرمفهومی را در یک مقاله خواندم. از آن جملههایی است که علاقهمندید چند بار آن را تکرارکنید تا هرچه بیشتربه منظورنویسنده نزدیک شوید و درهربارتکرار، مفاهیم جدیدی نظرشما را به خود جلب میکند.
دقیقا در این جمله میتوان اهمیت دسترسی به دایره وسیعی از واژگان را به خوبی دید و احساس کرد.در واقع دریک جمله عمیقترین ارتباط ملموس بین ناسپاسی و احساس خوب رضایت از خود و شادی نسبتا پایدار، بیان شده است.
فردی که نسبت به آنچه دارد و آنچه بدست میآورد، ناسپاس است و همواره بیشترو بیشترمیخواهد؛ درعمل، اجازه بروز شادمانی و احساس رضایت را درخود نمیدهد و به دیگرمعنا، هرگونه شادی را از وجود خود میرباید.
احساس کمبود درموارد مختلف، به لحاظ مالی، جسمانی و روحی و در روابط فردی و اجتماعی، زمینهساز ایجاد احساس ناسپاسی و قدرنشناسی است. به عبارت دیگر وقتی شما صرفا بر روی کمبودهایتان درزندگی متمرکز میشوید به طورطبیعی، این نوع برخورد باعث افزایش این احساس در زندگیتان میشود. درحالی که یک سپاسگزاری ساده بر هر چیزی در زندگی شما انعکاس دارد؛ به گونهای که حداقل باعث توقف این روند میشود.
بیتردید شما میتوانید با این روش، زندگی خود را تغییر دهید اما مهمترین نکته این است که شما درصورتی به دگرگونی مثبت و تحول خواهید رسید که با تمام وجود احساس قدردانی کنید؛ به گونهای که از سلول سلول بدن شما احساس رضایتمندی و سپاسگزاری منعکس شود.
بسیاری از روانشناسان برآنند شکرگزاری صرفا یک تمرین ذهنی نیست بلکه در واقع این سادهترین روش سپاسگزاری است. اما شکرگزاری واقعی زمانی نمود مییابد که از فکر و ذهن گذر کرده و با رسوخ در قلب، نهایتا به بیان و احساسی قوی و ماندگار منتهی شود.
اگر میخواهید این روش برخورد با مسایل زندگی، در وجود شما پایدار و تثبیت شود باید بدون وقفه آن را بکار ببندید تا شادمانی و آثار مثبت حاصل از آن را فراسوی تصور خود تجربه کنید.
این آثارمثبت دقیقا به دلیل انتخاب روش قدردانی در زندگی است. به طور طبیعی کسی که این روش را با قوت بکار میگیرد به آنجا میرسد که اساسا خواست خاصی را دنبال نمیکند و چه بسا جاده برای رسیدن به هرچیزی برایش هموارشده است. زیرا روش سپاسگزاری همچون جسمی مغناطیسی هردری را به سوی فرد باز میکند