مردمی که اعتراضهای معمولی دیگر آرامشان نمیکرد. مردمی که باور داشتند دیگر وقت خانهنشینی به پایان رسیده است. روز مردمی بود که از خانه بیرون میآمدند تا کار را تمام کنند. شهرها در برابر بزرگی و شکوه مردمی که عظمت اراده ملت را به رخ جهانیان میکشیدند، احساس کوچکی میکردند.
روز مردمی بود که ترس از جان را دور ریخته بودند تا به جایی فراتر از مرز آرزو برسند. فریادهای آن روزشان طنین متفاوتی داشت که فریاد پیروزی شبیه هیچ فریاد دیگری نیست. فریاد مردمی بود که پدیدار میشدند تا اعلام کنند حرف زدن کافی است. خیابانها را تسخیر کردهایم؛ ترس را به دور دستها تبعید کردهایم؛ دست از جان شستهایم و از خانه بیرون آمدهایم تا سرنوشت خود را در اختیار بگیریم. روزی است که از گلوله مزدوران بیگانه نمیترسیم. روزهای ما از راه رسیده است تا بایستیم و فریاد بزنیم که این کشور از آن ماست که مردمانش هستیم.
روز مردمی بود که از خانهها بیرون ریخته بودند تا بدون پیروزی به خانه بازنگردند. مردمی که باور داشتند متوقف نخواهند شد تا زمانی که کار را تمام کرده باشند. چه چیزی میتوانست چنان مردمانی را از جنگیدن در راه پیروزی باز دارد؟ کدام قدرت میتوانست در برابرشان بایستد؟
روزی بود که دوران قدرتهای دروغین به پایان میرسید تا دوران قدرت ملت آغاز شود. روز تولد ملت بود که از پس فریادها پدیدار میشد. روز مردمی بود که از خانهها بیرون ریختند تا فصلی متفاوت در کتاب تاریخ گشوده شود.
هربار که دفتر خاطرات آن روز گشوده شود، تصویرهایی پدیدار میشود از امواج انسانی که مهارناپذیر پیش میرود. طنین فریادهای آن روز را هنوز میتوان در کوچههای تاریخ شنید که استعمارگران را به وحشت میاندازد. روزی بود که راز گمشده آزادی برای دیگر مردمان تحت ستم استعمارگران آشکار میشد. در آن روز جهان به تماشا نشست و دید که چگونه یک ملت متولد میشود و به پیروزی میرسد. روز مردم بود آن روز.