او را آخرین مورخ دوران فتوحات به شمار آوردهاند. بلاذری در بغداد متولد شد و در آنجا رشد کرد؛ در شعر و ادب و تاریخ و حدیث به درجات بالایی رسید و از همین رو در زمره نزدیکان خلفایی چون متوکل، مستعین و معتز قرار گرفت. معتز یکی از فرزندان خود با نام عبدالله را نزد او فرستاد تا فرهنگ و شعر را از او فرا گیرد.
بلاذری در عین حال از مترجمان زبردستی بود که به سبب آشنایی با زبان فارسی، کتب فراوانی را از عربی به فارسی و بالعکس ترجمه کرد. او را میتوان از شعرای درباری به حساب آورد. اشعار فراوانی از او در مدح خلفا در لابهلای کتابهایش وجود دارد که نشانگر روحیه متسامح و عافیت گزین اوست. او مامون را با اشعارش مدح کرد، با متوکل همنشینی کرد و در ایام معتمد وفات یافت (معجم الادباء و الشعراء، ج1، ص89.) سال وفات او 279 ه.ق است.
ب) درباره کتب نویسنده: 1-فتوح البلدان: کتابهای تاریخی را از چند جهت تقسیم میکنند. مهمترین انواع تقسیمبندی کتب تاریخی از این قرار است: الف) سیر و مغازی ب) مقاتل، فتن و حروب ج) خراج و فتوح، د)تواریخ عمومی ه) تواریخ دودمانی و تک نگاری درباره فرمانروایان، و ) تواریخ محلی ز) انساب ح) طبقات ط) دیوانسالاری ی) فرهنگ نامههای تاریخی ک) فرق و مذاهب، براساس این تقسیمبندی باید فتوح البلدان بلاذری را که اتفاقا مشهورترین کتاب بخش «ج» است باید کتابی در توصیف فتوحات و جنگهای اسلامی دانست. ظاهرا فتوح البلدان نوشتهای است مختصر از کتابی بزرگ که امروزه اثری از آن وجود ندارد. نام آن کتاب را «البلدان الکبیر» ذکر کردهاند. از کتابهای دیگر بلاذری جز «انساب الاشراف» اثری باقی نیست.
ج) درباره کتاب انساب الاشراف:این کتاب درباره تاریخ و انساب (نسبهای) تیرههای عرب و مشاهیر عرب تا روزگار مؤلف کتاب، یعنی دهه هفتم قرن سوم است. بلاذری در این کتاب روایاتی را که اغلب شفاهی بودهاند گردآوری کرده و بر حسب اشخاص و افراد مشهور یا شرافت ایشان بیان کرده است.
جالب آنکه بلاذری پس از بیان سیره نبوی و نسب پیامبر(ص) به بیان تیرههای بنیهاشم میپردازد. بخش عمده جزء دوم کتاب به امیرالمومنین(ع) اختصاص دارد. در این بخش بلاذری، حدیث عمر که «خدا مرا در معضلی که علی در آن نباشد گرفتار نکند» را میخوانیم (انساب الاشراف،ج2، ص99). ظاهرا بلاذری نتوانسته است کتاب خویش را به پایان رساند زیرا در کتاب او اثری از اعراب یمانی (= جنوبی) نیست.
بلاذری در کتاب 13جلدی خود، مجلد سوم را به امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و محمدبن حنفیه اختصاص داده است. مقتل الحسین، هشتمین باب بخش امام حسین(ع) است. بلاذری در این بخش درباره 42 تن از شهدای کربلا سخن گفته است.
د) نمونههایی از متن مقتل الحسین انساب الاشراف:«حسین به هنگام نماز صبح روز دهم به یارانش روی کرد؛ سیو دو سوار کار و چهل پیاده.
او زهیر بن قین را در میمنه سپاه خود و حبیببن مظهر (= مظاهر) را در میسره اصحاب خود قرار داد و پرچم را به عباسبن علی برادرش سپرد. نحوه استقرار سپاه به گونهای بود که چادرهای ایشان پشت سرشان قرار میگرفت. حسین امر کرد تا یارانش نی و چوب به پشت چادرها برند و آن را در محلی که شب پیش از آن حفر کرده بوند بریزند. حسین میخواست آن را آتش زند تا سپاه عمر سعد از پشت حمله نکند؛ چون پشت اردوگاه سرزمینی بود که چون دره فروتر از محل استقرار سپاه بود و بیم آن میرفت که ایشان از پشت حمله برند... جنگ که آغاز شد حسین دستور داد تا آن آتش را بر پا کنند.
شمر بن ذیالجوشن گفت: ای حسین، چه زود وارد آتش شدی؟! حسین گفت: تو این را میگویی؟ تو به آن سزاوارتری. مسلمبن عوسجه گفت: پسر رسول خدا آیا او را با تیر بزنم؟ گفت: نمیخواهم آغاز کننده جنگ باشم.» (انساب الاشراف، ج 3، صص و188)