این طرف بیمحابا بدون رعایت هیچ ملاحظه زیستمحیطی و بینیاز از کسب مجوز سازمان مسئول، هر بلایی که دلشان میخواهد بر سر زمین روا میدارند و آن طرف در دل طبیعتی دچار هزار جور استرس و فشار اکولوژیک اصرار دارند که پالایشگاه احداث کنند. دور از منظر و در دوردست واقعبودن دلیل این همه رواداری آلودگی نفتی بر طبیعت ایران نیست، همین جا در حاشیه پایتخت نیز پالایشگاه با اهالی اسماعیلآباد و باقرشهر و ... آن روا داشته که انگار با ماکت کوچکی از ماجرای یونیون کار باید و اهالی آن روستاهای پیرامونش روبهرو هستیم.
بعد: عسلویه اکنون بزرگ، مشهور و خیلی متمول است. شاید مردم بومی آن نه، اما پروژههای فعال در این منطقه قطعا اینچنین هستند. بسیاری از این پروژهها را کمپانیهای بزرگ بعضا خارجی که اشتهار بینالمللی دارند، نظارت و راهبری میکنند. سابقه این کمپانیها میگوید که در کشورهای دیگر بسیار مراقب آثار زیستمحیطی و اکولوژیک فعالیتهای خود بودهاند. در عسلویه اما اینگونه نیست. چرا؟ پاسخ ساده است؛ هیچ پیمانکاری تا کارفرما وادارش نکند، به خود سخت نمیگیرد!
دیگر: وزارت راه، وزارت نیرو، وزارت جهاد کشاورزی، وزارت صنایع و وزارت نفت. اینها فهرست بازیگران اصلی تیم هجوم به طبیعت ایران هستند؛ سازمانهایی که غالبا ارزیابی زیستمحیطی را به هیچ نمیانگارند و هر جا که دستشان برسد، بر این طبیعت رنجور خنج میکشند. پیراهن شماره 10 (فعالترین و مؤثرترین بازیکن در هر تیم) را به تن کدامیک از این 5 نفر باید پوشاند؟
بیاغراق جملگی شایسته این شماره هستند! اما به واسطه تاثیرگذاری افزونتر به نظر میرسد در نهایت باید این شماره را به وزارت نفت داد؛ کسی که میخواهد در حاشیه میانکاله پالایشگاه بسازد، البته که به کمتر از کاپیتانی و شماره 10 رضایت نخواهد داد! این را از مربی تیم، سازمان فخیمه محیطزیست هم باید پرسید؛ سازمانی که قانونا میتواند و باید که ترکیب تیم یا نحوه بازی آن را تغییر دهد، اما به غرغرکردن روی نیمکت و خیرهماندن به تابلوی اسکوربورد ورزشگاه اکتفا کرده است.
سرانجام: متولیان عسلویه نام این منطقه را پایتخت انرژی جهان گذاشتهاند. خوب نامی است، مبارک باشد، غرور برمیانگیزد، متفرعنانه است و تبختر میآفریند. زهی سعادت و کامرانی... فقط مراقب باشند که دیر نیست روزی که پایتخت آلودگی جهان هم لقب بگیرند؛ لقبی که البته چندان تفاخری برنمیانگیزد.