همشهری؛ دوچرخه- محدث تکفلاح(دبیر دوچرخه): هر روز صبح که از خواب بیدار میشوم شوقی در دل دارم. وقتی برای خروج از منزل برنامههای روز را مرور میکنم کلی انرژی و هیجان دارم. صبحها رایانهی روی میزم را که روشن میکنم، اولین پنجرهی باز شدهی آن را مرورگر وب انتخاب میکنم. صفحهی رایانامههای docharkheh1402@gmail.com که به صورت پیش فرض انتخاب شده برایم باز است و پیامهای پرمهر شما را میبینم.
از درخواست نوشتن متن برای دوچرخه تا ارسال نمونه کارهای قبلی و درخواست راههای دیگر ارتباطی. خوش به حال روح من! چه صبحانهای دارد همین ابتدای صبح.
در این روزها که طرفداران پرسپولیس در فضا هستند و استقلالیها هم ثانیه شماری نتیجه دادن جام حذفی را دارند، تا شاید قهرمانی در آن جام تلخی از دست دادن جام لیگ برتر را بشورد و ببرد، با یک پاس رونالدینیویی از حال خوب پیامهای شما میروم به فضای درس و مدرسه و امتحان و... آخ آخ آخ. یکی نیست بگوید بیکاری ما را یاد امتحان میاندازی؟
همین موقعها که احتمالا بعضیها از خوابآلودگی چشمهایشان را میمالند و خمیازه میکشند و به پاسخ پرسشهای برگهی امتحانی فکر میکنند، من دارم به سالهای درس و مدرسه که گذشته است و فقط یک کارنامه از آن روزها به یادگار دارم میاندیشم.
چه حیف که روزهای سرکلاسنشستن تمام شد و روزهای امتحان بده و برگرد خانه شروع شد. فصل امتحانها شروع شده و احتمالا امتحان یکی دوتا از درسها را هم دادهاید. امتحانهایی زیر باد کولر همراه با حسی مخلوط از بغض و لبخند و بیقراری.
از یک طرف خوشحالید که امسال دارد تمام میشود و از این به بعد باید به فکر این باشی که کلاس چندم بودی یا میخواهی بروی به سال چندم متوسطه...؟
از سوی دیگر هم با خودت میگویی این ایام امتحانات چرا دیر میگذرد؟ کلی از تابستان و برنامههایی که با رفقا ریختید و قرارمدارها و وقت گذرانیها و کلاسها و کتابها و... خلاصه یک عالمه کار نکرده که منتظرت ماندهاند را برای خودت مرور میکنی.
باد کولر که به صورتت میخورد، از فکر و خیال درمیآیی و میبینی تازه دومین(یا سومین) امتحانت را دادهای و حالا حالاها باید درس بخوانی تا امسال به خیر بگذرد. البته اگر گوشی و بازی و رفقا بگذارند که درسی هم خوانده شود. رفیق عزیز دوچرخه! در این ایام فشرده و پرهیاهوی امتحانات، در حد یک میان وعده خستگیدرکن مطالعاتی، امروز با دوچرخه همراه شو.
نظر شما