همشهری آنلاین _ مریم قاسمی : مردمان محله ما میگویند چگونه ۴ دهه از عمرشان را در این حوالی گذراندهاند و از چه تنگناهایی عبور کردهاند. روایتهایی که در پی میآید، همه از زبان معتمدان محله این ۲ شهرک نقل میشود. بدیهی است گفتههای آنها در چارچوب «تاریخ شفاهی» نقل میشود. در گزارش پیش رو چکیدهای از اتفاقات این ۴ دهه را به تصویر میکشیم.
قصههای خواندنی تهران را اینجا ببینید
مالکان شهرک بعثت؛ بهزادی و فرزانهفر
آن روزها که هنوز این حوالی سروشکلی مسکونی به خود نگرفته بود، کورهپزخانهها بودند و کارگرانی که صبح تا شب عرق میریختند و کار میکردند. تصاویری مختلفی از کورهپزخانه به جای مانده. بیش از ۴ دهه از آن سالهایی که این «صنایع مزاحم» به حواشی شهر رانده شدند، میگذرد و آنها جای خود را به زمینهای بایر دادهاند. در همان دوره، کسانی که میتوانستند کارآفرینی کنند، وام میگرفتند و سراغ همین زمینها میآمدند. «بهزادی» و «فرزانهفر» از همانها بودند. بهزادی در نهایت ورشکست شد و تصمیم گرفت در جنگلها سرمایهگذاری کند. فرزانهفر اما ملکشان را تفکیک کرد و بهصورت اقساط فروخت. او کار فروش زمینهای تفکیک شده را به ۲ نفر سپرده بود؛ حاج اسماعیل قاسمی و حاج حسن رضایی. این اتفاق در سال ۱۳۵۶ افتاد. یک سال بعد، فرزانهفر کار ساختمانسازی را در همین حوالی آغاز کرد. به اینترتیب، مردم هم ترغیب شدند و شروع به ساختوساز کردند؛ البته بدون اخذ مجوز از شهرداری. در این باره حال و هوای آن روزهای کشور را نیز نباید نادیده گرفت. آتش انقلاب کمکم داشت شعلهور میشد و بخشی از این ساختوسازها اعتراض به وضع موجود به حساب میآمد. اینگونه بود که رفتهرفته یک محدوده مسکونی بهوجود آمد که بعدها شهرک بعثت نام گرفت، شهرکی که ۲ خیابان اصلی داشت، ۱۸ کوچه در دو طرفش و البته ۷۵۰ قطعه زمین.
نیکوکاری که شوق زندگی به اهالی بخشید
سال ۵۸ بود که شهرک بعثت شکل امروزی خودش را پیدا کرد. البته هنوز خیلی از خانهها ساخته نشده بود اما شکل نهایی کوچهها و خیابانهایش را میشد حدس زد؛ کوچهها و خیابانهایی که با رعایت اصول شهرسازی بهوجود آمدند. فرزانهفر نزدیک به ۸میلیون تومان هزینه کرد تا شوق زندگی در شهرک را در میان اهالی برانگیزد. روکش آسفالت خیابان فراهانی، احداث تیرهای چراغبرق و جدولبندی جویها از جمله کارهایی بود که فرزانهفر با هزینه شخصی خودش انجام داد. اما مشکلاتی که اهالی با آن دست و پنجه نرم میکردند، یکی دو تا نبود. به همین دلیل، در همان سالها یک شورای محلی تشکیل دادند تا پیگیر مشکلات باشد؛ شورایی که ۶ نفر عضو داشت و دقیقاً مثل شورایاریهای امروز عمل میکرد.
تلاشها و همدلیها به ثمر نشست
مهمترین چالشی که اهالی در بدو سکونت خود در شهرک با آن روبهرو بودند، نبود آب مناسب بود؛ چالشی که سالها بر زندگی روزمرهشان سایه افکند. نخست قرار بود که اجازه استفاده از آب چاه را به آنها بدهند اما آب چاه گلآلود بود و به گفته کارشناسان دانشگاه تهران که آن را آزمایش کرده بودند، برای شستن ظرف هم مناسب به نظر نمیرسید. جز این، تنها ۲ اینچ آب بهداشتی در سراسر شهرک وجود داشت. اکثر خانهها مجهز به پمپ بودند اما فقط ۳ ـ ۴ ساعت در روز به آنها آب میرسید. اهالی خیلی زود دست به دست یکدیگر دادند و پیگیر ماجرا شدند. آنقدر روی خواستههای خود پافشردند که نزدیک به ۱۰ سال بعد به نتیجه رسیدند. طی این مدت نمایندگان مجلس بارها درباره معضل آب آشامیدنی شهرک بعثت به وزیر نیرو تذکر دادند. نامههای مختلفی به ادارهها و نهادهای مختلف نوشته شد و دست آخر همه این تلاشها و همدلیها به ثمر نشست.
بزرگان محله قول دادند...
برق شهرک بعثت هم کم مشکل نداشت. به قول گفتنی، شب و روزی نبود که وسایل برقی این و آن دچار مشکل نشود. مثل همیشه بزرگترهای محله هم برای این قضیه چارهای اندیشیدند. از هر خانهای ۵۰ تومان (که آن موقع پول تقریباً زیادی بود) گرفتند. پولها را روی هم گذاشتند و ۲ پست برق احداث کردند. اداره برق هم ناچار شد فکری اساسی برای تقویت برق اینجا کند. آن وقتها شهرک بعثت آب و برق درست و حسابی نداشت. خبری از تلفن و گاز و این حرفها هم که نبود. طبعاً سند خانههایش هم به درد نمیخورد. همه خانههای شهرک یک سند مشاع داشت که فرزانهفر آن را به بانکی سپرده بود و در عوض، برای جدولبندی و خیابانکشی وام گرفته بود. چند سالی از این قضیه گذشت و پرداخت وامها به تعویق افتاد. اهالی هم خیلی مایل نبودند قسط زمینها را بپردازند. روی قولنامه این زمینها تصریح شده بود، «پس از تحویل آخرین قسط سند تحویل خریدار میشود.» حالا زمینها تبدیل شده بود به خانه؛ اما چه خانهای؟ کدام زندگی؟ کمترین امکانات رفاهی در این شهرک وجود نداشت. با این حساب نه مدیران آن بانک از این اوضاع راضی بودند و نه اهالی. در نهایت هم آنها با یکدیگر جلسه گذاشتند و گره این مشکل را گشودند. بزرگان محله به نماینده بانک این قول را دادند: «با دست راست سند خانهشان را تحویل بگیرند و با دست چپ باقیمانده اقساط خود را بپردازند.» همین اتفاق هم افتاد.
هرخانه، روزی ۳ریال برای پاکیزگی محله
آب و برق و سند و این حرفها به کنار... یک محدوده مسکونی تازه بهوجود آمده بود. باید یکی مسئولیت پاکیزگی محله را به عهده میگرفت. آن موقع، شهرداری زیر بار چنین مسئولیتی نمیرفت. حق هم داشت. خانههای شهرک بدون مجوز ساخته شده بودند. پس نباید چندان به برخورداری از خدمات شهری دل میبستند. بزرگان محله اما میدانستند که نباید کوتاه بیایند. اواخر سال ۵۸ با شهردار وقت منطقه به گفتوگو نشستند و رضایتش را جلب کردند. شهرداری آن موقع چندتایی فرغون و جارو در اختیارشان گذاشت. قرار شد چند صباحی خودشان کارگر بگیرند و نظافت محله را مدیریت کنند. بعد همانها به استخدام شهرداری دربیایند. خلاصه اوضاع روبه راه شد. ۳ رفتگر در محله مشغول به کار شدند و دستمزدشان را از خانهها گرفتند، هر خانه روزی ۵ ریال. یک سال بعد شهردار وقت منطقه۱۶ به قولش وفا کرد و شهرک بعثت زیر پوشش خدمات شهری قرار گرفت.
ملک«میر قنبر علی»؛وقف چهارده معصوم(ع)
اینگونه بود که اهالی شهرک بعثت خیالشان از زمین و زمان راحت شد. ماجرای شهرک چهارده معصوم(ع) اما هرگز چنین کشوقوسهایی را به خود نمیبیند. مالک این شهرک که «میرقنبرعلی» نام دارد، ملک خود را وقف ۱۴ معصوم(ع) کرد. این شهرک ۱۰ – ۱۵ سالی بیشتر قدمت ندارد و گرچه پیش از این در داخل گودی بوده اما حالا خانههایش در مقایسه با شهرک بعثت ارتفاع بیشتری دارند و با وجود ۲۱۲ آپارتمان، جمعیت بیشتری را در خود جای داده است. ضمن اینکه هرگز مشکلاتی را که شهرک بعثت در بدو تأسیس خود پشت سر گذاشت، پیش روی خود ندیده است. با این همه، اینک این ۲ شهرک در همسایگی یکدیگر به زندگی ادامه میدهند؛ با بیمها و امیدهایی مشترک.
منبع : معتمدان و افراد بومی شهرک بعثت و چهارده معصوم(ع)
نظر شما