بیتردید هیچ هنری به اندازه سینما به واسطه تغییر و تحولات صنعتی و تکنولوژیک دستخوش دگرگونی نبوده است؛ از ورود صدا به سینما بگیریم تا جلوههای کامپیوتری یا دوربینها و نمایش خانگی فیلمها. روزگاری برای تماشای فیلم حتما باید قدم به سالن سینما میگذاشتند اما امروزه کپیهای دیویدی با کیفیت بالا در اختیار همگان قرار گرفته است تا در خانه خود، هر فیلم را که اراده میکنند روی صفحه تلویزیون یا پردههای کوچک و بزرگ ویدئوپروجکشنها به تماشا بنشینند.
به تناسب همین مسئله روزگاری برای فیلمسازی حتما باید از دوربینهای بزرگ با نگاتیو استفاده میشد اما پس از مدتی دوربینهای خانگی 8 میلیمتری از راه رسید ولی هنوز فیلمبرداری با آنها مشکلات خاص خودش را داشت؛ از تنظیم نور گرفته تا ظهور و چاپ این فیلمها. دوربینهای ویدئویی آنالوگ نخستین گام برای ساده شدن کار برای علاقهمندان و فیلمسازان فیلمهای غیرحرفهای بود و حالا با از راه رسیدن دوربینهای فیلمبرداری دیجیتال همه چیز دگرگون شده و به شکلی باورنکردنی ساده شده است؛
آنگونه که پروسه کامل فیلمسازی دیجیتال از فیلمبرداری، تدوین تا صداگذاری و... همگی با در اختیار داشتن یک دوربین و یک رایانه خانگی با نرمافزارهای مربوطه در خانه شخصی فیلمساز قابل اجراست. به این ترتیب ساخت یک فیلم کوتاه یا بلند نیمهحرفهای اگر قریحه فیلمسازی وجود داشته باشد کاری چندان دشوار به نظر نمیرسد و بیتردید به همین خاطر است که در این سالها با خیل فیلمسازان جوانی روبهرو هستیم که دیگر تجربه در زمینه فیلمسازی برای آنها کار دشواری به نظر نمیرسد، در حالی که روزگاری همین فیلمسازان جوان مجبور بودند برای در اختیار گرفتن ابتداییترین امکانات برای فیلمسازی آماتور، در نوبت انجمنهای سینمای جوان بمانند.
اینکه برخی از فیلمسازان جوان و با قریحه سالهای اخیر، نخستین فیلمهای خود را که از قضا آثار درخشانی نیز بودهاند، با استفاده از روش دیجیتال ساختهاند، نشان از اهمیت و تاثیر بسیار این شیوه در فیلمسازی است که محاسن و معایب خودش را دارد.
با وجود اینکه پدیده دیجیتال در سینما از سوی برخی چندان با خوشبینی روبهرو نشده است اما این پدیده امروزه چنان با پروسه فیلمسازی یا تماشای فیلم گرهخورده است که حذف آن ناممکن به نظر میرسد. درست است که بهرغم همه پیشرفتهای تکنولوژیک در این زمینه هنوز فیلمی که به روش 35میلیمتری ساخته میشود، از هر نظر در سطح بالاتری از روش دیجیتال قرار دارد یا حتی تماشای فیلم در سینما با هیچ یک از انواع فیلم دیدن در سینماهای خانگی از صفحههای عریض السیدیها یا ویدئو پروجکشنها برابری نمیکند اما در هر یک از این حوزهها استفاده از تکنولوژی دیجیتال از امکاناتی برخوردار است که باعث میشود تا روزبهروز استقبال از آنها بیشتر شود.
برای نمونه وقتی امکان تماشای بسیاری از فیلمهای جدید و قدیم سینمای ایران و جهان به سادگی و با کیفیت تصویری بالا در خانه خودمان وقتی روی راحتی لم دادهایم میسر است، بدیهی است که زحمت زیادی برای این مسئله به خودمان نمیدهیم. کم شدن محسوس مخاطبان سینما تکها به ویژه در ایران بهروشنی مصداق چنین مسئلهای است؛ مخصوصا وقتی قرار است نسخه جرح و تعدیل شده و مخدوش این فیلمها را تماشا کنیم.
به همین دلیل است که این روزها دیگر خبری از نمایشهای فیلمخانهای یا برنامههای متداوم و منظم نمایش فیلم (به صورت پروجکشن) در چند مرکز دولتی دیگر، نیست؛ هرچند که تماشای نسخه 35میلیمتری برخی فیلمها برای پارهای از علاقهمندان سینما که طالب حس تماشای فیلم بر پرده بزرگ سینما هستند، هنوز جذابیتهایی داشته باشد. با این وجود پدیده دیجیتال آنقدر تاثیرگذار بوده است که حتی تماشای فیلم که اساسا تجربهاِی جمعی از یک متن در سالن تاریک سینما محسوب میشود را تا اندازه زیادی دگرگون کرده است.
تماشای فیلم به روش دیجیتال علاوه بر کیفیت بالا و امکان انتخاب فیلم، این ویژگی مهم را دارد که مخاطب میتواند هر صحنه از فیلم را که خواست دوباره تماشا کند.
اما فیلمبرداری به شیوه دیجیتال نیز قوت و ضعفهای خاص خود را دارد؛ هرچند برخی براین باورند که در فیلمهایی که به شیوه 35میلیمتری فیلمبرداری میشوند تصاویر از حس و حال بیشتری برخوردارند ولی به نظر میرسد دوربینهای پیشرفته دیجیتال این روزها با توجه به فیلترها و لنزهایی که از آن برخوردارند، از این حیث تفاوت چندانی با فیلمبرداری 35میلیمتری ندارند، به ویژه اینکه کیفیت تصویری این دوربینهای دیجیتال نیز از سطح بسیار بالایی برخوردارند؛
به گونهای که تنها تماشاگران حرفهای سینما میتوانند آن را تشخیص دهند. اما مهمترین ویژگیهای دوربینهای دیجیتال که باعث شده است استفاده از آنها تا این اندازه رواج پیدا کند از 2جنبه قابل توجه است؛ نخست به دلیل عدم استفاده از نگاتیوهایی است که در فیلمبرداری 35میلیمتری مورد استفاده قرار میگیرد و هزینه قابل توجهی را به فیلم تحمیل میکند، به گونهای که گاه دست فیلمساز برای تکرار برداشتها را برای رسیدن به برداشت موردنظرشان میبندد.
این در حالی است که تکرار برداشتها در فیلمبرداری دیجیتال هزینه خاصی را به فیلم تحمیل نمیکند، مگر آنکه خود صحنه از اتفاقاتی برخوردار باشد که تکرار آن مستلزم صرف هزینههایی باشد. به این ترتیب صرفهجویی در هزینه تولید فیلم به عنوان یکی از فاکتورهای مهم در استقبال از دوربینهای دیجیتال به ویژه در میان فیلمسازان جوانی است که نخستین تجربه سینمایی خود را پشتسر میگذارند، چرا که به دلیل عدم تثبیت موقعیت حرفهای بسیاری از تهیهکنندگان شرط فیلمبرداری دیجیتال را برای کاهش هزینههای تولید فیلم به این فیلمسازان تحمیل میکنند.
از سوی دیگر پایینتر بودن قیمت این دوربینها عاملی است که باعث میشود که تهیهکننده در صورت اجاره دوربین نیز بهای کمتری را متحمل شود و همچنین تهیه آن دشواریهای دوربینهای 35 میلیمتری را به همراه ندارد؛ مثل در نوبت ماندن برای کرایه دوربین، چرا که متاسفانه بسیاری از تهیهکنندگان سینمای ایران خودشان فاقد بدیهیترین امکانات لازم برای تولید فیلم هستند. اما دیگر ویژگی کار با دوربینهای دیجیتال که آن نیز به خودی خود تاثیری مثبت بر کاهش هزینههای تولید فیلم میگذارد، سهولت کار با این دوربینها در مقایسه با دوربینهای 35میلیمتری است. عدم برخورداری از تبحر و تجربه کافی در کار با دوربینهای 35میلیمتری میتواند به نتایج ناگواری ختم شود اما در روش دیجیتال چنین مسئلهای کمتر محسوس است.
از سوی دیگر جمعوجور بودن دوربینهای دیجیتال در مقایسه با دوربینهای 35میلیمتری این امکان را برای فیلمبرداران به وجود میآورد که راحتتر با آن کار کرده و حرکتهای مورد نظر دوربین را با تسلط بیشتری به اجرا دربیاورند (به ویژه در صحنههای دوربین روی دست) و حتی راحتی حملونقل دوربین و کار با آن در صحنههای خارجی نیز خود عاملی است برای استقبال از این شیوه فیلمبرداری؛ مخصوصا وقتی فیلم دارای صحنههای خارجی و پرتحرک باشد. همه این ویژگیها که باعث سرعت بخشیدن به کار میشود، در نهایت زمینهای را فراهم میسازد که طول زمان فیلمبرداری با دوربینهای دیجیتال به شکل محسوس کوتاهتر از زمانی باشد که فیلم به شیوه 35میلیمتری کار میشود. همین کوتاه شدن زمان، خود عامل مهمی است برای کاهش هزینههای تولید فیلم.
در زمینه رواج یافتن فیلمبرداری به شیوه دیجیتال همین بس که فیلمسازی چون مسعود کیمیایی با وجود همه اهمیتی که به حس و حال فیلم خود میدهد و وسواسی که برای کار خود دارد، در آخرین ساخته خود «محاکمه» در خیابان از روش دیجیتال برای فیلمبرداری استفاده کرده است. این در حالی است که مسعود کیمیایی اصولا فیلمسازی است که برای سنتهای کلاسیک در فیلمسازی اهمیت قائل است.
در این راستا نباید از شکلگیری جریان ساخت فیلمهای تلویزیونی نیز غافل شد. این نوع فیلمسازی اگرچه از سوی حرفهایها در آغاز جدی گرفته نشد و هنوز نیز برخی به آن روی خوش نشان نمیدهند اما به تدریج با سرمایهگذاری صدا و سیما روی این گونه فیلمها و استفاده از آنها به عنوان آثاری که سهم زیادی از نمایش فیلمهای سینمایی را به خود اختصاص دادهاند، تاکیدی بر این نکته بوده که به شیوه دیجیتال نیز میتوان فیلمهایی در حد و حدود استانداردهای فیلم بلند سینمایی برای مخاطب عام ساخت. البته نباید از این نکته غافل شد که نوع سیاستگذاریهای صدا و سیما روی چنین آثاری در نهایت مانع از مشاهده یک سیر صعودی درخور اعتنا در جریان تولید فیلمهای بلند تلویزیونی شد، به ویژه آنکه برای همه این فیلمها بودجههای تقریبا همسان در نظر گرفته شد که باعث شد تهیهکنندگان فیلمهای تلویزیونی برای دخل و خرج کردن فیلم خود از چهرههای غیرحرفهای یا آدمهایی که از سینمای حرفهای به حاشیه رفته بودند، استفاده کنند.
به هر روی دستاندرکاران سینمای ایران که برخی از آنها در ساخت فیلمهای تلویزیونی مشارکت داشتند از شکلگیری این جریان و نقاط ضعف و قوتش غافل نماندند و در سینمای حرفهای نیز از این شیوه استفاده کردند. هرچند که با توجه به خصلت سینمای بدنه و روشهای کاسبکارانه برخی از دستاندرکاران آن، فیلمسازی دیجیتال نیز در بسیاری از موارد به بدترین شکل خود استفاده شد، اما در این میان حرکتهای درخور تحسین نیز قابل مشاهده بود. طبیعی بود که کاهش هزینهها در تولید این نوع آثار به سرعت توجه طیف کاسبکار بدنه سینما را به خود جلب کند، به ویژه آنکه این طیف اصولا اهمیتی برای کیفیت آثار خود قائل نبوده و صرف اینکه هزینه تولید فیلم به اندازهای کاهش پیدا کند که با یک فروش متوسط نیز فیلم سودآور محسوب شود، برای آنها کفایت میکرد.
استفاده از فیلمسازی دیجیتال در این نوع فیلمها بدترین تاثیر خود را داشته است، چرا که پیداست استفاده از روش 35میلیمتری در ساخت اینگونه آثار فینفسه باعث بالاتر رفتن سطح نازل آثار آنها بود، در حالی که اکنون با استفاده از روش دیجیتال و تاثیر آن
تا اندازهای نیز به لحاظ کیفی تاثیر منفی بر فیلمهای آنها گذاشته و سطح کیفی آثار آنها به مراتب پایینتر از پیش قرار میگیرد، چرا که خود فیلمبرداری دیجیتال خواهناخواه این تاثیر را دارد و هم سرعت در کار باعث افت بیشتر این فیلمها میشود. به هر حال از جریانی که همیشه از هر پدیده به بدترین نحوه خود استفاده میکند، این پیامد دور از انتظار نیست، بلکه دور از انتظار آن است که کاهش هزینههای فیلمبرداری دیجیتال در سینمای بدنه صرف بالا بردن سطح کیفی فیلم از جنبههای دیگری شود که همیشه در سینمای بدنه برای کسب سود بیشتر نادیده گرفته شده است.
به همین دلیل نباید تعجب کنیم اگر در طول سال شاهد روی پرده رفتن فیلمهایی هستیم که سطح کیفی آنها نهتنها به لحاظ هنری بسیار نازل است، بلکه به لحاظ فنی نیز به مراتب پایینتر از گذشته است. مخصوصا وقتی میتوان فیلمهایی را که به روش دیجیتال فیلمبرداری شدهاند، با تبدیل به کپیهای 35میلیمتری روی پرده سینما فرستاد، سازندگان برخی از فیلمهای تلویزیونی نیز وسوسه میشوند که ساختههای خود را به شکلی دو منظوره، هم برای نمایش در تلویزیون و هم در سینما جلوی دوربین ببرند؛ هرچند که به لحاظ کیفی چنین نیتی نقش سازندهای بازی نمیکند! بلکه فقط تهیه کپیهای 35میلیمتری است که باعث روی پرده رفتن این فیلمها در سالنهای سینما میشود.
اما آنچه باعث میشود به آینده فیلمسازی دیجیتال امیدوار باشیم، ظهور جوانان خوش قریحهای است که کاهش هزینهها در سینمای دیجیتال عامل مهمی در به وجود آمدن امکان فیلمسازی برای آنها بوده است؛ فیلمسازانی که شاید اگر میخواستند به روش 35میلیمتری و با قواعد حاکم بر سینمای حرفهای به فیلمسازی بپردازند، به این زودیها امکان آن را پیدا نمیکردند اما به دلیل حذف هزینه بالای استفاده از نگاتیو، جمعوجور شدن گروه تولید و امکان بالا بردن سرعت کار، توانستهاند نخستین تجربههای بلند سینمایی خود را جلوی دوربین ببرند، به گونهای که حتی هزینه تولید برخی از این فیلمها کمتر از هزینه دستمزد بازیگران شناخته شده یک فیلم در سینمای بدنه یا حتی کمتر از هزینههای لازم برای خرید نگاتیو برای یک فیلم 35میلیمتری بوده است!
أی باز (محمد نوربخش)، بوتیک (حمید نعمتالله)، شما فقط دو بار زندگی میکنید (بهنام بهزادی)، اشکان، انگشتر متبرک و داستانهای دیگر (شهرام مکری) و... از جمله فیلمهای بسیار تحسینبرانگیزی بودهاند که در سالهای اخیر به شیوه دیجیتال فیلمبرداری شدهاند؛ آثاری که اگر چه این حسرت را به دنبال داشتند که ای کاش به شیوه 35میلیمتر ساخته میشدند تا از کیفیت فنی بسیار مطلوبتری برخوردار باشند اما باید توجه کرد که اگر این فیلمها ساخته شدهاند و اگر اینگونه درخشیدهاند و قریحه و استعداد سازندگان خود را
به نمایش گذاشتهاند، حاصل مجموعه شرایطی بوده است که فیلمبرداری به شیوه دیجیتال و فضای حاکم بر آن در حین تولید نیز جرئی از آن بوده است و هیچ بعید نیست در شرایطی دیگر حاصل کار به گونهای دیگر از کار درمیآمد.
به هر حال هرچه میگذرد، فیلمبرداری به شیوه دیجیتال از کیفیت بالاتری برخوردار میشود و بیش از پیش به کیفیت تصویری حاصل از فیلمبرداری 35میلیمتری نزدیک میشود. به همین تناسب در طول سالهای گذشته نیز فیلمسازان صاحبنام و حرفهای سینمای ایران نیز بیش از پیش به این شیوه فیلمبرداری اطمینان پیدا کرده و برای ساخت آثار خود از آن بهره بردهاند. اما به ندرت فیلمسازی بوده است که نظیر رخشان بنیاعتماد در فیلم خون بازی، در فیلمسازی دیجیتال نیز حاصل کارش با فیلمهای 35 میلیمتری که ساخته، برابری کند و حتی از ویژگیهای خاص این نوع فیلمبرداری به نحو احسن در فضاسازی اثر خود نیز سود ببرد.
متاسفانه تجربه اختصاص بخشی برای حضور فیلمهای ویدئویی (یا دیجیتال) در جشنواره امسال که در میان حاضران این بخش نامهای آشنای بسیاری نیز دیده میشد، نشان داد که بهرهبرداری از این شیوه و ساخت فیلم ارزانقیمت و در عین حال برخوردار از ارزشهای سینمایی و هنری کار هر کسی نیست؛ همانگونه که بهروز افخمی، سیروس الوند، مهدی صباغزاده و بسیاری دیگر از حرفهایهای سینمای ایران نتوانستهاند به شکل مطلوبی از این نوع فیلمسازی استفاده کنند.
اما با این حال میتوان همچنان امیدوار بود که علاوه بر جوانان جویای نام و صاحب ذوق و قریحه، حرفهایها و بزرگانی چون مسعود کیمیایی نیز- حالا که قدم به این حیطه گذاشتهاند- سربلند از آن بیرون بیایند. فیلمبرداری دیجیتال نیز همانند هر پدیده تازهای که از راه میرسد، نقاط ضعف و قوت خود را دارد و به تناسب آن تاثیرات مثبت یا منفی را نیز در پی خود داشته است. اگرچه هنوز آنگونه که باید و شاید از این شیوه در جهت مطلوب و سازنده برای سینمای ایران استفاده نشده است اما میتوان به همان تکجرقهها که بدانها اشاره شد، دلخوش بود و به آینده این سینما امید بست.