طبیعی است که باتوجه به فروش بالای «اخراجیها»، سینماداران برای اکران «اخراجیها2» سر و دست بشکنند و باز هم طبیعی است که چنین فیلمی بیشترین سالن سینما را در اختیار داشته باشد. فروش بالای «اخراجیها2» هم برای اقتصاد سینما اتفاقی دلگرم کننده است. در سینمایی که اغلب فیلمهایش دخل و خرج نمیکنند، اینکه فیلمی در تهران روزانه بالای 100میلیون تومان میفروشد، قطعا اتفاق مهم و خوشایندی است اما سؤال این جاست که چنین اتفاقی چندبار در طول سال رخ میدهد؟
چند فیلم وجود دارند که چنین صفهایی برای تماشایش بسته میشود. از میان این فیلمها، چند اثر هستند که در عین جذب مخاطب، از ارزشهای سینمایی نیز برخوردار باشند. در سینمایی که هنوز و همچنان با بحران مخاطب روبهروست، شاید تأمل در سؤال آخر، خیلی با اهمیت جلوه نکند.
به خصوص اینکه تبیین دلایل استقبال مردم از برخی از فیلمها، بیشتر از آنکه به حیطه
زیبایی شناسی بازگردد، بیشتر شامل بحثهایی از جنس آسیبشناسی اجتماعی میشود.
واقعیت این است در این سینما فیلم خوب کم ساخته میشود؛ همان تعداد محدود فیلم خوب هم به ندرت در زمان و شرایط مناسب اکران میشوند و بسیاری از آثار پرمخاطب را فیلمهایی تشکیل میدهند که ساختاری نازل و شلخته دارند.
سینمای ایران اگر میخواهد به تعریف هنر- صنعت بودن نزدیک شود و اگر به دنبال اعتلا و پیشرفت است، باید تکلیف خود را با این مسائل روشن کند وگرنه باید به تبلور بهار سینما آن هم با شکوفا شدن تنها یک گل دلخوش بود. شاید هم در شرایط فعلی، چنین رویکردی خیلی هم دور از عرف به نظر نرسد و حتی اگر آن یک گل، خرزهره باشد.