وقوع جنگ تحمیلی در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب، نویسندگان را بیشتر از هر چیز، درگیرحوادث جنگ کرد و کمتر نویسندهای دست به تألیف رمانی درباره رخدادهای انقلاب زد اما آرامش نسبی این سالها نوشتن درباره انقلاب را در کانون توجه نویسندگان قرار داده است.
رمان «اشک آخر» نوشته سیدهاشم حسینی که در نخستین جشن داستان انقلاب نیز مورد تقدیر قرارگرفت به رخدادها و حوادث پیرامون سال 57 میپردازد و سعی در پرتو افکندن بر گوشههای تاریکی از تاریخ انقلاب و جنگ دارد.
- آقای حسینی! نویسندگان جوان امروز خیلی تمایل به نوشتن رمان انقلاب، آن هم به معنای قلم زدن پیرامون حوادث سالهای دهه 50 و به طور مشخص وقایع بهمن 57 ندارند و بیشتر ترجیح میدهند از مسائل و مصایب امروز بنویسند چه شد که شما تصمیم گرفتید سراغ این موضوع بروید؟
من زمانی که انقلاب به پیروزی رسید، 7 سال داشتم و وقتی جنگ تمام شد 17 سالم بود و با این حساب طبیعی است که حافظه تجربی لازم برای نوشتن در زمینه انقلاب را نداشته باشم اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود، چون تجربه فردی تنها یکی از ابزار و لوازمی است که به کار نوشتن میآید و اگر آن هم نباشد، میشود از شیوههای دیگری وارد شد و به نتیجه رسید این درست همان کاری است که من انجام دادم؛ یعنی سعی کردم دستکم تجربهای ذهنی پیرامون انقلاب، کسب کنم اما اینکه نویسندگان جوان امروز، خیلی نسبت به نوشتن در زمینه انقلاب رغبت ندارند و به موضوعات جدیدتر و متفاوتتری میپردازند حرف درستی است و باید ناقدان و پژوهشگران به آن بپردازند و دلایلش را واکاوی کنند. به هرحال جنگ و انقلاب از آن دست سوژههایی هستند که بهرغم گذشت چندین دهه از آنها هنوز هم برای مخاطب امروز ما مسائل ملموسی هستند و موضوعیت دارند.
خود من با اینکه چیز زیادی از انقلاب به یاد ندارم و حضور فعالی هم در جبهههای جنگ نداشتهام اما روزهای جنگ به خوبی در خاطرم ثبت شدهاند و هنوز هم نگرانی و آشوبی که در زندگی و محیط اطرافم در جریان بود را حس میکنم و گمان میکنم همینها برای نوشتن از آن روزهای مهم و اثرگذار در سرنوشت انسان امروز ایرانیکافی باشد.
- برای کسب این تجربه ذهنی از انقلاب و جنگ چه اندازه به رمانهایی که در این زمینه نوشته شدهاند متکی بودهاید؟
من البته در زمینه رمانهای انگشت شماری که با موضوع انقلاب نوشته شدهاند مطالعه جدی نداشتهام و نمیتوانم داوری درستی در این زمینه داشته باشم اما معتقدم رمانهای خوبی در مورد جنگ نوشته شده است که بیشتر آنها به قلم کسانی است که خودشان در جبههها حضور مستقیم داشتهاند و حوادث و وقایع آن را از نزدیک لمس کردهاند و شاید به همین دلیل هم باشد که بهنظر من آثاری که این قبیل نویسندگان نوشتهاند تا امروز موفقتر از کسانی بوده که تجربه بیواسطهای از جنگ نداشتهاند.
- «اشک آخر» خیلی درگیر مسائل جزئی نمیشود و شاید یکی از ضعفهای رمان هم، همین کلی گویی آن باشد.آیاتعمد خاصی در این زمینه وجود داشته که نخواستهاید جزئیتر به مسائل بپردازید یا این امری بوده که نا آگاهانه اتفاق افتاده است؟
نمیخواهم بگویم وقت نوشتن به تمام جوانب کار، اشراف داشتهام و چیزی از دستم در نرفته است اما همه سعیام این بوده که چیزی از قلم نیفتد. اینکه میگویید حوادث خیلی جزئی روایت نشده درست است چون آنچه برای من مهم بود بیشتر، همان خط داستانی بود و نمیخواستم بهصورت مبسوط به گروهها و جناح بندیهایی که در سالهای اولیه پس از انقلاب بود، بپردازم و از آنجا که گاهی بعضی نویسندهها واکنشهایی از خودشان بروز میدهند که خیلی مطلوب من نیست، نمیخواستم درگیر مسائل حاشیهای بشوم.
- اما این به این معنا نیست که شما خواستهاید با حذف بعضی حقایق، بیخطرترین شکل وارد شدن به این حوزه را انتخاب کنید؟
نه! من تنها خواستهام از کار سیاسی دوری کنم و بهنحوی خودم را از مرکز اتفاقات و جبههگیریهایی که هیچ ربطی به ادبیات ندارد دور نگه دارم؛ همین.