اگرچه در این حوزه، عقلگرایی مترادف با ذهنگرایی و نظریهپردازی در مقابل تجربهگرایی و سنتگرایی به کار میرود، اما در نگاه عامتر جامعه، عقلانیت بر مبنای اصول اخلاقی ارزشگذاری و معنا میشود، بهخصوص آنکه قرار باشد عقلانیت را در جامعهای ارزشی مورد بازبینی قرار دهیم.
در اینجاست که معنای عقلگرایی از نظریات ماکیاولی یعنی آغازگر علم سیاست جدید و تعریفکننده فاصله میان ابزار و هدف جدا میشود و به جای نفع صرف انسان، گروه، نژاد و... معیاری دیگر بر مبنای متافیزیک، فراطبیعت و یا به تعبیری غیر مادی، دین و مذهب تعریف میشود.
اگر عقلانیت بهدنبال منشأ سیاست و مشروعیت حکومت بر پایه قرارداد اجتماعی و نیاز انسان است، در بستر مقابل، مشروعیت حکومت بر پایه ارزش الهی- مردمی تعریف میشود. در این بستر نهتنها رابطه مردم با حکومت و حکومت با مردم که رابطه حکومت و مردم با دین نیز تعریف میشود، یعنی برخلاف نظر «هابز» که علت شکلگیری حکومت را ترس انسان از رقابت گرگگونه همنوعانش و تلاش برای انعقاد قرارداد با شخص ثالث (حاکم) بهمنظور تامین امنیت میداند، بلکه منشأ این نوع از حکومت خداوند و ارزشهای الهی است.
در این دیدگاه میان عقل و اخلاق رابطه استواری برقرار است و سیاست با این دو محور تعریف میشود. در این جامعه، عقلانیت سیاسی به مفهوم رقابت برای کسب و حفظ قدرت به منظور تلاش برای گسترش ارزشها و خدمترسانی به مخلوق خدا معنا میشود و در حقیقت نفع فرد و جامعه را با هم در نظر میگیرد.
در چنین فضایی است که گزارههای اخلاق سیاسی دین اسلام جایگاهی دوباره پیدا میکند و میتواند چارچوبهای اخلاقی عقلانیت سیاسی را هر چه بهتر تبیین کند.آموزههایی که در پس بیان نکتهای کوتاه از مبانی اخلاقی، نیمنگاهی به مصلحت و منفعت جامعه اسلامی دارد و هماهنگ با تربیت فردی، نگاهی به تربیت سیاسی و اجتماعی انداخته است.
پیامبر مکرم اسلام(ص) میفرمایند: کسی که فردی را در قومی به کار گیرد که در میان آن قوم کسانی باشند که خداوند از آنان راضیتر است پس به خداوند خیانت کرده است. امام صادق(ع) نیز در تاکید بر کارآمدی و شایستگی مدیران جامعه میفرمایند: کسی که مردم را به سوی خود بخواند در حالی که داناتر از او در میان مردم باشد بدعتگذار و گمراه است.
به راستی در چنین مکتبی، که رقابت صرفاً برای تقرب به خدا در جهت خدمت است، تخریب و تضعیف رقیب و قدرتطلبی چه مفهومی میتواند داشته باشد و اقدامات اینچنینی چگونه میتواند تعبیر شود؟
این مهم به خصوص در جریان اصولگرایی که داعیه ارزشمداری دارد بیشتر باید مورد مداقه قرار گیرد. زیرا اگر مفاهیم اصولگرایی دین و ارزش های انقلاب باشد قدرت طلبی معنا و مفهوم ندارد بلکه آنچه اهمیت می یابد تداوم جریان اصیل انقلاب ، خدمتگذاری به مردم و ترویج کارآمدی دین در نظام اسلامی است، نظامی که چشم جهانیان به آن دوخته شده تا الگویی موفق از یک نظام دینی کارآمد ارائه شود.
همشهری جمعه