هر روز در میان اخبار رسمی و غیررسمی، انتقاد یکی از مسئولان یا احیانا نامزدهای ریاستجمهوری از عملکرد رسانه ملی در برخورد یکسویه با انتخابات بهچشم میخورد.
اعتراض نامزدها شاید به غرولندی سیاسی یا پروپاگاندا تعبیر شود اما این که برخی مسئولان بلندپایه کشور از عملکرد صداوسیما گلایه کنند نشانه وضعیتی غیرعادی است که میتواند تا حدی جبرانناپذیر باشد.
چند روز پیش، رئیس مجلس که خود روزگاری بر کرسی صداوسیما تکیه میزد، از پخش گزینشی و جهتدار شدن حرفهایش در تلویزیون گله کرد و گفت: « نباید سخنان را گزینشی مطرح کرد، هرچند ناگزیر به گزینش هستند.»
احتیاجی به یادآوری موقعیت خطیر رسانه ملی نیست که خود مسئولان این دستگاه عریض و طویل بارها و بارها بر بی طرفی خود اصرار کردهاند و میکنند اما میان عمل تا حرف فاصلهای جدی دیده میشود که زبانها را به اعتراض میگشاید.
بیطرفی رسانه ملی وقتی در قالب مصلحتسنجی قرار میگیرد، خارج از عرف معمول آن میشود و همین مسئله موجبات گزینش و انتخاب و گاهی حذف را فراهم میآورد: نکته دقیقاً در همین مصلحتسنجیهاست که سلیقه عدهای از مدیران صدا و سیما را کاملاً جانبدارانه در عمل نشان میدهد تا جایی که حتی برای مردم هم تصمیم میگیرند و اعلام میکنند که چه زمانی باید آنها را تهییج کرد.
مسلماً رایی که با تهییج به صندوق ریخته شود، آنی نیست که باید باشد. در حالیکه مردم به وظیفه خود آشنایند و اتفاقاً میدانند این هیجانزدگیها هیچوقت به نفع آنها تمام نمیشود. بهتر است هرکس وظیفه خود را بهدرستی انجام دهد، نه اینکه به بهانه مصلحتسنجی، سلیقههای خود را بر دیگران تحمیل کند.