او با فاصلهای اندک 2مجموعه شعر «پیانو » و «زخمه» را نیز روانه بازار کتاب کرد.
او در مجموعه «پیانو» به طبعآزمایی در قالب مخمس و استقبال از غزل «من غلام قمرم غیرقمر هیچ مگو» از مولانا پرداخته بود ولی بسیاری آن را تفننی ارزیابی کردند. اما چندی پیش مجموعه هفت مسمط از او با عنوان «هفت» به بازار کتاب عرضه شد و نشان داد که جعفری ورای تفننهای معمول اهالی غزل، بنایی دیگر با این قالب دارد. پس از مدتها وقفه، نشست بررسی کتابهای شعر در کانون ادبیات ایران، هفته گذشته با بررسی این مجموعه مجددا آغاز به کار کرد و گزارش این نشست از فرارویتان در سطرهای آتی این نوشتار میگذرد.
در ابتدای این نشست «سید احمد نادمی» در بررسی این مجموعه شعر گفت: «دو مجموعه غزل «پیانو» و «زخمه» از جعفری برای من چهرهای محترم ساخته بود و همین مسئله، دلیل اصلی من برای خواندن مجموعه شعری بود که با عنوان «هفت» به یکی از قالبهای مهجور ادبیات فارسی یعنی مسمط پرداخته است.»
او افزود: در این کتاب با این پرسش روبهروییم که چرا مسمط؟ اگر بتوانیم در خواندن این کتاب به پاسخی درخور برای این سؤال دست بیابیم به ارزشی افزوده بر ارزش شعری کتاب میرسیم.
نادمی، با رجوع به شکل و کارکرد قافیه، شعر قدمایی فارسی را به سه خانواده تقسیم کرد و گفت: خانواده مثنوی نخستین خانواده است که در بردارنده قوالب مثنوی و چهارپاره است چرا که به عقیده بسیاری چهارپاره نیز نوعی مثنوی است با وزن بلند و دوری. خانواده قصیده که شامل قصیده، غزل، رباعی، دوبیتی و قطعه است دیگر خانواده در این تقسیمبندی به شمار میآید که در آنها قافیه مصرعهای زوج اهمیت خاصی دارد. اما خانواده سوم خانواده مسمطهاست که در حقیقت از ترکیب دو خانواده مثنوی و قصیده شکل میگیرند.
او ادامه داد: همانگونه که از المعجم به خاطر داریم، مسمط به معنی به رشته کشیدن مروارید است. قالب مسمط نیز با اتصال بندهای مختلفی شکل میگیرد که با مصرعها یا بیتهایی به هم متصل میشوند. نکته مهم در این بین آن است که بندها در خدمت مضمونی واحد قرار دارند. همچنین آنگونه که ذکر شده است مسمط ابداع ایرانیان بوده است و در شعر عرب چنین چیزی وجود نداشته است. در کنار این مزیتها، مسمط از کارکرد موسیقایی جذابی نیز برخوردار است؛ بهگونهای که برخلاف مثنوی که از یک موسیقی عروضی یکنواخت برخوردار است، در مسمط با رسیدن شعر به گوشواره، گویا سکتهای در موسیقی ایجاد میشود که زنگ شعر است.
نادمی همچنین گفت: تفاوت قوافی بندها نیز این قابلیت را در بندها ایجاد میکند که صداهای مختلفی در بندهای مختلف تعبیه شود و اتفاق دراماتیکی را در شعر شاهد باشیم. نمونه چنین اتفاقی در افسانه نیما رخ داده است که از نظر قالب، در خانواده مسمط قرار دارد.
او با اشاره به عجیب بودن بیتوجهی به قالب مسمط پس از انقلاب افزود: در کتاب «هفت» که از هفت مسمط تشکیل شده، نمیتوان بهدنبال معنای قدسی برای این عدد گشت. در این بین شش مسمط با کمتر از 10 بند تشکیل شدهاند و یک مسمط 59 بندی به چشم میخورد.
نادمی با اشاره به مسمطهای اول و دوم، بهعنوان قویترین آثار این مجموعه گفت: این دو مسمط توانستهاند از نظر دغدغههای محتوایی به موفقیت غزلهای جعفری برسند که بیشتر به پرسشهای هستیشناسانه همراه با رویکردهای انتقادی اجتماعی از «منِ زن» اختصاص دارد.
او همچنین به مسمط 59بندی این مجموعه اشاره کرد و گفت: در این مسمط یکی از قصاید ناصرخسرو با مطلع و مصاریع زوج در گوشوارهها تضمین شده است و در چند بند، شعر شاعرانی چون ظهیر فاریابی، خاقانی، سعدی و بیدل تضمین شده و بند با شعر ایشان بسته شده است. در کنار این صداها البته صدای مریم جعفری نیز شنیده میشود.نادمی تجمیع این صداها را ناموفق دانست و گفت: علت این مسئله به تفاوت جنس صدای ایشان برمیگردد و همچنین در این شعر امکان جا به جایی بندها وجود دارد و این مهمترین شعر کتاب، بهنظر میرسد که بیشتر حاصل طبعآزمایی شاعر بوده است.نادمی همچنین بندهای مردف را در این مجموعه موفقتر ارزیابی کرد.
«پگاه احمدی»، دیگر منتقد این نشست بود که درباره مجموعه هفت گفت: خواندن مجموعه خلاق، اندیشه ورز و دغدغهمند «هفت» سروده مریم آذرمانی، چنان با لذت و کشش همراه بود که این قلم را به نوشتن درباره آن و در حاشیه متن پرطنین آن واداشت. «هفتِ» او آیا این بار درنوردیدن هفت وادی سلوک در نوشتنی به سمت رهایی و تعالی است؟ آیا هفت نُت به کمال رسیده موسیقی شعر است که در مجموعه شعرهای پیانو، زخمه و سمفونی روایت قفل شده نیز طنین خوش آهنگاش گوش جان را مینواخت؟ مریم آذرمانی که در سه دفتر پیشین، عمدتا در قالب غزل طبع آزمایی کرده، این بار در قالب مسمط، تجربههای قابل تأمل دیگری را به اجرا گذاشته است.
او افزود: در این مجموعه هفت مسمط با هفت وزن متفاوت تجربه شده است، بهویژه در مسمط سوم، تنیده قصیدهای ناصری، وزنی دشوار، مورد تمرین و توجه شاعر قرار گرفته است. به راستی طبع آزمایی در چنین وزنی و ایجاد تناسب معنایی میان بندهای مسمط با قصیده ناصر خسرو، در عین حفظ شاعرانگی و سازمندی اثر و دوری از تصنع، امری دشوار و مستلزم احاطه بر بنیانهای شعر متقدم فارسی است.
بیشک روبهرو بودن با شعری که بر اوزان سنگین ناصری و شعر حکمی و حکمت شعری او تکیه دارد و به خوبی از پس رویارویی با آن برمیآید، نکتهای ارزشمند است. آذرمانی با ایجاد تقارب و خویشاوندی میان فضاهای معنایی و اسلوب کلامی نو و کهن، گذشته زبان و زبان گذشته را به ساحت قرائتی امروزین میکشاند و با شیوه سرایش خود یادآوری میکند که چه ظرفیتهای وسیعی از شعر کلاسیک و قالبهای آن میتواند مورد رمزگشایی و قاعده افزاییهای زبانی و معنایی قرار بگیرد.
شاعر «این روزهایم گلوست»، ادامه داد: در پارهای از مسمطهای این مجموعه، گویی به لحاظ معنایی یک مناظره یا گفتوگو میان بندهای پیوسته و تکسطرهای هم قافیه در پایان هر بند در میگیرد؛ مناظره امید و نومیدی، گفتوگویی میان خروشیدن و آرامش. شعر، به لحاظ مضمون دارای منحنیهای اوج و فرود است؛ به این معنی که عصیان، گلایه، شوریدن و گداختن شاعر در پایان هر بند بر سطرهایی سرشار از آرامش و لطافتهای آوایی و معنایی، قرار و سکون میگیرد؛ سطرهایی که لولاهای اتصال بندهای شعرند و دانههای مسمط را به رشته میکشند.احمدی همچنین گفت: در «هفت» نیز مانند مجموعههای پیشین، زبان و بیان شاعر، نقاد، تحلیل گر و استوار است.
این زبان و بیان در جایجای اشعار، با گذر از تاریخ شعر و تاریخ ادبیات، از ناصر خسرو، تاریخ بیهقی و شرح بردار کردن حسنک وزیر گرفته تا حافظ، سعدی، انوری، خاقانی، بیدل و ظهیر فاریابی، وضعیتهای گوناگونی را در عرصه مناسبات اجتماعی به تصویر میکشد.این شاعر در پایان گفت: شاعر این شعرها، در ادامه سنت نوجویی و دیگر شدن، با اجبار پارهای واژههای مدرن به سطرها یا استفاده اغراق آمیز از اوزان و بازی با اعرابها و تکیهها، شعرش را دستمایه مدهای رایج نمیکند بلکه شیوهای از اندیشیدن را در اثرش بازتاب میدهد که بیهیچ کوشش و اغراق مضاعفی، بدیع و تازه است.