کارمند به زندان میرود، این پسزمینه داستانی، باعث میشود که فیلم «سه میمون» ساخته کارگردان ترک- نوری سیلان- یک اثر دلهرهآور و سیاه (نوآر) بهنظر برسد. البته این فیلم تا حدودی همین گونه است، با این حال بیشتر اتفاقات فیلم در روشنایی روز و با ریتمی آهسته اتفاق میافتد؛
دلهرههایی که در فیلم «سه میمون» به نمایش گذاشته میشود، بیشتر احساسی و زیبایی شناسانه هستند، نه اکشن.سیلان، که به خاطر فیلم «سهمیمون» برنده جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره کن شده است، داستان خود را طی برداشتهای طولانی و بدون عجله روایت میکند که طی آنها، شخصیتهای فیلم مجبور به اتخاذ تصمیماتی فوری و تحت فشارهای احساسی ناشی از خشونت و احتیاج میشوند.
اینها باعث میشود که «سهمیمون»، اثری مفرح بهنظر نرسد. با این حال، این فیلم سرشار است از بازیهای عالی بازیگران، صحنههایی با طراحی بسیار عالی و یک یا دو غافلگیری داستانی. تماشاگر گرچه در طول تماشای فیلم، بیحوصله و بی قرار میشود اما بعد از پایان فیلم، مدام فکرش به آن مشغول میشود.این تأثیر فیلم، تا حدود زیادی به خاطر بازی باورپذیر 4شخصیت اصلی فیلم (تقریبا تنها شخصیتهایی که در فیلم دیده میشوند) است. ارکان کسال، بازیگری است که نقش سیاستمدار فیلم با نام سروت را با ترکیبی از حس تکبر و استیصال بازی میکند.
شخصیت او در عین حال که تهدیدکننده و ترسآور است، ترحمآور و رقتانگیز نیز هست. احمد رأفت سینگار، هم که نقش اسماعیل (پسر کارمند) را ایفا میکند، ابتدا منفعل بهنظر میرسد اما ناگهان سرشار از خشمی آتشین میشود که تحمل آن دشوار است. پدرش ایوب نیز که نقش او را یاووز بینگل بازی میکند، با وجود ظاهر پریشانش، گهگاه مرتکب خشونتهای بیرحمانهای میشود که برخاسته از غروری جریحه دار شده است.
فیلم «سه میمون»، مالامال از چنین صحنههایی است که در آنها احساسات بشری طی نماهایی زیبا و تکان دهنده به نمایش گذاشته میشوند. تکاندهندهترین صحنهها نیز آنهایی است که طی آن پسر کوچک خانواده که در سنین خردسالی مرده است، در فیلم ظاهر میشود. مرگ این کودک، خلأهای قصه را پوشش میدهد و به درک بهتر تصمیمات غیرمنتظره هاسر، اسماعیل و ایوب کمک میکند.
یک تراژدی هم فیلم را به اوج میرساند و باقی شخصیتهای فیلم را در موقعیتی نامشخص و پر از تردید قرار میدهد. فیلم با صحنهای خیرهکننده به پایان میرسد که ظاهرا بدون استفاده از جلوههای ویژه گرفته شده است؛ توفانی از افق نزدیک میشود و مردی تنها روبهروی ابرهای غران، در انتظار باران ایستاده است.
واشنگتن پست، 27 فوریه 2009