شاید باور کردنی نباشد اما متأسفانه اینها 2 تیتر خبری هستند که در هفتههای اخیر در صفحات حوادث روزنامهها منتشر شدهاند.
حمله به ماموران اورژانس [حمله مردان خشن به امدادرسانان اورژانس] انگار دارد یک اپیدمی خطرناک میشود، در کمتر از یک ماه، 2 حادثه مشابه در همین تهران خودمان رخ داده است و در آنها ماموران آمبولانسهای اورژانس در شرایطی مورد حمله قرار گرفتهاند که در حال رفتن به ماموریتی فوریتی بودهاند؛
ماموریتی که گاهی حتی یک دقیقه تاخیر در انجام آن میتواند با مرگ انسانهایی به پایان برسد که تا آخرین لحظات چشم به راه رسیدن آنها بودهاند.
نخستین حمله، دوازدهم اردیبهشت ماه گذشته و هنگامی رخ داد که ماموران اورژانس تهران برای کمک به مصدومان ماجرای واژگونی یک خودروی سواری در بزرگراه چمران، به سرعت عازم محل حادثه شده بودند،
در حالیکه ترافیک بزرگراه بهشدت افزایش پیدا کرده بود، راننده آمبولانس با استفاده از آژیر و بلندگو سعی میکرد راه را باز کند و هر چه زودتر خود را به محل حادثه برساند، این در حالی بود که راننده خودرویی که پشت سر آمبولانس در حرکت بود، از اینکه در ترافیک گیر افتاده بود عصبانی شده بود و به همین دلیل وقتی آمبولانس به محل حادثه رسید و کارشناسان برای عملیات امدادی از آن خارج شدند، به طرف امدادرسانان حملهور شد و یکی از آنان را طوری مجروح کرد که سایر امدادرسانان مجبور شدند وی را به بیمارستان انتقال دهند.
در فاصله 2 هفته از این ماجرای تاسفبار، روز گذشته حادثهای مشابه رخ داد و این بار 2 مرد خشمگین در یک پمپ بنزین به یکی از ماموران اورژانس که برای عزیمت به یک ماموریت فوری، قصد سوختگیری خودرویشان را داشتند، حمله ور شده و او را بهشدت مجروح کردند.
متأسفانه وقوع چنین حوادثی، بیانگر ضعف فرهنگیای است که ما با آن روبهرو هستیم، بسیاری از ما وقتی خودروی آمبولانسی را از آینه خودرویمان در حال آژیر کشیدن و نزدیک شدن میبینیم برای آنکه به راننده آن اجازه عبور ندهیم، هزار و یک بهانه میآوریم تا خودمان را قانع کنیم،بابا این کلکشان است، طرف میخواهد زودتر به خانهاش برسد الکی آژیر میکشد، اگر مریض داره پس کجاست؟ و آن وقت با این بهانههای من درآوردی به راننده آمبولانس اجازه عبور نمیدهیم.
همینطور وقتی در صف پمپ بنزین ایستادهایم و راننده آمبولانس از ما میخواهد تا اجازه بدهیم او خودرویش را سوختگیری کند و زودتر به ماموریتش برسد آن را به حساب زرنگی راننده میگذاریم و با وی درگیر میشویم...بله من و شما و اقعا این طوری هستیم .
حالا برای یک لحظه چشمهایمان را ببندیم، فکر کنیم این رفتار ما باعث تاخیر در رسیدن ماموران به محل و مرگ یک انسان شده است، نه، پای خودمان را کنار نکشیم ما هم در این مرگ شریک هستیم، ما هم عامل این داغ هستیم...
چشمهایمان را ببندیم و فکر کنیم آن انسان یکی از عزیزان ماست، پدر، مادر، فرزند خردسالمان، همسر و...حالا خوب به جاده نگاه کنید، آیا به راننده آمبولانس اجازه عبور میدهید.