کشور مهم و استراتژیک تاجیکستان، با وجود سه هزار سال تاریخ مشترک با ما که متاسفانه هنوز در ایران، همچون دُری گرانبها در صدف آسیای مرکزی ناشناخته مانده است ،در تاریخ کوتاه استقلال خود از شوروی ، در 18 شهریور 1372برای چهارمین بار انتخابات ریاست جمهوری را تجربه کرد.
از همان ابتدا معلوم بود شرایط به گونه ای فراهم شد ه که بازهم آقای رحمان اف آرای لازم را برای تداوم حکومت دوازده ساله خود، تا هفت سال دیگر یعنی سال 1392 بدست آورد، چرا که گذشته ازآقای اسماعیل طلبک اف نامزد حزب کمونیست تاجیکستان که توانست 1/ 5درصد آرا را جلب کند، سه نامزد دیگر نه برنامه مدونی برای رقابت جدی ارائه کردند و نه اصولا در چنان موقعیتی از لحاظ شخصیتی بودند که بعنوان رقیب جدی مطرح باشند.
در واقع آنها آمده بودند تنور انتخابات را گرم نگه دارند و نشان دهند برخلاف دوره شوروی، مردم حق انتخاب دارند، اما مصالحشان ایجاب میکرد به آقای رحماناف اعتماد کنند که در هر سه دوره اخیر نشان داده، هر بار نسبت به دور قبل پختهتر عمل میکند.
اقشار تاثیرگذار تاجیکستان در نظام قدرت دراین کشور میدانند آقای رحماناف پس از 12 سال تجربه یاد گرفته چگونه نقطه ثقل سیاست داخلی و خارجی را به دست آورده و آن را بر اساس منافع گروهی (حزب دمکراتیک خلق) و منافع ملی کشورش به تعادل برساند.
این واقعیت که رحمان اف در سال 1373در شبه کودتائی که روسیه از آن حمایت کرد توانست ائتلاف حاکم اسلام گرایان و سکولارهای غربگرا را شکست داده و زمام امور را در شرایط بسیار بغرنجی بر عهده گیرد، بر آشنایان به تحولات دهه گذشته پوشیده نیست؛ اما شاید کمتر کسی میتوانست باور کند رحماناف از ریاست یک کلخوز (مزارع اشتراکی با مالکیت محدود تولید) در استان جنوبی کولاب بتواند این چنین در عالیترین سطح مدیریتی کشورش خود را به اثبات برساند.
بهگونهای که امروز حتی مخالفین رحماناف بر این واقعیت تلخ اذعان دارند که شاید او فقط بتواند در دوران رقابت سخت روسیه و آمریکا در آسیای مرکزی به گونه ای بازی کند که اگر مجبور به امتیازدهی می شود حداقل از چالشهای موجود بخشی را هم برای تامین منافع کشورش استفاده کند.