هر بار که قرار باشد سریالی از مرضیه برومند در تلویزیون پخش شود منتظر غافلگیری از یک کار بدیع و جذاب دیگر هستیم؛ فرقی نمیکند برای کودکان بسازد یا بزرگسالان؛ قهرمانش یک عروسک شیرین زبان باشد یا دو تا پیرزن تنها؛ برای مخاطب فرهیخته و اهل مطالعه کار کند یا مخاطب عام. به هر حال همه را پای آن کار مینشاند و راضی میکند. مرضیه برومند از معدود کارگردانهایی است که برای همه نوع مخاطبی در هر سن و سال و سلیقه کار کرده و از تجربههای جدید در ژانرهای مختلف استقبال کرده است.
این بار او با همکاری مسعود فروتن (به عنوان کارگردان تلویزیونی) و خواهرش راضیهبرومند و گروهی از نویسندگان خوشفکر از جمله گیتی مرتضوی، باکس خانواده را انتخاب کرده و 42شب به شکل روتین با سریالی تحت عنوان «همه فرزندان من» به شبکه یک آمده است. به بهانه پخش این سریال با او و گروهش گپ صمیمانهای داشتیم.
- چطور است مصاحبه را با شخصیت اصلی سریال شما «پوراندخت» آغاز کنیم چون من حس میکنم چنین شخصیتی البته با خصوصیات متفاوت از هم به نوعی در تمام کارهای شما دیده میشود. یعنی زنی که تنهاست و پنگاهگاه آدمهای دیگر. میخواهم بدانم این تصویر ذهنی از کجا نشأت میگیرد؟
مرضیه برومند: اتفاقی بوده و البته در چند تا کار ما چنین شخصیتی داشتیم، نه همه. اما عمدی نداشتیم.
گیتی مرتضوی: به نظر من هم عمدی نبوده. در هر خانوادهای چنین فردی وجود دارد. من در خانواده خودم که نگاه میکنم، اصولا خانمهایی که مجردند، ازدواج نکردهاند یا به دلایلی همسرشان را از دست دادهاند همیشه به نوعی محور خانواده میشوند.
مسعود فروتن: فقط خانمها نه، آقایان هم هستند.
گیتی مرتضوی: جدی؟ شما هم هستید؟!
مسعود فروتن: بله. من که یک مجرد مدل بیوه هستم – به این معنی که فرزند دارم ولی همسری ندارم- به دلیل اینکه آدمهای دیگر فکر میکنند یک تجربهای را پشتسر گذاشتهام و شاید یک جسارتی داشتهام خیلی مورد مشورت قرار میگیرم و مثلا کسانی میآیند با من حرف میزنند که جای فرزند من هستند و به آنها و به آنها میگویم اگر حرف من را گوش میدهی باید این کار را انجام بدهی.
گاهی هم خودم میبینم یک دوستی یا همکاری رفتاری میکند که ممکن است بعدا از آن ضربه بخورد، همانجا به او میگویم «شب با من تماس بگیر، باهات کار دارم» و اینکه وقتی با او حرف زدم و راهنماییاش کردم به او میگویم «من بهت گفتم، پس فردا نگویی نگفتی» و یک دلیل دیگر که امثال ما مورد مشورت هستیم این است که فکر میکنند ما وقت داریم چون تنها هستیم. همیشه به من میگویند «تو که یک نفر آدمی، چی کار داری؟»
مرضیه برومند: البته من فکر میکنم موضوع از زاویای دیگر هم جالب توجه باشد. معمولا وقتی کسی مادر است و خودش یکی دو تا بچه دارد، تمام فکر و ذکر و تمرکزش، آنها هستند و تقریبا خارج از این محدوده را نمیبیند. در خانواده خود من، خواهرم قبل از اینکه ازدواج کند عاشق همه بچههای فامیل بود ولی از وقتی بچهدار شده فقط به بچههای خودش فکر میکند.
مثلا غیرممکن بود سر میز ناهار مواظب غذاخوردن خواهرزادهاش نباشد، بهترین گوشت غذا را برای او نگذارد ولی حالا بهترین گوشت غذا را ممکن است از بشقاب او هم بردارد و بگذارد توی بشقاب بچه خودش (همه میخندند) بنابراین آنهایی که بچه دارند دایره ابراز محبتشان محدود میشود به خانواده خودشان.
ولی آنها که بچه ندارند اگر این زمینه عاطفی در آنها فراهم باشد، این را تقسیم میکنند با همه و دیگر این خواهرزاده و آن برادرزاده و این آدم و آن همسایه فرقی نمیکند و اگر مهربان و غمخوار باشند این را به مساوات و با عدالت تقسیم میکنند.
- و به خاطر همین گستره روابط و علاقمندیشان به همه، آدمهای جذابتری هم هستند و کمتر رنگ و بوی روزمرگی در زندگیشان احساس میشود.
مرضیه برومند: همینطور است و به نظر من خیلی ارزشمندتر است اگر کسی با همه آدمها بدون احساس مالکیت مهربان باشد و غمخوار.
مسعود فروتن: البته بچه هم داشته باشد میتواند اینطور باشد. من خودم بچه دارم ولی چون سالهاست بچهام از من دور است این حس را تقسیم کردهام بین او و آدمهای اطرافم.
مرضیه برومند: بله، بچهات اگر پیش خودت باشد این سخت میشود.
مسعود فروتن: این از خاطرات ما هم میآید. چون خودمان هم در زندگیمان و در دوران کودکی و نوجوانی چنین کسانی را داشتهایم. من یک «عزیزجون» داشتم که چون فرزندی نداشت خیلی به ما محبت میکرد.
مرضیه برومند: این را قبلا به من گفته بودید. مادر این «عزیزجون» نامادربزرگیاش بوده.
مسعود فروتن: بله، در واقع مادر «عزیزجون» دایه مادر من بود و این دایه یک دختر داشت که با مادر من بزرگ شده بود ولی از خاله به ما نزدیکتر بود و خیلی بامزه است که ما وقتی بزرگتر شده بودیم به ما میگفت «اینقدر خودت را به من نچسبان، تو به من نامحرمی» و به ما برمیخورد، میگفتیم «یعنی چه؟ ما توی بغل این بزرگ شدیم از بچگی، به من محرم نیستی چیه؟!» هر وقت ما در خانه دعوایمان میشد و بیرونمان میکردند، میرفتیم خانه او، حتی در سن و سال بالا.
مرضیه برومند: و هر کدام از ما در زندگی اگر نگاه کنیم یک آدم این شکلی داشتیم. منتها نکته این است که من فکر نمیکنم پوراندخت به این معنا غمخوار باشد که هی بیخودی غم این و آن را بخورد. این مدلی نیست.
بله. او همفکری میکند. درواقع زن منطقیای است و براحساساتش تسلط دارد. روی هم رفته میشود گفت ابراز محبت و لطفش به آدمها حساب شده است و این به خاطر سواد و فعالیت اجتماعی اوست که مسلما او را از زنان سنتی متفاوت میکند و ارتباطش بیشتر دوستانه است تا مادرانه.
مرضیه برومند: بله و ما اصلا نمیخواستیم نصیحت کند و کار شعارگونه بشود و او یک نقطهای است برای تلاقی مشکلات ظاهرا کوچک خانواده که به نظر شاید جزئی بیایند اما میتوانند تاثیرات عمیقی داشته باشند و مشکلات حادتری به وجود بیاورند. این مشکلات در خانه پوراندخت با هم تلاقی میکند و برشهایی از این مسائل را ما در این خانه میبینیم.
و این شخصیت به خاطر همان شرایط خاص زندگی و گستره روابطش که به آن اشاره شد، ظرفیت اینکه در 42قسمت محور یک سریال باشد را داشته؛ یعنی اگر در شرایط یک آدم تنها نبود یا اینکه قرار بود صرفا یک زن سنتی مهربان و غمخوار باشد تماشاگر با او ارتباط برقرار نمیکرد. همین بهروز بودن اوست که ارتباطش را با بچهها و جوانها جذاب کرده و بخشی از مخاطبان شما هم از همین دسته هستند.
این کار اصلا در ابتدا که قرار بود 78 قسمت باشد ولی ما در 42 قسمت گفتیم تمام.
- حس کردید بیش از این کشش ندارد؟
مرضیه برومند: برای اینکه دیگر بعد از این ممکن بود قصهها تحمیلی باشد. ما میخواستیم ماجراهای ما خیلیخیلی واقعگرایانه و بدون زور و به شکلی منطقی اتفاق بیفتد و بیش از این کشاندن ماجراها به خانه پوراندخت آن را از چنین حالتی خارج میکرد.
- چرا فقط خانه پوراندخت را انتخاب کردید؟
مرضیه برومند: چون تصمیم ما از اول این بود که تک لوکشین کار کنیم. چون این باکسی بود که زمان کوتاهی داشت برای هر قسمت، پس خودمان را در چارچوب محدود کردیم و دست و پایمان را بست ولی خب محدودیت، خلاقیت هم میآورد، وگرنه اگر ما با پوراندخت حرکت میکردیم میرفتیم محیط دانشگاه و آنجا با شاگردهای دیگر او برخورد میکردیم یا همراه او میرفتیم خانه خواهر و برادرش میتوانست خیلی بیشتر از این جای پرداخت داشته باشد و ادامه پیدا کند.
- البته کار به عنوان یک سریال خانوادگی روتین در جای درست و با شکل و شمایل خوبی ساخته شده.
مرضیه برومند: بله، ما از اول یک کار جمع و جور و مطابق با باکس خانواده اجتماعی با چارچوبهای خودش تعریف و طراحی کردیم، وگرنه اگر قرار بود ابعاد دیگری را ببینیم باید سریالی میساختیم که زمان پخش هر قسمت بیشتر بود و اصلا برآورد و بودجه و امکاناتش هم متفاوت بود. ولی ما این را برای گروه خانواده و اجتماعی طراحی کردیم و بازتابها را هم در مخاطب همین گروه باید ببینیم و بررسی کنیم.
- شما همیشه علاقهمند به ساخت سریال اپیزودیک بودهاید و تجربه زیادی در ساخت این نوع کار که خیلی هم دشوار و زمانبر است، دارید. اما ساخت 42 قسمت سریال روتین با چنین ساختاری میتواند خیلی خستهکننده و آزاردهنده بشود.
مرضیه برومند: البته ما کار را تا قسمت پایانی فیلمبرداری کردیم و بعد تحویل پخش دادیم.
- همکاریتان با آقای مسعود فروتن به همین جهت شکل گرفت؟ گرچه من از آقای فروتن شنیدم که از مدتها پیش علاقهمند به همکاری با شما بودهاند.
مرضیه برومند: اصلا هم علاقهمند نبوده (میخندند)، زمان ساخت سریال «آرایشگاه زیبا» از او دعوت به همکاری کردم و نیامد!
- چرا نرفتید آقای فروتن؟
مرضیه برومند: مچت را گرفتم. حالا توضیح بده چرا نیامدی!
مسعود فروتن: ما با خانواده خانم برومند، خواهرشان و همسرش آقای داوود رشیدی، خانم راضیه برومند و همسرش دوستی سی و چند ساله داریم. ما یک وقتی همه کارمند آقای رشیدی بودیم در اداره تئاتر واحد نمایش و خانم برومند وقتی کار تصویری میکردند با آقای شهریار بدیعی کار میکردند که خیلی کارگردان تلویزیونی خوبی بود و همراه با خانم برومند که من کارش را دوست داشتم و تایید میکردم.
من واقعا کارهای خانم برومند را دوست داشتم. من اصلا عاشق «خونه مادربزرگه»بودم و راحت میتوانم بگویم که ایشان به نظر من اصلا کار بدی نداشته و همه کارهایشان جذاب بوده در جای خودش. همیشه خودش میداند که چه میخواهد و مخاطبش کیست.
من کارهای او را در تلویزیون بیشتر از سینما دوست دارم چون قاب تلویزیون را خوب میشناسد و میتواند مخاطبش را بنشاند پای کار. آن ماجرای قشنگی که در «زیزیگولو» به وجود آورد را هیچکس نمیتوانست انجام دهد.
آدم چطور میتواند یک عروسک را در خانه باور کند؟ و او کاری کرد که همه باور کردیم که یک عروسک در زندگی یک زوج جوان هستند و این به باوررساندن کار خیلی سختی است.
مرضیه برومند: آقای فروتن شما در همه مصاحبههای من بیا (با خنده).
مسعود فروتن: نه واقعا از هر کسی برنمیآید و خلاصه خانم برومند تا آن سالها با آقای بدیعی کار میکردند و بعد که آرایشگاه زیبا را به من پیشنهاد دادند من قدری مدعی شده بودم و میخواستم مستقل باشم و تنها کار کنم و بالبال هم میزدم و چند تا کار هم کردم آن سالها ولی خب، این برچسب کارگردان تلویزیونی انگار روی پیشانی من خورده و هنوز هم در این زمینه کار میکنم.
نمیدانم لابد در این حیطه خوب بودم. بعد از آرایشگاه زیبا خانم برومند تکدوربین کار کرد و نیازی به من نداشت اما در مورد این همکاری باید بگویم که خانم برومند در کار خیلی جدی، حساس و جزئینگر است و من تقریبا همین خصوصیات را دارم در رابطه با بچههایی که با آنها کار میکنم. مثلا کسی جرأت ندارد صبح دیر سر کار بیاید، وگرنه خدمتش میرسم.
پس دو تا آدمی که هر دو حساسند نسبت به کار و عواملشان، کار کردنشان با هم سخت است و من هم فکر کردم که موظفم در کار با ایشان اگر جایی عصبانی هستند کوتاه بیایم. چون وقتی دو نفر با هم کار میکنند یکی باید از منیت خودش کم بکند و من کم کردم.
مرضیه برومند: چی کار کردی؟!
فروتن: هیچی. من فکر میکنم در این کار یک عشقی در جریان است که از تصویر بیرون میزند. ما همه عاشقانه کار کردیم این مجموعه را. دوربین را دوست داشتیم، قابها را دوست داشتیم.
راضیه برومند: وقتی آقای فروتن و خانم برومند تصمیم گرفتند این کار را مشترک انجام دهند، من خیلی نگران بودم چون هر دو یک منیتی دارند در شخصیتشان و من همهاش میترسیدم که کار به سرانجام خوبی نرسد ولی بر عکس تصور من از آب درآمد.
مسعود فروتن: ولی گذشته از شوخی ما اگر هم با هم اختلاف سلیقهای داشته باشیم ولی یکدیگر را به شدت در کار قبول داریم و میتوانیم به هم تفهیم بکنیم که کجا اشکال دارد و کجا باید تغییر کند و کجا درست است.
من در این مدت سعی کردم شاگرد خوبی برای مرضیه برومند باشم و باور کنید به جان بچهام کلاس درس بود برای من کار کردن کنار ایشان چون گاهی ظرافتهایی در کار داشت و به چیزهایی دقت میکرد که من از دستم رد میشد و اگر او نبود و گاف میدادم. ولی مرضیه برومند گاف نمیدهد.
او طراح صحنه هست، طراح لباس هست، جوری نویسنده است، جوری بازیگر است و منشی صحنه است که حیرت میکنی و مرضیه برومند در کار یک نفر نیست و به تعداد آدمها آدم است. برای دوربین تصویر میبیند، برای نور نورپردازی میکند و کار با او یک شانس است.
گیتی مرتضوی: آقای فروتن حق دارند. من خاطرات جالبی دارم از این مدت کار با خانم برومند زمانی که ما مینوشتیم و در آن شرایطی که ایشان از تصویربرداری میآمدند پیش ما خب حجم کار خیلی زیاد بود، میدیدیم آش رشته آوردند یا انار دان میکردند ما میخوردیم و من به ایشان میگفتم: «چه حوصلهای داری!» و واقعاً خیلی باحوصله هستند چه زمان کار و چه خارج از کار.
مرضیه برومند: در مورد اینکه آقای فروتن و راضیه گفتند نگران من بودن ما و این همکاری بودند من فکر میکنم که اتفاقاً اصلاً نگرانی ندارد. آنهایی که الکیمن هستند و با هم مسئله پیدا میکنند اتفاقاً من نیستند و منیتشان خیلی هم ضعیف است، چون آدمی که منیت قویای داشته باشد سر مسائل روبنایی با کسی اختلاف پیدا نمیکند.
اختلاف اگر بابت کار باشد و بحثوگفتوگو برای کیفیت کار که باید باشد، اگر نباشد که خوب نیست.
فروتن: کسی از خانم برومند پرسید که چطور شد در تیتراژ نوشتید «کار مشترک از برومند و فروتن» و من جواب دادم بهخاطر درک بالای مرضیه برومند بود که این حرفه را میشناخت چون بعضی از کارگردانهای هنری بیم دارند از حضور کارگردان تلویزیونی در کنار خودشان و برای همین سعی میکنند یک جوری جدا شوند.
مرضیه برومند: شاید فکر کنید من دارم شکستهنفسی میکنم اما واقعاً برای من تیتراژ اصلاً مهم نیست. آرایشگاه زیبا را هنگام پخش میخواستند دستکاری کنند، تکه تکه کنند و من 2 سال مقاومت کردم و اجازه ندادم دست بخورد، بعداز 2سال گفتند خانم برومند اسمش را از تیتراژ بردارد، گفتم بردارید، اصلاً مهم نیست.
مهم این است که این سریال را مردم ببینند، دست نخورده ببینند. حالا فرقی نمیکند کارگردان «حسنعلی جعفر» باشد یا «بلقیس خانوم»مهم حاصل کار است (شما به حرفتان ادامه بدهید من بروم مگسکش بیاورم)
- نگارش متنها به چه صورت بود؟ از فیلمبرداری جلوتر بودید یا همزمان پیش رفتید؟
راضیه برومند: البته که جلوتر بودیم. دغدغه خانم برومند همیشه این بوده که متن آماده باشد و بعد شروع به کار کنیم. این کار را هم برنامهریزی کردیم که آماده کنیم و بعد کلید بزنند.
منتها بهدلیل اینکه متنها احتیاج به بازنویسی دوباره پیدا کرد به خاطر وسواسهای خانم برومند که بهجا هم بود، ما از فیلمبرداری جلو بودیم اما به موازات فیلمبرداری بازنویسی هم داشتیم و بازنویسی خیلی طول کشید. بعضی از متنها حتی به 15 بار بازنویسی میرسید و شبهای طولانی مشغول بودیم.
- شما در هر قسمت یک پیام و یک نتیجه دارید به جهت نوع کار که یک کار خانوادگی است. این پیامها را از قبل در نظر داشتید و متن براساس آن نوشته میشد یا به اقتضای قصه پیش میآمد؟
راضیه برومند: بله ما یک پیام خیلی ظریف در متن قصه داریم و تلاشمان این بود که خیلی غیرمستقیم اینها گفته شود؛ یعنی از نظر کلی به هر حال یک چیزهایی را باید لحاظ میکردیم.
عقیدهمان بود و نسبت به آن تعصب داشتیم. با هم مینشستیم صحبت میکردیم که اگر این اتفاق بیفتد آن هدف از بین میرود و باید حواسمان باشد. اما اینطور نبود که بیاییم و این قسمت را براساس اینکه فلان پیام را بدهیم بنویسم ولی حتماً درباره اینکه با این ماجرا چه چیزی میخواهیم به مخاطب بگوییم حرف میزدیم و باید هم اینطور باشد.
مرضیه برومند: در طراحی اولیه تا حدودی این حرفها مشخص میشد. مثلاً وقتی پرویز برادر پوراندخت 2تا ازدواج داشته و 2تا بچه، خب طبیعی است که چه چیزی میخواهیم بگوییم، یا آن جوانی که درسش را تمام کرده و بیکار است یا آن یکی که دم کنکور است و... همه مسائل خودشان را میآورند و اینها مسائل روزمرهای است که در جامعه وجود دارد.
- خانم برومند مجموعههای شما با وجود تفاوتهای فاحشی که با هم داشتهاند اغلب یک خصوصیت مشترک دارند و آن هم این است که ماجرا با روابط و مناسبات شخصیتها پیشرفته و بیننده بهجهت درگیری عاطفی که با آدمهای داستان پیدا کرده آن را دنبال کرده و کمتر پی ماجراهای عجیبوغریب و آدمهای غیرقابل باور رفتید. اما در حال حاضر که تولیدات خارجی مثل سریال Lost یا جومونگ و کارهایی از این قبیل بهشدت سلیقه مخاطب را تحتتأثیر قرارداده، فکر میکنید هنوز میشود اینطور کار را ادامه داد؟
مرضیه برومند: مخاطب سلیقه من را تعیین نمیکند.
- البته این را قبلاً با ساخت کاری مثل کتابفروشی هدهد ثابت کردید.
مرضیه برومند: بله، من به جذب مخاطب اهمیت میدهم ولی این به شکلی که به هر قیمتی مخاطب را جلب کنم و بنشانم پای تلویزیون، برایم اتفاق نمیافتد. اتفاقاً این اواخر یک مقاومت منفی هم پیدا کردم نسبت به این مسئله.
از یک زمانی دیدم خیلی خوب بلدم مخاطب را جذب کنم و میدانم از چه فاکتورهایی استفاده کنم که این فاکتورها خیلی روشن و واضح است و بهراحتی میشود عوام را پای تلویزیون نشاند و مخاطب خود کرد ولی من این هدف را ندارم و هر چقدر که سریالهای باسمهای تعدادشان بیشتر میشود من هم بیشتر مسر میشوم که یک نوع دیگری کار کنم که فراموش نشود.
مسعود فروتن: ما حتی این سریالها را که گفتید نگاه میکنیم که ببینیم چی هستند. خیلیها پزشان این است که ما تلویزیون نگاه نمیکنیم. نه، باید نگاه کنیم. باید بدانیم که چرا «جومونگ» موفق است در جذب مخاطب. یک دلیلش این است که آنها کارشان را در برخورد با مخاطب بلد هستند برعکس خیلی از سازندگان ما که تصویر تلویزیون را نمیشناسند.
یکی هم اینکه شما اگر نگاه کنید در این سریال یا همان «جواهری در قصر»تمام مدت تصویر درشت صورت هنرپیشه را کار کردهاند و این برای بیننده جذاب است دیگر. شما گاهی یک دورنمای کاخ را میبینید و بقیه اتفاقها در کلوزآپ میافتد. ما اینجا البته حق نداریم زنها را با آن تصویر نزدیک نشان دهیم ولی آنها حق دارند.
ما زن در حال حرکت نمی توانیم نشان دهیم! و حالا پس ما باید اینها را ببینیم و وقتی خودمان میخواهیم کار کنیم ما باشیم که برای مخاطب تعیینتکلیف میکنیم. خانم برومند مخاطبش را انتخاب میکند و با خودش همراه میکند. خیلیها در کنار جومونگ ساعت 8 شب سریال «همه فرزندان من» را تماشا میکنند.
- البته ساعت پخش سریال مخصوصاً در قسمتهای اول اصلاً معلوم نبود.
مرضیه برومند: درست است. این قضیه پخش هم خیلی آزاردهنده بود و همه را گیج کرد و واقعا باید دربارهاش بحث شود که چرا تلویزیون به مخاطب احترام نمیگذارد و برنامهاش اینقدر به هم ریخته و نامنظم است که این سریال هر شب یک ساعتی پخش شود.
- اینطور مسائل در تلویزیون ما ظاهرا تبدیل به یک امر طبیعی شده، بحث اصلی فراموش نشود.
مرضیه برومند: ما تلاش کردیم کاراکترهایی در تلویزیون نشان دهیم که واقعی باشند، جعلی نباشند. من این سعادت نصیبم نشده به خاطر درگیری کاری «جومونگ» را ببینیم، شاید یک پلان دیدم و رد شدم، اما میدانم که خیلیها دوستش دارند و اگر این تبدیل به یک موج و یک پدیده شود باید آسیبشناسی کرد.
اما در مورد تولیدات داخلی ما کارهایی میبینیم با قصهها و موضوعات بسیار پرت از زندگی واقعی مردم که اصلا در زندگی روزمرهشان نقشی ندارد و شخصیتهای خیلی عجیب و جعلی که معلوم نیست از کجا وارد این عالم داستانها و سریالها شدند و به قول شما هیچ همذاتپنداری اتفاق نمیافتد و فقط به عنوان یک چیز فریبنده آن را نگاه میکنند بینند چی هست اصلا؟ ویک فرمالیزم هم آمده بهتازگی حاکم شده بر تلویزیون که یکعده از کارگردانهای سینمایی آن را آوردند و آن هم پلانهای آنچنانی و حرکت زیاد دوربین و نورپردازیهای عجیب است.
- شیوه دوربین روی دست که دیگر در تلویزیون تحریف شده. به جا و بیجا استفاده میشود!
مرضیه برومند: بله، دوربین روی دست، دوربین از زوایای مختلف، تراک اکت تراولینگ و از این کارها که میگوید ببین من چه خوبم ولی متاسفانه مغز ندارد و بیمحتواست. معلوم نیست چرا ما باید 26قسمت بنشینیم یک چیزی را ببینیم که آخرش نفهمیم که چی؟! و ظاهرا خیلی هم این کارگردانها و این سازندگان دست قوی هستند.
اشکالی ندارد آنها هم باشند سرجای خودشان، بالاخره تلویزیون کارهای مختلف میخواهد. اما من فکر میکنم باید خیلی بیواسطهتر، سادهتر و بیپیرایهتر با مردم ارتباط برقرار کرد و میکنم و به نظر این اتفاق افتاده. در این کار هم خیلی چالش مهمی داشتم با خودم که ببینم ساعت هفتو نیم، هشت در باکس خانواده با یک لوکیشن میشود مردم را جذب کرد و فکر میکنم توانستیم این کار را انجام دهیم.
- بله، به نظرم نزدیکی فضای این کار به واقعیت زندگی آدمهای امروز مهمترین نقطه قوت کار است.
مرضیه برومند: این هدف ما بوده واقعا و خیلی برایم مهم است که در کوچه و خیابان مردم عادی میگویند چقدر این شخصیت واقعی است و به کسانی که میشناسیم نزدیک است.
ما اگر یک خانم روشنفکر نشان دادیم، فقط روشنفکر نیست و تک بعدی. من میدانم که در مملکت ما بسیارند خانمهایی که خیلی فرهیخته، روشنفکر و اهل مطالعه هستند و شغلهای خیلی مهمی دارند ولی زندگی هم میکنند. آنها هم جارو میکشند و غذا میپزند.
راضیه برومند: آنها هم پیشبند میبندند. آنها هم غصه میخورند و ماجراهای خودشان رادارند.
- و واقعا در این کار حضور دوربین حضور نامحسوس و آرامی است. حرکت آن همراه این شخصیت و در این خانه خیلی نرم و ظریف است.
مرضیه برومند: علت این مسئله واقعا این است که ما همه به اتفاق پرهیز کردیم از هر عامل جذاب جعلی. آقای فروتن زوایای دوربینش، دکوپاژش و انتخاب تصاویرش در خدمت کار بوده و نیامده خودش را فریاد بزند که من اینجا هستم.
گیتی مرتضوی: من در مورد فضا و شخصیتهای سریال یک حرفی دارم. ببینید پسر من 19ساله است و هر شب با علاقه این سریال را دنبال میکند.
مرضیه برومند: چون مامانش در این سریال نوشته( باخنده)
گیتی مرتضوی: نه واقعا. تعارف ندارد، دوست نداشته باشد نمیبیند. او درباره این کار میگوید: مامان، اینها شبیه خودمان هستند و مخاطب این سریال طبقه متوسط شهری تحصیلکرده است که کمتردر تلویزیون مطرح شده. ماحتی نوع دیالوگهایی که طبقه و تیپ خودمان استفاده میکند در تلویزیون نمیبینیم.
ما شوهرخواهرمان را با اسم کوچک صدا میزنیم، به زن برادرمان نمیگوییم زن داداش ولی اینها در کارها رعایت نمیشوند و مخاطب را دور میکند. ولی ما خواستیم دراین کار رعایت کنیم و مخاطبان هم از همین طبقهاند که تا به حال اگر نشان داده میشوند با یک فرهنگ جعلی بود.
مرضیه برومند: و سعی کردیم اینها همه در طراحی لباس، صحنه، میزانسن و همه چیز رعایت شوند که سنگینی نکند و دروغ نباشد.
- البته خیلیها سراغ این شکل کار رفتهاند اما کمتر کسی موفق بوده، به این دلیل که کار رئال مستلزم شناخت خیلی زیاد و عمیق از موضوع موردنظر است.
مرضیه برومند: بله من همیشه مثال آقای ارگانی را در این مورد میزنم که میگوید، همه فیلمسازان ما میگویند که ما داریم تقلید از زندگی میکنیم و کارمان بازتاب و تقلیدی از زندگی است و... اما در واقع اینها از زندگی تقلید نمیکنند، از فیلمهای دیگری که راجع به زندگی ساخته شده تقلید میکنند و خیلی حرف درستی است.
ما اکثرا داریم ادای فیلمهای دیگر را در میآوریم، ادای خود زندگی را درنمیآوریم و از خود زندگی الهام نمیگیریم. این آسیب سینما و تلویزیون ماست. به نظر من که بیشتر از همه به متن برمیگردد.
- و به تنبلی اکثر نویسندگان که بدون تحقیق و مطالعه کافی که آنها را به شناخت از موضوعی برساند به سراغ آن میروند و با اعتماد به نفس تحویل مردم میدهند.
راضیه برومند: به نکته خوبی اشاره کردید و من اینجا لازم است نکتهای را درباره این کار بگویم. قسمت اول کار که پخش شد تحت عنوان «مامور آمار» یک نفر از من پرسید این شعر زیبا را از کجا آوردید؟ من گفتم خانم گیتی مرتضوی پیدا کردند و ایشان از وقتی به ما پیوست ما نگارش متن را به شکل بهتری جلو بردیم و همه جا هم گفتم که سواد من ایشان بود و به من یاد داد که برای گفتن هر کلمه و برای دادن هر اطلاعاتی باید اینقدر تحقیق کرد و رفت دنبالش که مبادا اطلاعات غلطی به بیننده بدهیم.
- خانم برومند آخرین سوال من سوالی است که همه از شما دارند؛ اینکه چرا کار کودک نمیکنید؟ ما فقط شما را داشتیم!
مرضیه برومند: بله، همه این سوال را میکنند. چون من یک تصوراتی دارم از کار کودک و یک آرزوهایی که میخواهم اگر باز کار کودک کردم به آن شکل باشد، دلم میخواهد یک تحولی در من ایجاد شود؛ مخصوصا از لحاظ تکنیکی و باید این شرایط فراهم شود که انشاءالله فراهم شده و من به زودی برای شبکه دو یک کاری خواهم داشت که بیشتر برای کودک و نوجوان و یک کار تلفیقی است.
- نگوییم برای کودکان، برای همه. کارهای کودک شما مخاطباش همه گروههای سنی هستند.
مرضیه برومند: ما البته بچهها خوبی داریم در زمینه کارهای عروسکی که کارشان هم عالی است، اما نمیگذارند دیگر، این عموها وداییها و خالهها که در تلویزیون هستند نمیگذارند چند سریال خوب ساخته شود!(همه میخندند) اگر بگذارند میسازیم.