یکی از این مولفههای محتوایی جایگاه شغل در ساختار قصه است که گاهی نه فقط بهعنوان لوکیشن یا ویژگی کاراکترها که بهعنوان یک موقعیت دراماتیک نیز مورد استفاده قرار میگیرد؛ مثلا مغازه آرایشگاه در سریال آرایشگاه زیبا یا آشپزخانه در سریال آشپزباشی اثر محمد رضا هنرمند.
در نمونههایی که ذکر شد نه فقط شغل آشپزی که موقعیت و ظرفیتهای دراماتیک این حرفه نیز در تار و پود داستان تعبیه شده و از آن در تعریف و پیشبرد قصه نیز استفاده شده است.
اگرچه هر شغل و حرفهای و هر صنف و گروهی، قابلیت دراماتیک خود را دارد و میتواند محور یک فیلم و سریال قرار بگیرد اما برخی از مشاغل و قشرهای اجتماعی از توانایی و امکان بیشتری برای این کار برخوردارند؛ مثلا در سالهای اخیر شاهد توجه بسیاری از سریال سازان به پزشکان و حرفه پزشکی هستیم؛ چه نمونه خارجی آنکه سریال طولانی پرستاران باشد، چه نمونههای داخلی آن مثل حلقه سبز و سریال سایه تنهایی که از این حرفه استفاده کردهاند. نمونه دیگری از همین کار را در سریال رستگاران شاهد بودیم که فضای بیمارستان و محیط آن در دل قصه مورد استفاده دراماتیک قرار گرفته بود. سریال عملیات 125 نیز شغل آتشنشانی را محور اصلی کار خود قرار داد و از پتانسیل نمایشی و بصری این شغل در تعریف درام استفاده کرد.
در برخی از این مجموعهها محل کار شخصیت اصلی و در واقع مقتضیات شغلی وی به محور اصلی سریال بدل میشود. بهعنوان مثال در قطار خستهدلان سیروس الوند این فضای درونی قطار است که به کانون اصلی اتفاقات قصه تبدیل میشود و مشاغل مرتبط با قطار و راه آهن در نسبت با موقعیتهای دراماتیک مورد استفاده قرار میگیرد. در آرایشگاه زیبا یا
کتابخانه هدهد نیز به نوعی همین اتفاق میافتد؛ یعنی داستان هر قسمت با توجه به مناسبات انسانی و حرفهای در این مکانها رخ میدهد و تعریف میشود. اگر بخواهیم نسبت مشاغل با سریالها را بسنجیم باید آنها را به دو گروه کلی تقسیم کنیم؛ گروهاول آنهایی که شغل را صرفا برای شناسایی و خلق کاراکترهای قصه به کار میبرند.
البته نه به این معنی که هر کاراکتری یک شغل مشخص دارد که در این صورت این قاعده شامل حال همه سریالها و فیلمها میشود بلکه به این معنی که شغل شخصیتهای داستانی به نوعی با خود قصه و شیوه روایت آن ارتباط دارد و گروه دوم مجموعههایی که از یک شغل بهعنوان موقعیت و فضای دراماتیک قصه استفاده میکنند و خود آن شغل به عنصر اصلی درام بدل میشود. در واقع در این دسته، مشاغل از یک عامل پس زمینهای و پیرامونی به عامل مرکزی و اصلی بدل میشوند و ساختار درام بر دوش آن قرار میگیرد؛ مثلا در سریال کلانتر، کاراگاه علوی و نمونههای مشابه نه فقط پلیس که موقعیت پلیسی و معمایی این شغل به کانون اصلی درام بدل میشود.
در سریال جستوجوگران این بازرس و موقعیت حرفهای بازرسی است که همان جایگاه پلیس را دارد. اما نسبت میان مشاغل و فیلم و سریال زمانی برجسته و ملموستر میشود که یک اثر هنری در حین تعریف قصه، خود به معرفی یک شغل نیز میپردازد؛ بهعنوان مثال در عملیات 125 یا سریال خارجی امدادگران، مخاطبان با شغل آتشنشانی و کم و کیف آن نیز آشنا میشوند و گویی سریال کارکرد آموزشی نیز پیدا میکند. اما کاربرد مشاغل در تلویزیون صرفا به سریال و کارهای جدی ختم نمیشود و علاوه بر ظرفیتهای دراماتیک از قابلیتهای کمیک مشاغل نیز در ساخت مجموعههای طنز استفاده میشود.
دو نمونه بارز این کار نیز به کارهای مهران مدیری برمی گردد که بهصورت شفاف و مستقیم از مشاغل بهعنوان زیر ساخت کار و ساختار دراماتیک اثر خود استفاده کرده است؛ یکی در مجموعه «ببخشید شما » که در آن هر شب یک شغل را، هم با دعوت یکی از خبرگان آن حرفه و هم از طریق آیتمهای نمایشی معرفی میکرد. نمونه دوم هم دو مجموعه مردهزار چهره و مرد دوهزار چهره بود که مسعود شصت چی هربار با قرار گرفتن در یکی از مشاغل، تغییر چهره میداد و از شرایط کاری آن شغل در تعریف قصه خود و پیشبرد آن استفاده میکرد.
اما استفاده از مشاغل و هویت اجتماعی و صنفی افراد در عین حال گاهی با اعتراضات و نقدهای صنفی نیز مواجه میشود که اتفاقا دامنه این اعتراضات در سالهای اخیر بیشتر هم شده است بهویژه اگر از آن حرفه در ژانر یا موقعیت طنز و کمیک استفاده شود؛ نمونه بارز آن نیز همین سریال مرد هزار چهره است که طیفهای مختلفی از صنوف و حرف نسبت به تصویری که سریال از شغل آنها ارائه داده است انتقاد کردند. واقعیت این است که تلویزیون در نسبت با اصناف و مشاغل مختلف 2کارکرد مهم دارد؛ یکی استفاده دراماتیک از این مشاغل در روایت داستانی یا شخصیت پردازی سریالها و دیگری برجسته نمایی و معرفی کردن این مشاغل به جامعه که این دومی از دو طریق صورت میگیرد؛ یکی با ساخت مستندهای اجتماعی و صنعتی که برخی مشاغل خاص را محور کار خود قرار میدهد و دیگری هم استفاده نمایشی از این مشاغل در سریالهای تلویزیونی، هرچند که گاهی تصویر این مشاغل پشت ویترین تلویزیون واقعی نیست!