جامعهایرانی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با ترورهای زیادی گریبانگیر بوده است و بر همین اساس بسیاری از شخصیتهای برجسته خود را دراین مسیر از دست داده است. اما آیااین ترورها در اهداف کلی مسیر انقلاب نقش تعیین کنندهای داشته اند. دراین نوشتار بهاین سوال پاسخ داده میشود.
برخی از وقایع تروریستی در ایران
اولین جنایت هولناک منافقین در سلسله جنایاتی که در انطباق با توطئه شوم استکبار جهانی مرتکب شدند، انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی بود. در غروب غم انگیز 7 تیر 1360، منافقین با استفاده از عنصر پلیدی که موفق به نفوذ در حزب جمهوری اسلامی شده بود، بمب بسیار قدرتمندی را در محل سالن سخنرانی حزب منفجر نمودند که طی آن شهید مظلوم، آیت الله دکتر بهشتی و 72 تن از یارانش به لقاء الله پیوستند.
در 8 شهریور 1360، منافقین انفجاری دیگر و فاجعهای دیگر در ساختمان نخست وزیری به بار آوردند که منجر به شهادت شهید رجایی، رئیس جمهور و شهید باهنر، نخست وزیر گردید. واحدهای تروریستی منافقین در نیمه دوم سال 1360 و نیمه اول سال 1361نیزبه ترور شخصیتهای مذهبی پرداختند. البته ترورهای نافرجامی هم در این میان بودهاند.
ننگینترین اوراق کارنامه سیاه و شقاوت بار جنایات منافقین، به شهادت رسانیدن ائمه جمعه در محراب نماز است. آیت الله مدنی، نماینده امام و امام جمعه تبریز در شهریور 1360، آیت الله دستغیب، نماینده امام و امام جمعه شیراز، آیت الله صدوقی، نماینده امام و امام جمعه یزد در تیرماه 1361 و آیت الله اشرفی اصفهانی، نماینده امام و امام جمعه کرمانشاه در مهرماه 1361، به دست عناصر گروهک تروریستی منافقین به فیض عظیم شهادت نائل آمدند.
عقلانیت منفعتگرا در ترور و نفاق
شرایط ناعادلانه و ظالمانه حاکم بر دنیای کنونی، حاصل حاکمیت نظام سرمایهداری بر اساس جهان بینیهای اومانیستی و نگرشهای سکولاریستی است. عقلانیت سکولار و انسان محور نتیجهای جز خودکامگی، خودمحوری، منفعت طلبی و اصالت یافتن سود، نداشته است.
در اومانیسم و سکولاریسم، ارزشهای اخلاقی، تقوا، توجه به منافع و حقوق دیگران، قوانین الهی، فرامین وحی، معنویت و دین هیچ جایگاهی ندارد. در چنین فضایی همه چیز حول محور منافع ارزیابی میشود و فردگرایی و دنیاطلبی اصالت مییابد. استفاده از زور و قدرت با بهرهگیری از انواع روشهای تروریستی لازمه کسب منافع محسوب میشود.
عقلانیت منفعتگرا هیچ گاه به حق نمیاندیشد و عدل و منفعت در تصمیم سازی و تصمیمگیری در برابر یکدیگر نیستند و دو مقوله جدا از هم هستند. به همین دلیل برای دستیابی به هدف، استفاده از هر وسیلهای مجاز و مشروع است.
دین و حذف «ترور و نفاق»
دین، سیاست، اقتصاد و مجموعه عوامل فرهنگی و اجتماعی با کارکردهای مختلف در شکلگیری ساختار جامعه نقشهای متفاوتی دارند. در جامعه ما، دین به عنوان نهادی پویا منشأ تحولات ساختاری در سایر ارکان جامعه و نقطه اتصال بخشهای مهم اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه تلقی میشود.
در چنین جامعهای چنانچه رفتار افراد در خانواده، نهادها و سازمانهای اجتماعی بر اساس اصول، ارزشها و رهنمودهای دینی شکل گیرد، کارآیی نهادهای دینی با اتکاء به پشتوانه مردمی افزایش مییابد و گروههای همبسته در جامعه شکل میگیرد.
وقتی چنین ساختار منسجمی شکل گرفت، خلأهایی که موجب ورود گروههای تروریستی و ضدمردمی میشود با دقت و هوشیاری گروهها، احزاب و نهادهای دینی شناسایی و از حرکتهای مخرب و تروریستی آنها جلوگیری میشود. بنابراین، دین با کارکردهای مثبت خود میتواند بین فرد و جامعه و تک تک افراد رابطهای تعاملی و مبتنی بر وحدت ایجاد نماید.
نیروهای خارجی (استعمار) و حرکتهای تروریستی
اجرای اندیشههای استعماری و تحقق اهداف منفعت طلبانه قدرتهای سلطه گر برای استثمار کشورهای ضعیف از طریق ظلم و تعدی و تجاوز به حقوق انسانها و ملتها تحقق می یابد. مسلما اجرای اهداف شوم استعماری تنها از طریق عملیات خشونتآمیز و جنایات سازمان یافته امکان پذیر میباشد.
اجرای چنین اهدافی مستلزم به کارگماری، سازماندهی و آموزش نیروها و تشکلات حزبی در داخل و خارج و حمایت مالی آنها جهت جمع آوری اطلاعات و نفوذ در گروهها و سازمانهای اجتماعی است.
حامیان گروههای ترور و نفاق در جهان با ایجاد تفرقه در میان گروهها و احزاب سیاسی، بدبینی در مردم نسبت به مسئولان و گروههای مذهبی، براندازی افراد و گروههای مخالف استکبار، خواهان تغییر وضع موجود هستند منتها به شکلی که منافع آنها را تامین نماید. استعمار و نیروهای خارجی همواره در تلاش برای اجرای طرحهای تروریستی بودهاند، اما در عین حال همواره در کسوت دیگری خود را نشان دادهاند.
* مدرس جامعه شناسی
همشهری جمعه