روایت همسایگی در کوچه و خیابان‌های محله راه‌آهن زمانی که به‌رسم سمنوپزان محله می‌رسیم شکل دیگری به خود می‌گیرد. همه آستین بالا می‌زدند تا سمنوی نذری پخته و در محله پخش شود.

آداب رسوم محله راه آهن

همشهری آنلاین - سمیرا باباجانپور : خجسته خانم سال‌ها پیش برای حاجت‌روا شدن نذرمی کند تا سمنو بپزد و میان اهالی محله راه آهن پخش کند. همین نیت او باعث می‌شود سمنوپزان او مشهورترین نذری محله شود. علی‌اصغر فراهانی روایت سمنوپزان در خانه مادری‌اش را این‌گونه روایت می‌کند: «یادم نمی‌آید مادرم این نذر را چه زمانی آغاز کرد ولی به‌خوبی به یاد دارم که آن روز سمنوپزان بهترین روز زندگی من و بچه‌های محل بود. یک دورهمی محلی در خانه کوچک ما شکل می‌گرفت و هر کس سعی می‌کرد کاری انجام دهد.»

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا ببینید

آماده کردن وسایل سمنوپزان از اواخر زمستان با خرید کیسه‌های گندم در خانه خجسته خانم شروع می‌شد. فراهانی می‌گوید: «گندم‌ها را از تفرش سفارش می‌دادند. بعد در ۳۰ تا ۴۰ مجمعه بزرگ پهن می‌کردند و هرکدام از همسایه‌ها مجمعه ای را می‌گرفت و در زیرزمین خانه‌اش می‌گذاشت. در اردیبهشت گندم‌ها سبز می‌شد و یکی‌یکی مجمعه ها به خانه‌مان برگردانده می‌شد. زنی به نام خورشید خانم تبحر خاصی در سمنو پختن داشت.

ماجرای عدس‌هایی که زیر زبان گذاشته می‌شد | رسم همسایگی در مراسم سمنوپزان
خجسته خانم

زن های همسایه همه هاون به دست به خانه ما می‌آمدند. خورشید خانم سبزه‌های گندم را تکه‌تکه می‌کرد و در هاون‌ها می‌انداخت. زن ها هم‌ روی تکه سبزه‌ها می‌کوبیدند. بعد خورشید خانم آن‌ها را با دست گوله می‌کرد و فشار می‌داد تا شیره گندم‌ها خارج شود و در نهایت شیره را داخل دیگ سمنو می‌ریخت.»

ماجرای عدس‌هایی که زیر زبان گذاشته می‌شد | رسم همسایگی در مراسم سمنوپزان

آن روز هرکسی حاجت و نذری داشت به خانه خجسته خانم می‌آمد. یکی شام مهمان‌ها را می‌آورد و دیگری بادامی که برای سمنو نظر کرده بود را در دیگ می‌ریخت. اما در این میان رسم جالبی وجود داشت که فراهانی در مورد آن می‌گوید: «در میان اهالی محله رسم جالبی بود. زمانی که سمنو روی اجاق هیزمی قرار می‌گرفت از همان ابتدا عدسی را زیر زبان می‌گذاشتند. تا زمانی که سمنو به جوش نمی‌آمد حرف نمی‌زدند.»

ماجرای عدس‌هایی که زیر زبان گذاشته می‌شد | رسم همسایگی در مراسم سمنوپزان
قمرخانم

فراهانی در ادامه از مادربزرگش قمر خانم بانوی یادی می‌کند. بانویی که در میان اهالی محله بسیار مورداحترام بود. او می‌گوید: «خانه مادربزرگم خانه بزرگی بود و درهایش بر روی اهالی محل بسته نمی‌شد. اگر کسی فوت می‌کرد یا قرار بود نوزادی متولد شود سراغ او می‌فرستادند. دختر و پسر محله با مشورت و صلاح قمر خانم به خانه بخت می‌رفتند. قمر خانم همیشه به همسایگی و همدلی با اهالی محله تأکید می‌کرد و خودش برای هر کاری پیش‌قدم می‌شد.»

کد خبر 896360

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha