محمدعلی رمضانیفرانی که اکنون پس از استعفا از مسئولیت 10ماههاش در اداره کتاب به شغل اصلیاش بازگشته، فصلی مبسوط درباره جایزههای خصوصی صحبت کرده است.
او بهعنوان دبیر علمی چندین جایزه دولتی به جایزههای خصوصی تاخته و گفته است: «در بخش دولتی و علیرغم اینکه باید مسائلی مانند حامیان مالی جوایز، روند داوریها و خودداوران و اعضای هیأت علمی آن حتی شفافتر از بخش دولتی باشد، متأسفانه اینگونه نیست یعنی تعریف این جشنوارهها، متولیانشان، داورانشان و اینکه مثلا بودجههایشان را از کجا میآورند و توسط چه کسانی تأمین میشود، حداقل برای ما که علاقهمند بودیم این مسائل را بدانیم و احیانا کمکی اگر لازم باشد، به آنها بکنیم، مشخص نبود.
به هر حال اگر باید کمکی صورت بگیرد، باید همه کار شفاف باشد، اگر جایزهای هیأت امنا و داورانی دارد، باید همه اینها مشخص باشد و بدانیم که بودجهشان از کجا تأمین میشود.
متأسفانه گاهی این جوایز با مشکلاتی از قبیل نبود مکان برگزاری مواجه میشود که من بدون اینکه بخواهم آنها را تضعیف کنم، میخواهم بگویم که بعضی از این مشکلات به ساختارهای خود این جایزهها برمیگردد. گاهی هم برای اینکه بگویند ما دولتی نیستیم، پز اپوزیسیون میگیرند و فاصلهشان را با نظام و دولت زیاد میکنند که این، موجب برخی محدودیتها برایشان میشود.»
ظاهرا جای شاکی و متهم عوض شده است. اگر جایزههای ادبی دولتی را قدری با توسع تعریف کنیم و فهرست رنگارنگ جشنوارهها و کنگرههای ادبی و نیز جایزههای دفاع مقدس را هم به آنها بیفزاییم، خواهیم دید که حجم بودجه اختصاص یافته از محل بیتالمال به این «رقابتهای» ادبی، حجمی بسیار عظیم است. تنها کافی است بدانیم که سال گذشته فقط در یک شب یعنی شب پایان جشنواره شعر فجر به حدود 80 شاعر، 600 سکه بهار آزادی اهدا شد.
این غیر از هزینههای جنبی چنین جشنوارههایی است، از تشکیل دبیرخانه ستاد خبری از چند ماه زودتر و انتشار بولتن جشنواره تا حقالعملکاریهایی که بابت اداره یک جشنواره از نقطه صفر تا نقطه پایان به شکل کنتراتی واگذار میشود.
کسی نیست که از آقایان بپرسد مگر مملکت ما چند تا شاعر خوب دارد که فقط در یک دوره جشنواره 80 نفر جایزه بگیرند و تقدیر شوند و به کدام معیار، این 80نفر برگزیده شدهاند که جز چند تایی از آنها در بخش جوان، مابقی یک قلم تقدیری بودهاند و اصلا رقابتی و داوری در کار نبوده است تا بخواهیم راجع به معیار کسی را یقه کنیم.
این یک مثال از این قبیل جایزههای دولتی است که آقای فرانی آن را در مقابل جایزههای خصوصی علم کردهاند. این خاصه خرجیها از کیسه بیتالمال در حالی صورت میگیرد که بالاترین مبلغ جایزههای خصوصی به 5 سکه هم نرسیده و جایزههای خصوصیای داریم که اصلا جنبه مالی ندارند یا در حد یکی دو سکه جمع و جور میشوند؛
در اکثر قریببهاتفاق جایزههای ادبی خصوصی هم هیچیک از دستاندرکاران از دبیر تا داوران، یک پاپاسی نمیگیرند یعنی اصلا بودجهای در کار نیست که بگیرند یا نگیرند و صرفا دغدغههای ادبی، افراد را دور هم جمع میکند.
حال میرسیم به مسئله شفاف بودن یا نبودن، باید توجه داشت که پاسخگویی و شفاف بودن برای دستاندرکاران یک جایزه خصوصی مستحسن است اما برای دستاندرکاران یک جایزه ادبی دولتی واجب شرعی و سیاسی است، بنابراین لطفا پیش از آنکه جوالدوز مبارک را بلند کنید و به جایزههای خصوصی حواله دهید،
سوزن نازکی هم به دوستان دولتی بزنید که یک بار پاسخ دهند که این همه جایزه و جشنواره و کنگره چه حاصلی برای ادبیات کشور داشته است؟ چه معیاری در انتصاب داوران در این جایزهها حکمفرماست؟ چرا عدهای بهطور چرخشی جا عوض میکنند یک بار این یکی داور میشود، آن یکی دبیر و سومی جایزه میگیرد و چهارمی تقدیر میشودو دفعه بعد با چرخشی در جایگاهها همان اسامی به تکرار میرسند و صد البته همیشه نخودیهایی هم برای جور بودن جنس از کبریتهای بیخطر خارج از حلقه آقایان در میان اسمها دیده میشوند.
این نوشته مطلقا به معنای تطهیر جایزههای ادبی خصوصی از هر نوع عیب و ایرادی نیست، سخن از تنگنظری دوستان پشتمیزنشین است که حاضر نیستند حتی در چارچوب همین ممیزی که بر فرهنگ اعمال میشود، حیات آب باریکه بخش خصوصی را در حوزه ادب و هنر برتابند.