مادر بنا به عادت همیشگیاش در کنار اسم 4 فرزندش، «معصومه» را هم برای افطار صدا میکند. بچهها و آقا جان کمی شوکه میشوند اما سریع سرشان را پایین میاندازند تا «زهرا خانم» راحت بتواند اشکهایی را که در چشمش حلقه زده با گوشه روسریاش پاک کند.
عکس «معصومه» گوشه طاقچه به روی مادر لبخند میزند. جای معصومه خالی نیست همین چند روز پیش بود که متوجه شدیم خانواده «سید ابراهیمی» از ساکنان محله جلیلی امسال تابستان پس از فوت «سیده معصومه» فرزند سوم خانواده در آن لحظههای تلخ تصمیمی مهم گرفته و زندگی چندین نفر را نجات دادهاند. آنها بعد از مرگ «معصومه» اعضایش را به کسانی اهدا کردند که مدتها در حسرت چشیدن طعم شیرین سلامتی بودهاند.
وقتی سر صحبتمان با خانواده «معصومه» باز میشود، «زهرا خانم» مادر معصومه میگوید: «دخترم از بچگی زرنگ و باهوش بود. همان سال اولی که در کنکور شرکت کرد در رشته «اپتومتریست» غبیناییسنجی، چشم پزشکیف قبول شد.
«معصومه» بین بچهها و استادان دانشگاه زبانزد بود. او بارها به من گفته بود مادر، اگر روزی اتفاقی برایم افتاد یا مرگ مغزی شدم شما باید اعضای بدنم را اهدا کنید. هیچوقت حرفهایش را جدی نگرفتم اما عاقبت همین اتفاق افتاد.
دیگر بیدار نشد
مرگ «سیده معصومه» یک مرگ کاملاً عادی بوده است. 16 خردادماه امسال روزی که قرار بوده «معصومه» با دوستش برای بیناییسنجی به مدرسه 17 شهریور منطقه بروند و چشم بچهها را معاینه کنند «معصومه» برای خواندن نماز صبح بیدار میشود. مادرش میگوید: «بعد از نماز صبح قرار شد ساعت 7 و نیم بیدارش کنم تا به کارش برسد اما هر چه صدایش میکردم، فایدهای نداشت.
تن معصومه سرد بود انگار سالهاست که خوابیده است.» مادر مرتب عکسها و دستنوشتههای دخترش را نشانمان میدهد. نوشتههایی که معصومه با عبارتها و جملههایش با خدا درددل میکرد.
رضایت خواهرم
برادر «معصومه» هم چندتایی از این نامهها را دارد و میگوید: «خواهرم مهربان و بخشنده بود. آنقدر که بعد از مرگش هم دیگران را بینصیب نگذاشت. وقتی برای تحویل جسد معصومه به پزشکی قانونی رفتم، کالبدشکافیاش کرده بودند دلیل مرگش طبیعی اعلام شد.
بعد آقایی با یک فرم پیش من آمد و بعد از تسلیت گفت: «با توجه به اینکه متوفی جوان و فردی سالم بوده در صورت تمایل میتوان بعضی از اعضای او را اهدا کرد. کبد، کلیه و قلب بعد از فوت کارایی ندارد اما بخشهایی مثل دریچههای قلب، قرنیه، مغز استخوان و قسمتهایی از استخوان لگن هنوز قابلیت استفاده را دارند.»
وقتی با خانواده مشورت کردم همه موافق بودند چون معتقد بودند اینطور «معصومه» راضیتر است. فرم را امضا کردم و به این ترتیب دریچههای قلب، قرنیه و بخشهایی از مغز استخوان و استخوان او را برای پیوند برداشتند. اما به ما اجازه ندادند ببینیم یا مطلع شویم این اعضا به چه کسانی اهدا شده است که البته باز هم ناراحت نیستیم. خوشحالیم که خواسته خواهرم را انجام دادیم و عدهای را از انتظار طولانی برای دریافت عضو اهدایی بیرون آوردیم.
به حرفهایش عمل کرد
«زهره عونی شمسآبادی» هم که با معصومه دوست صمیمی بودند و قرار بود روز 16 خرداد همراه هم به مدرسه 17 شهریور بروند در رشته مامایی فارغالتحصیل و مشغول به کار شده است. درباره این عمل انسانی و خداپسندانه خانواده «سیده معصومه» میگوید: «مادر کادر جراحی و درمانی بیمارستان همیشه به فکر نجات جان بیمار هستیم و به خوبی برایم روشن است که بخشیدن حتی یک عضو به فردی که مدتهاست برای به دست آوردن سلامتیاش هزینه میکند و نتیجهای نمیبیند چقدر باارزش است.
با این کار یک خانواده از دنیای مشکلات بیرون میآید و خانواده دوستم با چنین کاری خیر دنیا و آخرت را برای خودشان و معصومه خریدهاند. معصومه دختر پر از نشاط و انرژی بود. آرزوهای او آنقدر قشنگ بود که من هم دوست داشتم هر چه زودتر به آنها برسد. یک روز وقتی با هم به بیمارستان فارابی رفته بودیم تا مدرک طرح پزشکیاش را دریافت کند کودکی را به من نشان داد که به دلیل عفونت و بیماری مجبور بودند چشمش را تخلیه کنند، معصومه گفت:
«من امسال تابستان که مطبم را باز کنم خانوادههای نیازمند و بیبضاعت را رایگان درمان میکنم. زهره هیچ میدانی اگر کسی پیدا شود که چشم عزیز از دست رفتهاش را به این کودک اهدا کند دیگر نیازی به این همه درد و رنج نیست.» او اهل تعارف کردن نبود و عاقبت به همه قولها و حرفهایش عمل کرد.»
رمضان ماه احسان و ایثار
لحظههای ماه خدا واقعاً پر از اتفاقات خوب و درسهای جدید برای همه ماست. حالا که در روزهای پایانی این ماه هستیم. فرصت داریم به این فکر کنیم که ما چطور میتوانیم ببخشیم و بگذریم. با اهدای خون، عضویت در انجمن داوطلبان اهدای عضو و یا اینکه با مهربانی و گذشت از بدیهای دیگران چشم بپوشیم و آنها را ببخشیم. راههای بخشش بسیار است. ای کاش ما هم در سختترین لحظهها بتوانیم بهترین کار را بکنیم؛ درست مثل خانواده سید ابراهیمی.
همشهری محله - 17