از ریدلی اسکات بگیرید که با ساخت تیزر «1984» برای کامپیوترهای اپل، انقلابی در صنعت تیزرسازی ایجاد کرد تا کارگردانهای معروف دیگری که همهشان برای تنوع هم که شده یکی دوبار سراغ تبلیغات تلویزیونی رفتهاند.
تابلوترینشان دیوید فینچر (کارگردان هفت و باشگاه مشتزنی) است که برای نایک، پپسی، آدیداس، AT&T، وودوایزر، کوکاکولا، موتورولا، زلیبری، لوی جینز، هوندا و... تیزر ساخته.
حتی برای انجمن سرطان آمریکا هم یک تیزر به اسم «عوارض سیگار کشیدن» ساخته. تازه خانم آنجلینا جولی هم توی یکی از تیزرهایی که فینچر برای مجلة «خانمهایجوان» ساخته بود بازی کرده.
اگر میخواهید بدانید چه کلهگندههای دیگری تیزر ساختهاند ادامه مطلب را بخوانید.
لینچ در پیچ
از سر و شکل باشگاه مشتزنی و اتاق وحشت، میتوان فهمید که فینچر به ساختن کلیپ و تیزر علاقه دارد، ولی از دنیای پیچیده و وهمآلود «جاده مالهالند» و «بزرگراه گمشده» و «مخمل آبی» عمرا نمیتوان حدس زد که دیوید لینچ هم یکی از آن تیزر سازهای پرکار است.
سال 93، یعنی بعد از این که لینچ سریال خفن «Twin Peaks» را ساخت از طرف کمپانی ژاپنی قهوهسازی جورجیا بهاش سفارش داده شد که چند تا تیزر برای آنجا بسازد.
لینچ هم ایدة Twin Peaks را برداشت و از تویش چهار تا تیزر خفنتر درآورد؛ توی همة تیزرها یک مرد ژاپنی به دنبال همسر گمشدهاش میگشت تا این که توی تیزر چهارم او را از دل تاریکی پیدا میکرد.
فضای همة تیزرها مرموز و عجیب بود، حتی تیزر دوم به خاطر پیچیدگی زیاد از حد، هیچوقت از هیچجا پخش نشد.
همین پیچیدگی باعث شد که اوایل دهه نود هم که لینچ برای عطر اوبسشن (محصول کلوین کلاین) تیزر میساخت، لیزا مهیر (بازیگر تیزرها) به او بگوید: «آقای لینچ، شما را گذاشتند اینجا که باعث شکنجة روحی یک زن جوان بشوید.» لینچ هم جواب داد: «کاملا درسته.»
خودتان تصور کنید که نتیجة کار چی شده!
ژرار دوپاردیو در نقش یک صاحب کافه، برای دختر کوچولویی که بهخاطر دوچرخهسواری زانویش اوخ شده بود، یک باریلا پاستا میپزد.
این تیزر را هم دیوید لینچ برای محصولات غذایی باریلا پاستا درست کرده بود. برای کلون، آلکا سلزر پلاس، آدیداس، لباسهای جیل سندلر، شرکتی که کارش گرفتن تست حاملگی توی خانهها در عرض یک دقیقه بود و پلیاستیشن2 هم چند تا تیزر تبلیغاتی ساخته.
براندو و رفقا
سیگارهای سوئیسی «پاریزین» برای تبلیغاتش به چند تا کارگردان معروف سفارش داد که برایش تیزر بسازند: امیر کاستاریکا (که علاقهاش به سیگار کشیدن را میتوان از روی عکسهای سیگار به دستش فهمید)، جوزپه تورناتوره، دیوید لینچ، انکی بیلال و ژان لوک گدار.
از همه عجیبتر تیزر گدار بود که مثل فیلمهایش بهشدت سنتشکن و ضد کلیشه بود.
همین ضدکلیشه بودن هم باعث شد که هیچکس از کارش سر در نیاورد و در نهایت هم تیزرش پخش نشود.
همین کار را چند سال پیش، بامو هم انجام داد، با این تفاوت که مدیران شرکت به کارگردانها آزادی عمل دادند که هر کدام یک فیلم کوتاه چند دقیقهای با محوریت ماشینهای بامو بسازند، لزومی هم ندارد که حتما تبلیغاتی باشد.
گای ریچی، الخاندرو گونزالس ایناریتو، آنگلی، جان وو، جان فرانکن هایمر و... جزو همین کارگردانها بودند.
سرپرست نویسندهها هم اندرو کوین بیکر (نویسندة فیلمنامه هفت و هشت میلیمتری) بود. تصویرهای فیلم گای ریچی از همه تبلیغاتیتر درآمد و به عقیدة خیلیها فیلم ایناریتو هم به لحاظ زیباشناسی از بقیه بهتر شد.
بعضی وقتها ستارههای سینما هم توی این تیزرها ظاهر میشوند، مثل مارلون براندو و وودیآلن که دوتایی توی تیزری که تونی اسکات (کارگردان مردی روی آتش) برای «تلهکام» ساخته بود بازی کردند، یا بازی مونیکا بلوچی توی یکی از تیزرهای جوزپه تورناتوره، یا بازی جان تراولتا توی تیزری که سه سال پیش تورناتوره برای تبلیغات ماهواره ساخته بود.
برتون و کارخانه آدامسسازی
چند سال پیش تیم برتون هم با همان دنیای کودکانهاش، برای آدامس «هالیوود» یک تیزر بامزه ساخت، تیزری که توی سرزمین کوتولههای دیجیتالی میگذشت و اواسطاش یک دفعه از آسمان برف میبارید و همة زمین را سفید میکرد.
تیزری هم که استیون اسپیلبرگ برای کوکاکولا ساخته بود، حال و هوای بچهگانه داشت و ایدهاش دقیقا همان ایدة یکی از تبلیغات «آب معدنی دماوندِ» خودمان است، همانی که یک بچه روی تاب نشسته و وقتی با تاب بالا میآید و قوطی آب معدنی را میبیند میخندد و وقتی پایین میرود ناراحت میشود.
به قول پیکاسو «دزدیدن خوبه، تقلید بده» ما هم که نگفتیم که تیزر دماوند از روی تیزر کوکاکولا دزدیده شده، بلکه فریم به فریم کپزده شده که کار خیلی بدی است و برای بچهها واقعا بدآموزی دارد!
دختری با چکش
زن با پیراهن سفید و شلوار قرمز، در حالی که چکش سنگینی در دستش دارد از لای مأموران ویژه به سمت پردة سینما میدود.
روی صندلیهای سینما آدمهای یک شکلی نشستهاند و به سخنان «برادر بزرگ » ( استعارهای از کامپیوترIBM ) که تصویرش روی پردة سینما در حال حرف زدن است، گوش میدهند.
برادر بزرگ تأکید میکند که امروز ما همه را شبیه هم کردهایم، همه یک شکلاند، یک رأی هستند، هم آرزو و یکساناند.
میگوید که همه (یعنی کارگرها) یک سلول واحد در بدنة اجتماع هستند زن به وسط سالن میرسد.
مأموران به سمت او میدوند تا دستگیرش کنند. زن چکش را دور خودش میچرخاند و به سمت پردة عظیمالجثة سینما پرت میکند.
پرده میشکند و نور عجیبی از لای پرده بیرون میزند. روی تصویر، کلماتی نقش میبندند: «در بیست و چهارم ژانویه، کامپیوتر اپل، مکینتاش را معرفی میکند. خواهید دید که چرا سال 1984 شبیه رمان 1984 نیست» و در پایان هم رنگینکمان زیبایی به نشانة کامپیوترهای اپل کل تصویر را میپوشاند.
این خلاصة تیزر تبلیغاتیای بود که ریدلی اسکات (کارگردان گلادیاتور و بلیدرانر) در سال 1984 برای معرفی محصول جدید اپل ساخت، محصولی که به ادعای سازندگانش قرار بود پوز IBM را به خاک بمالد و بعد از مدتی آن را بهطورکلی از بازار بیرون بیندازد.
فضای کلی این تیزر، شبیه همان فضایی است که جورج ارول توی رمان معروفش «1984» میسازد، در واقع ریدلی اسکات و نویسندهاش، استیو هایدن با سال «1984» و رمان ارول بازی جالبی کردهاند، یک بازی 60 ثانیهای که برای شرکت اپل، 800 هزار دلار آب خورد.
تأثیرات عجیب و غریب این تیزر روی تیزرهایی که تا چند سال بعد ساخته شدند آنقدر زیاد بود که خیلیها دهة 80 را دهه تبلیغات تجاری نامیدند.