بهعنوان مثال در نمایشگاههای فرش دستباف که در کیش برگزار شد، نبود نظام کارآمد تولید، تولید سنتی، بینظمی در بازار خرید و فروش، نبود حمایتهای دولتی، بیمه نبودن فرشها و بافندگان و نبود استاندارد در صادرات جهانی فرش، ازجمله مشکلات فرش ایران یا به تعبیر کارشناسان «صنعت فرش ایران» عنوان شده است و در خیل عوامل بحرانزای موجود کمتر کسی توجهی به اهمیت زیباییشناختی نقوش فرشها دارد و این امر را کاملا حاشیهای و تزئینی قلمداد میکنند.
اغراق نیست اگر بگوییم فرش ایرانی نشانه هویت ایرانی است. نقش فرش فارغ از آنکه در کدام منطقه از حوزه نفوذ فرهنگ ایرانی بافته شده یا بافنده آن کیست، از چه مواد اولیه در آن استفاده شده یا رنگ آن وابسته به چه گیاهی در طبیعت است؛
بازگوکننده آئینی نانوشته از روابط انسانی ایرانیان در درون خانه است. فرشها حاشیهای دارند که همچون قابی متناسب، توجه را از کناره به مرکز فرش یا متن آن جلب میکنند.
بنابراین بهترین مکان نشستن و لذت بردن از باغفرش، حاشیه آن است و سپس لچکها، سمبوسهها و نیمشمسهها که همگی از تناسب و هارمونی موزونی برخوردارند تا تقارن و تعادل موجود نقش فرش را به بینندهاش یادآوری کنند.
تناسب و تعادل مهمترین اصل یک زندگی است؛ همچون زندگی در باغ بهشت که غایت تعادل در نهایت زندگی است.از اینرو طراحان نقش در فرشهای مناطق مختلف ایران تلاش میکردند ضمن رعایت درونمایه تعادل و تقارن، نقشهایشان بومی و برگرفته از فرهنگ آن نواحی باشد.
به این دلیل مفهوم باغ در فرش «نائین» با فرش «هریس» تفاوت دارد، اما در هر دو باغ، تجسم دنیای آرمانی بافنده نسبت به جهان بیرونی است. کدام نقاش مدرن بهتر از یک طرح نقش فرش ایرانی طبیعت را نه تنها از صافی ذهن و چشم، بلکه از صافی دل و روحش عبور داده و آنچه را که دیده طوری ساماندهی کرده که قابل تکرار به وسیله بافندههای گوناگون باشد؛ به طوری که با رعایت جزئیات نقش فرش هویت فرش و اینکه در چه منطقه یا کدام کارگاه بافته شده کاملا قابل تشخیص باشد.
در واقع هر فرش، تابلوی نقاشی است که کل نقش تابلو، امضای نقاش را در خود دارد. بنابراین اگر در کارگاهی صنعتی مربوط به بافت فرش در کاشان به خاطر آنکه امروز بازار فرش ابریشم تبریزی رونق دارد، قرار شود نقش تبریزی با بافت کاشان روانه بازار شود، چه میشود؟ دیگر نه از هویت کاشان خبری است و نه میتوان فرش اصل تبریز را در بازار یافت.
این همان بحرانی است که نزدیک به یک دهه گریبانگیر نقش فرش در ایران شده و کمتر کسی به آن توجه دارد. رنگهای یک منطقه را در فرشهای جای دیگر میبینیم و نقشهای بیاصل و نسب مدام روی فرشهای ماشینی، چشم مشتری را به انحراف میکشد و دیگر مردم عادی نمیتوانند تشخیص دهند اصالت و هویت در چیست؟
وقتی مبنای نقش فرش ایرانی، نقش گبه و گلیم شود و از بافنده بخواهند بنا به درخواست مشتریهای دمدستی اروپایی رنگ و نقش خود را عوض کند، آیا جنبه هنری و منحصر بهفرد فرش ایرانی زیر سؤال نمیرود؟
خوشبختانه در همان نمایشگاه فرش کیش، رئیس مرکز فرش ایران گفته است: « با حراست از نقشه فرش دستباف میتوانیم مشکلات کالای ارزشمند ایرانی در بازارهای جهانی را مرتفع کنیم و به این منظور قرار است ثبت مالکیت معنوی و ثبت جهانی طرح و نقشه فرش دستباف ایرانی صورت گیرد.» چنین اخباری حاکی از اهمیت نقش فرش حتی در اقتصاد و صنعت است و اگر همین اهمیت نقش فرش در ابعاد ملی، استانی، منطقهای و حتی محلی هم رعایت شود و از آن بهعنوان ثروت معنوی هر منطقه نام برده شود، قطعا در یک رقابت سالم فرش ایرانی ابتدا بازار داخلی و سپس بازار جهانی خود را بهدست خواهد آورد و فرشهای بیهویت چینی و هندی به جایگاه اصلی خود یعنی موکت و کفپوش باز میگردند.
اما باید فهرستی دقیق و کارشناسانه از نقش فرش در تمام 16 هزار زیستگاه ایران جمعآوری و تهیه شود و در یک طبقهبندی آکادمیک و جهانی همه ویژگیهای متمایزکننده این نقوش ثبت و نگهداری شود تا بهراحتی برای دانشجویان، علاقهمندان، محققان و طراحان جوان نقش فرش قابل دسترس باشد و رعایت اصول قدیمی نقش فرش مورد تشویق و حمایت قرار گیرد تا دوباره این هنر به اصالت اولیه خود بازگردد و هویت فرش ایرانی بهعنوان ارزشمندترین میراث فرهنگی و صنایعدستی به جهانیان معرفی شود.