او که رادیکالیسم دوران جوانیاش به انکار مؤثر کمونیسم و فرهنگ مخالف در دوران سالمندی تکامل یافته بود، حداقل بهمدت 2دهه، محافظهکاری را به ایدئولوژی امروزی در آمریکا تبدیل کرد.
مدیران هفتهنامه استاندارد که متعلق به نومحافظهکاران آمریکاست هنگام اعلام مرگ کریستول در وب سایت خود نوشتند:درایت، هوش، خوش خلقی و بزرگی روح، وی را دوست و مرشد نسلهای متعدد متفکران و خدمتگزاران جامعه قرار داد.کریستول بر اثر بیماری سرطان فوت کرد.
ایروینگ کریستول، همسر گرترود هیمل فارب منتقد تاریخی و پدر ویلیام کریستول مدیر و مفسر نومحافظهکار بود. ویلیام کریستول مدیر و سردبیر هفتهنامه استاندارد نیز به شمار میرفت.
ایروینگ کریستول که در دهه1930 میلادی پیرو مکتب چپ بود، در یک چشم به هم زدن از سوسیالیسم بدش آمد و در دهه 1960 میلادی پس از ظهور حزب چپ جدید از لیبرالیسم جدا شد و در دهه1970 میلادی در اقدامی که به فکر کسی خطور نمیکرد از حزب جمهوریخواه حمایت کرد.
وی یک روشنفکر نیویورکی بود که خانه خود را ترک کرد و نخست به دلایل سیاسی و سپس شخصی در سال 1988 میلادی به واشنگتن نقل مکان کرد. ایروینگ، لیبرالی بود که از واقعیت ضربه خورده بود. چرخش او به سوی حزب راست منجر به این شد که افراد بیشمار دیگری به کریستول ملحق شوند. در این میان میتوان به مقامات کابینه جمهوریخواه مانند جین کیرک پاتریک، ویلیام بنت و نورمن پودهورتز از دیگر بنیانگذاران نومحافظهکار اشاره کرد.
کریستول، عقاید لیبرال خود را رها کرد؛ به خاطر اینکه وی با مشاهده ناکامیهای جامعه بزرگ از لیندن جانسون ناامید و مایوس شده بود. همه این عوامل به خاطر افزایش جرم و جنایت، سوءاستفاده از موادمخدر و دیگر مسائلی بود که برنامههای دولت باید این مشکلات را حل میکردند.کریستول از دیدن جوانان مو بلند اواخر دهه 1960 میلادی، متنفر و بیزار میشد.
وی در میان شبکه متفکران، خروجیهای رسانهها و شرکتهایی که کمک کردند محافظهکاری بهمدت حداقل 2دهه به ایدئولوژی امروزی تبدیل شود، چهره شاخص و برجستهای بود.محافظه کاری توطئه گستردهای بود که هیلاری کلینتون ادعا میکند، همسرش را تحت کنترل درآورده است.
اریک آلترمن، مفسر لیبرال در سال 1999 میلادی نوشت: ایروینگ کریستول بیش از هر فرد زنده دیگری میتواند مسیر فرهنگ سیاسی آمریکاییها را تغییر دهد.
دیک چنی مدتها هواخواه کریستول بود و جورج بوش که ریاستجمهوریش از سوی نومحافظهکاران مورد حمایت گسترده قرار داشت، در سال 2002 میلادی به کریستول مدال آزادی ریاستجمهوری اهدا کرد و وی را متفکری در زمینههای گسترده دانست که نوشتههایش به تغییر چشمانداز سیاسی آمریکا کمک کرده است.
کریستول خودش نومحافظهکاری را یک شغل تمام عیار و واقعه نسلها میدانست که در محافظهکاری جامعتر و گستردهتری ذوب شده است. اما جنگ عراق و اقتصاد ضعیف به اتحاد و اعتبار جناح راست در آمریکا در چند سال گذشته ضربه سختی زد.
نشریه نشنال ریویو متعلق به حامیان نخستین جناح راست آمریکا مانند بریگلدواتر و ویلیام اف باکلی، ایروینگ کریستول را یک تحلیلگر و روشنفکر بیکفایت معرفی کردند و این امر نشان داد که بیشتر نومحافظهکاران برای همیشه جمهوریخواه باقی نمیمانند. دمکراتهای سابق و اغلب دانشگاهیان هم بودند که به خاطر جنگ ویتنام، روابط نژادی و سرکوب نظم مدنی از حزب خود جدا شدند.
آنها در نظرات ضدکمونیستی باکلی و دیگران سهیم شده بودند، اما نسبت به صرف هزینههای دولتی نگرانی کمتری داشتند و به مسائل اخلاقی و فرهنگی توجه میکردند و بر این باور بودند که مردم همراه با سیستم باید تغییر کنند. کریستول زمانی گفته بود: نومحافظهکاران نسبت به یک چیز اتفاق نظر دارند و آن ناخشنودی آنها از اقدامات ضدفرهنگی است.
از دیدگاه کنایه آمیز، واژه «نومحافظهکار»توسط یک شخص نومحافظهکار ابداع نشد، بلکه به میکائیل هارینگتون، نویسنده و فعال سوسیالیست نسبت داده میشود که این کلمه را در مقالهای در سال 1973 میلادی درباره کریستول و دیگر لیبرالهای سابق به کار برد.
کریستول در دهه 1970 میلادی، در روزنامه والاستریت ژورنال مقالاتی مینوشت و از شرکتها میخواست در زمینه آموزش محافظهکاری سرمایهگذاری کنند و با «اعتماد دائمی ذهن»با سیاستهای لیبرال به مخالفت بپردازند.
با بودجههای جوزف کورس، ریچارد ملون اسکایف و افراد دیگر، مؤسسه هریتج و مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل تاسیس شد.کریستول خودش در مؤسسه امریکن انترپرایز مشغول به کار بود و 2 کتاب مهم در زمینه محافظهکاری بهنامهای«راهی که جهان به کار مشغول است»از جولز وانیسکی و «کسانی که مخالف ثروت هستند، جایگاهشان را از دست میدهند»از چارلز موری با کمک کریستول چاپ شدند.
کریستول همچنین در دانشگاه نیویورک به تدریس مشغول بود و بهمدت چندین سال بهعنوان مدیر ارشد خانه انتشاراتی Basic Books کار کرد و در دهه 1950 میلادی مدیریت مجله ضدکمونیست Encounter را بر عهده داشت که بعدها معلوم شد، بدون اطلاع کریستول، این مجله توسط سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(سیا)تاسیس شده است.
کریستول در سال 1920 در شهر نیویورک دیده به جهان گشود و از همان ابتدای تولد به بسیاری از کودکان مهاجران یهودی شبیه بود. وی از کتاب خوشش میآمد و با طبقه کارگری متحد شده بود. او نوجوانی بود که در طول دوره رکود اقتصادی شدید در آمریکا، افراد بیکاری در اطراف خود میدید که مشتاقانه آماده کار کردن بودند اما نمیتوانستند شغلی برای خودشان پیدا کنند.
هنگامی که کریستول بیستوچند ساله بود، از رادیکالترین باورهای خود دفاع کرده بود. وی که عضو ارتش پیاده نظام آمریکا در اروپا در جریان جنگ جهانی دوم بود، از احساس همدردی برای مؤسسات نظامی متعجب شد و فاصله زیادی با سربازان هم ردیف خود اشت.کریستول آنها را مزدور یا افرادی که به مزدور شدن نزدیک هستند در نظر میگرفت.
کریستول زمانی نوشت:تجربهای که من از ارتش گرفتم، اجازه داد تا به یک کشف مهم سیاسی دست بزنم. ایده ساخت سوسیالیسم با فرد معمولی که بهصورت جدا از گونه آرمانگرایش میزیست، خیال باطل است، بنابراین چشمانداز«سوسیالیسم دمکراتیک»پوچ بود.
پس از اتمام جنگ، کریستول به نیویورک بازگشت و در نشریه Commentary برای انجام امور ویراستاری استخدام شد. وی سپس بهعنوان ناشری لیبرال، نقد و بررسیهایی را درباره مذهب و فلسفه و موضوعات دیگر انجام داد.کریستول که از اقتصاد بازار نفرت داشت، لیبرال ضدکمونیستی بود که سناتور جوزف مک کارتی را یک «عوامفریب بیادب»نامید اما افزود، مردم آمریکا یک چیز را در مورد سناتور مک کارتی میدانند؛مک کارتی هم مانند مردم ایالات متحده بدون هیچ ابهامی ضدکمونیست بود.آنها احساس میکنند درباره سخنگوی لیبرالیسم آمریکا چنین چیزی نمیدانند.
گاردین-18 سپتامبر 2009