چهارشنبه ۸ مهر ۱۳۸۸ - ۰۸:۵۴
۰ نفر

محبوبه نصیری: همیشه وقتی یک کار کارگردان یا بازیگری سروصدای زیادی به پا می‌کند و با اقبال عمومی مواجه می‌شود، انگار راه دیگری وجود ندارد تا از قیاس در امان بماند و تا ابد محکوم به مقایسه می‌شود

مثل مهدی مظلومی که با ساخت طنز «بدون شرح» خود را در جمع اینگونه افراد قرار داد. بدون شرح راوی سوژه جدیدی که همگان را برای دیدنش مشتاق می‌کرد مثل یک برچسب به مظلومی چسبید تا دیدن خودش و کارهایش برای همه یادآور همان باشد و هیچ‌یک از کارهای دیگرش مثل «کمربندها را ببندیم»، «زندگی به شرط خنده» یا همین کار آخرش «لطفا دور نزنید» را نتوان جایگزین آن کارها کرد؛ حتی اگر خودش یک ساعت تمام بنشیند و از تفاوت ساختاری و شرایط و فضای آنها بگوید.

  • آقای مظلومی! اصولا در کارهای طنز به دلیل اینکه بیشتر اتفاقاتش در لحظه می‌افتد، قصه حول همین اتفاقات و روابط آدم‌های داستان است. در کل، این آثار به دلیل ویژگی‌های روایی و اجرایی پخش هر شبی دارند. به نظرتان پخش هفتگی به این کار ضربه نزد؟

اصولا کارهای طنز نباید هفتگی پخش شود، به خاطر اینکه یک‌سری عناصر که باعث تعلیق برای دنبال‌کردن قصه تا هفته بعد می‌شود را ندارد. اما اینکه چرا این کار به پخش هفتگی رسید به سیاست‌های تلویزیون مربوط می‌شود.

  • قبل از تولید از نوع پخش خبر داشتید یا بعد از آن، این نوع پخش انتخاب شد؟

معمولا به سریال‌ها، فصلی نگاه می‌‌شود؛ یا باید یک فصل را پوشش بدهد یا 2 فصل. سریال‌هایی که 13، 15 یا26‌‌قسمتی باشند هفتگی پخش می‌شوند و سریال‌هایی که تعداد قسمت‌هایشان بالاست مثل 50یا90‌قسمتی‌ها هر شب.

  • با این حساب نباید شکل روایی و فرمت‌شان با هم یکی باشد.

صددرصد شما در مورد لطفا دور نزنیم این حس را داشتید؟!

  • بله. به نظر می‌آمد هم از نظر ریتم، هم جنس بازی‌ها و هم از نظر قصه و البته نوع روایت شباهت زیادی به کارهای روتین دارد.

خیلی عجیب است ! چون کارهای طنز هر شبی‌ را  با چند تا دوربین ضبط می‌کردیم و اتفاق در یک لحظه می‌افتاد و ثبت می‌شد بنابراین جنس بازی‌ها نوع خاصی است. در این نوع کارها آدم‌ها بیشتر زندگی می‌کنند ولی در کارهایی مثل لطفا دور نزنیم که به دلیل حضور تنها یک دوربین براساس دکوپاژ و تحقیق جلو می‌رفت به ناچار جنس بازی‌ها می‌بایست تفاوت کند.

  • پس شاید به خاطر بازیگرانش بوده که این تفاوت دیده نشد؟

غیر از محمدرضا هدایتی که او هم جنس بازی‌اش در این کار بسیار فرق می‌کرد، بازیگران این کار، کجا کار روتین انجام داده‌اند؟ منظور شما از کارهای روتین، کارهای هرشبی است نه مناسبتی! خیلی از کارهایی که در ایام خاص مثل عید و ماه رمضان پخش می‌شوند، ویژگی کارهای هرشبی را ندارند.

  • به همین دلیل هم هست که نتیجه خوبی ندارند و معمولا کارهایی در این نوع پخش موفق هستند که به کارهای هرشبی نزدیک باشند یا همان ویژگی‌ها را دارا باشند.

متوجه منظورتان نمی‌شوم که از چه ویژگی‌ای حرف می‌زنید! چه نزدیکی‌ای باید وجود داشته باشد؟

  • کارهایی که هر شب پخش می‌شوندچه مناسبتی باشند چه نه معمولا به دلیل اتفاقات زیاد، ریتم تندی دارند و به همین دلیل کارهایی که این ویژگی را دارند معمولا در پخش هفتگی موفق نمی‌شوند چون بیننده تا هفته بعد فراموش می‌کند چه اتفاقی افتاده.

اما سعی ما این بود که این کار به لحاظ ساختار اجرایی، شبیه کارهای هرشبی نباشد و فکر می‌کنم این هم اتفاق افتاده. یکی از مشخص‌ترین تفاوت‌هایش وابستگی کامل به متن و فیلمنامه است؛ در حالی که شما در کارهای روتین، خیلی بداهه می‌بینید.

  • یعنی اصلا بداهه وجود نداشت؟

به هیچ عنوان بداهه نداشتیم و بازیگر و تمام میزانسن‌ها و حرکات، وابسته به متن بود.

  • قبول دارید که «لطفا دور نزنید» نسبت به کارهای دیگر خودتان آنطور که باید دیده نشد؟

طبق نظرسنجی‌ها این سریال به عنوان پربیننده‌ترین سریال شبکه 5 انتخاب شد اما اینکه آن را با کارهای قبلی‌ام مقایسه کنم به نظرم کاری منطقی نیست چون نمی‌توان مخاطب شبکه5 را با مخاطب شبکه سراسری‌ مقایسه کرد.

  • اما زندگی به شرط خنده هم از همین شبکه پخش شد! در کل به نظر من هرچه به عقب برمی‌گردیم کارهایتان چه از نظر جذابیت و چه جذب مخاطب قوی‌تر بوده.

به نظرم نمی‌شود کارهای من را با هم مقایسه کرد؛ به این دلیل که هر کدام در شرایط و فضای متفاوتی هستند.

  • ولی می‌شود یک روند کاری برایتان درنظر گرفت.

فکر می‌کنم این روند خیلی پخته‌تر شده. لطفا دور نزنید بسیاربسیار کار پخته‌ای است.

  • پس خودتان بیشتر قبولش دارید؟

صددرصد. می‌توانم بگویم نوع میزانسن‌هایی که در این کار وجود دارد با کارهای دیگرم قابل مقایسه نیست.

  • شاید به خاطر فرصتی است که بیشتر از کارهای دیگر در اختیارتان بود؟

به همین دلیل با بدون شرح یا کمربندها را ببندیم قابل مقایسه نیست. بدون شرح در یک فضای سیاسیاجتماعی خاص با استفاده از یک‌سری نیروی تازه‌نفس و چهره‌های غیرشناخته‌شده یک اتفاق بود؛ جریان نویی بود؛ در اوج «زیر آسمان شهر» که دیگر ته کارهای خانگی و خاله‌بازی و این چیزها درآمده بود شما را وارد یک بستر اجتماعی می‌کرد، آدم‌ها را از خانه می‌کشید بیرون و...؛ یک اتفاق که شاید هر 10سال بیفتد.

  • خب همین انتخاب موضوع به نظرم مهم‌ترین مسئله است. شما در آن مقطع، این هوش را به خرج دادید که چنین سوژه‌ای جواب می‌دهد، پس امروز هم می‌شود یک سوژه نو انتخاب کرد.

بله. ولی شما یک نکته‌ را در نظر نمی‌گیرید؛ اینکه در تلویزیون اصلا اینطور نیست که شما هر کاری که  دوست داشته باشید را بتوانید بسازید. خیلی طرح‌های ایده‌آل دارم که اصلا امکان ساختش نیست؛ بعضی به خاطر فضای سیاسیاجتماعی و بعضی به خاطر هزینه‌های ساخت. برای همین گفتم یک اتفاق که شاید هر 10سال یک‌بار تکرار شود. 

  • می‌توان گفت که لطفا دور نزنید سوژه تکراری دارد اما درباره کارگردانی معتقدید که از کارهای گذشته‌تان بهتر بوده.

بله، صددرصد. سوژه این کار خیلی معمولی بود.

  • و تکراری!

شما یک قصه معمولی را با یک نگاه و یک پرداخت جدید می‌دیدید یعنی من با این دید وارد کار شدم که فیلمنامه‌ای دارم به ظاهر تکراری، هیچ اتفاق خاصی قرار نیست بیفتد، ولی آیا می‌شود مخاطب را راضی نگه داشت؟ و البته این کار را کردیم و طبق نظرسنجی‌ها کار، بیننده بالایی داشته.

  • فکر می‌کنید دلیل انتخاب بیننده برای تماشای این کار چه بوده؟

سلامتی. جزء معدود کارهای طنزی است که به هیچ عنوان بدآموزی ندارد در حالی‌که دستاویز خیلی از کارهای طنز اتفاقا سراسر از حرکات و حرف‌هایی است که اثر منفی دارد مثلا در سینما فلان فیلم طنز که زیاد هم می‌فروشد، ببیند مردم به چه چیزهایی می‌خندند، تمام چیزهای منفی و فاقد ارزش و البته زود فراموش می‌شود. ولی ما سعی کردیم مثل بچه  مثبت‌ها خیلی استریل جلو برویم ضمن اینکه به دلیل مشارکت راهنمایی و رانندگی بار فرهنگی بالایی هم  داشت.

  • اما مگر می‌شود این نوع موضوعات را نقد کرد آن هم به زبان طنز ولی به قول شما هیچ بدآموزی یا هیچ حرکت اشتباهی نداشته باشد هرچند به نظر من نمی‌توان اسمش را بدآموزی گذاشت؟

منظور من حرکات اشتباه نیست،‌ کارهای طنزی  که خیلی هم گرفته به نظر شما چه چیزش برای مخاطب جذاب بوده، دیالوگش نبوده؟

  • خب مجموعه‌های خود شما هم جزئش می‌شوند.

نه... کجا در کارهای من حرف بدی زده شده؟! شما اصلا حرف یا رفتارهای بد نمی‌بینید عملکردهای بد نمی‌بینید بار طنز قصه روی آدم‌هایی بود که تخصص نداشتند و حالا در جایگاهی قرارگرفته بودند که حقشان نبود، مثل کمربندها را ببندیم. کاپیتانی که چپول بود خلبان هواپیما بود و یک قصاب صاحب فرودگاه. در کارهای من معمولا آدم‌ها سرجای خودشان نیستند و این ایجاد موقعیت طنز می‌کند، نه دیالوگ‌ها،‌ نه  تحقیر کردن. چون یکی از فرمول‌های ساده خنداندن، تحقیر کردن آدم‌‌هاست. مخاطب ما اتفاقا مخاطب راحتی است و برعکس کسانی که معتقدند مخاطب ما به سختی ارتباط می‌گیرد و به سختی می‌خندد. اما به نظر من مخاطب خیلی راحت و با چیزهای خیلی دم دستی به‌خنده می‌افتد و البته این چیزهای دم دستی چیزی به او اضافه نمی‌کند بلکه اثر منفی هم دارد.

متاسفانه در فرهنگ ما جا افتاده است که به ضایع شدن دیگران بخندیم و من سعی کرد‌ه‌ام در کارهایم از این فرمول پیروی نکنم این موضوع در لطفا دور نزنید هم به اوج رسیده.

  • شاید هم به خاطر عادت تماشاگر باشد که این کار کمی لوس به نظر می‌رسد.

شاید هم مقایسه شما درست نبوده شاید اگر الان بدون شرح هم هفتگی پخش شود نتواند با مخاطب ارتباط بگیرد فکر می‌کنم این کار را بشود با حبیب آقا به لحاظ ساختاری و تولید مقایسه کرد.

به هر حال من سعی کردم به پختگی برسم ولی به نظرم مشکل جای دیگری‌ است. در تلویزیون ما هیچ مرزی بین طنز و هزل و هجو وجود ندارد، کارهای من طنز به حساب می‌آید بنابر تعریف طنز. هزل و هجو نوع اجرای کاملا متفاوتی دارد حتی جنس بازی‌ها و سوژه‌ها هم همینطور. شما نمی‌توانید در طنز یک داستان غیرواقعی طرح کنید ولی در هزل می‌توانید. در تعریف طنز آمده، بیان مسائل روز و اجتماعی به زبان شیرین، زبان شیرین و نه خنده‌دار. یعنی کسی تلاش نمی‌کند برای خنداندن، بلکه تلاش می‌کند تا یک چیز خیلی تلخ را به یک زبان شیرین نقل کند، که بیننده آزار نبیند ولی هزل و هجو برپایه لوده و ادا و اطفار است.

  • مگر در واقعیت اجتماع ما آدم‌ها ادا و اطفار ندارند؟

ممکن است ادا و اطفار رفتاری از خودشان بروز بدهند، منظور من نوع راه رفتن یا نوع حرف زدنشان است. یعنی ضعف شخصیتی نه ضعف بیرونی. در کارهای هزل و هجو آدم‌ها تیپ هستند یعنی ابعاد مختلف شخصیتی ندارند، احساس ندارند، همه چیزشان بر پایه غلو است و همین غلو شما را می‌خنداند ولی در طنز آدم‌ها نمی‌توانند خیلی خارج از واقع عمل کنند.

  • ولی یادم می‌آید در کارهای خود شما مثل بدون شرح نقش کاووسی در بسیاری موارد ادا و اطفار داشت یا حتی امیر جعفری...

تمام تلاش ما این بود که جلوگیری کنیم از این ویژگی اما اگر به ندرت در جایی دیده شد احتمالا از دستمان در رفته.

  • اما در اجتماع برمی‌خوریم به افرادی که از تیپ هم فراترند.

خب ما داریم ایده‌آل حرف می‌زنیم. یعنی یک هدفی که باید در جهتش حرکت کرد تا به نتیجه رسید بگذارید یک مثال بزنم، الان یک جوک تعریف می‌کنم شما یک مقایسه‌ای با  دنیای اطرافت می‌کنی و در نهایت واکنشی از خودت نشان می‌دهید به نام خنده. ولی این جوک چقدر در شما تاثیر دارد واگر قرار باشد یک ساعت دیگر یک جوک تعریف کنید امکان دارد اصلا نتوانید به یاد بیاورید، برای اینکه جوک زاییده شرایطی است، در حالی که رمان یا یک قصه که می‌خوانید در زندگی و نگاهت بسیار تاثیر خواهد گذاشت، خیلی وقت‌ها هم این تاثیرگذاری ناخودآگاه است.

  • مگر می‌شود جوک را با رمان مقایسه کرد؟

دقیقا حرف من هم همین است. جوک با رمان و طنز با هجو و هزل قابل مقایسه نیست.
آخر اینها در محتوا با هم فرق دارند، غیر از  باطن در ظاهر هم هیچ ارتباطی بین‌شان نیست، اما در طنز و هزل حداقل ظاهر یکی است، هر دو فیلم هستند، هر دو یک مسئله اجتماعی را روایت می‌کنند و... اما یکی تاثیرگذارتر و عمیق‌تر از دیگری است و روایت متفاوتی دارند.

  • چرا تاثیرگذارتر است؟ به خاطر اینکه شما در طنز نقد می‌کنید یکسری رفتارها را، در حالی‌که در هزل به یکسری از رفتارها می‌خندی، این دو تا خیلی باهم فرق دارد.

مثلا من آدم چاپلوسی هستم طنز چاپلوسی و تملق را نقد می‌کند و هزل به آدم چاپلوس و متملق می‌خندد و این همان سیستم تحقیر است.

  • منظور شما این است که سوژه مورد نقد در هزل جذاب و شیرین به نظر می‌آید؟

دقیقا و خاصیتش را از دست می‌دهد.

  •  پس خنداندن برایتان مهم نبوده؟

نه! چون در تعریف طنز خندیدن وجود ندارد البته ممکن است یک جاهایی باعث خندیدن هم بشود ولی هدف نیست چون مجبوری از فرمول‌های دیگری پیروی کنی.
خیلی‌ها که کار طنز با هزل انجام می‌دهند اعتقاد دارند اول باید مخاطب را بخندانید و بعد در قالب خندیدن یک چیزهایی هم آموزش داد یا نقد کرد.

کد خبر 91646

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز