«پیماننامه حقوق کودک» یکی از قوانین عالی در حقوق عمومی کودکان است که در سال 1989 در سازمان ملل تصویب شد و کشور، نیز به همراه جامعه جهانی به امضا کنندگان آن پیوست. مفاد 54 مادهای این پیماننامه معتبر به صراحت حق آزادی عقیده درباره اموری که به کودک مربوط میشود، آزادی بیان، حفظ حریم خصوصی، دسترسی به اطلاعات مناسب، آموزش و پرورش، بهرهمندی از نهاد خانواده یا شبه خانواده، حق بازی و فراغت و تفریح، مشارکت اجتماعی، برخورداری از زندگیای که رشد جسمی، عاطفی و روانی وی را تضمین کند و... را به کودکان اعطا کرده است.
با این شرایط موجودی انسانی تلقی میشود که مانند دیگر انسانها دارایی افراد دیگر ازجمله پدر و مادر نیست و حقوقی مستقل و بینالمللی دارد که باید رعایت آنها در حوزههای فردی، خانوادگی و اجتماعی سرلوحه اعمال و تصمیمگیریها قرار گیرد.
پیش از 6 سالگی
پیماننامه حقوق کودک هر فرد زیر 18 سال را کودک معرفی میکند مگر اینکه سن رشد طبق قانون بیشتر یا کمتر از آن باشد. بر این اساس، نوجوانان و محصلان جامعه ما نیز مشمول مفاد گسترده این پیماننامه قرار میگیرد و باید شرایط دستیابی آنان به حقوق فردی و اجتماعی در حوزههای رفتاری، آموزشی و... فراهم آید.
با این حال، نقض حقوق رفتاری کودکان مهمترین آسیب پیش روی سلامت روانی و عاطفی آنان محسوب میشود که اغلب در محیط خانواده و به دلیل ناآگاهی والدین یا برخی نارساییهای ارتباطی صورت میگیرد. «فاطمه فرامرزی» کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی و مشاور خانواده در اداره سلامت شهرداری منطقه، دراینباره به شکلگیری شخصیت کودک پیش از 6 سالگی اشاره میکند و توضیح میدهد:
«در 2 سال اول زندگی، کودک به تدریج اعتماد کردن را میآموزد و مادر باید بتواند اعتماد او را جلب کند و به نیازهایش پاسخ گوید. در 3 سالگی، کودک لجبازی را میآموزد و نه نگفتن را یاد میگیرد. این مرحلهای است که زمینههای اعتماد به نفس را در شخصیت کودک شکل میدهد و بنابراین نباید امیال وی را سرکوب کرد یا او را به کاری مجبور ساخت.
لجبازی کودک در این دوره زندگی با استقلال شخصیتی و خودمختاری وی رابطه مستقیم دارد. 6 سالگی مقطعی بسیار حساس و سرنوشتساز است. بیشتر والدین در این سن به نیازهای اولیه کودک نظیر خوراک و پوشاک توجه میکنند و از نیازهای رفتاری و عاطفی وی غافلند. نحوه برخورد با رفتارها و تصمیمگیریهای کودک در این سن هویت وی را شکل میدهد و لازم است در نظام رفتاری پدر و مادر در مقابل فرزند نوعی هماهنگی وجود داشته باشد تا کودک دچار تناقض نشود.
در این سن باید دریابد که محیط خانه و خانواده قانون و قاعدهای دارد که رعایتش ضروری است. متأسفانه تنبیه بدنی در این سن شیوع دارد و بدترین آسیبها را به شخصیت کودک وارد میسازد. نظام تنبیه و پاداش برای کودکان باید مبتنی بر بهرهمندی یا محرومیت باشد نه دعوای فیزیکی و جریمه بدنی.
برای مثال میتوان در مقابل کارهای ناشایستی که کودک انجام میدهد، او را از تفریحاتی نظیر پارک رفتن، خرید خوراکی و... محروم کرد. شیوه دیگر، بیتوجهی است. والدین بویژه مادران که بیشتر با کودکان سر و کار دارند میتوانند بطور انتخابی نسبت به برخی رفتارهای کودک بیتوجهی کنند.
در این سن، بیتوجهی به برخی رفتارهای کودک نظیر لجبازی، جیغ کشیدن و... بهترین روش برای مقابله با ناهنجاریهای رفتاری وی محسوب میشود. کودکان حاضرند کتک بخورند ولی به کارهایشان بیتوجهی نشود. این شیوه، مزایای دیگری هم دارد. برای مثال وقتی کودکی حرف زشتی میزند بیتوجهی موجب میشود آن را خیلی سریع به فراموشی بسپارد.»
وی ضعف اعتماد به نفس را مهمترین آسیب پیشرو شخصیت کودکان میداند که در آینده برای آنها دردسرساز خواهد شد و در ادامه میافزاید: «کودکان حق دارند از شخصیتی قدرتمند و پرورشیافته برخوردار باشند و والدین در این حوزه نقش بسیار مهمی دارند. یکی از دلایل ضعف اعتماد به نفس در کودکان این است که والدین به آنها اجازه نمیدهند ابراز وجود کنند.
یعنی نظر و عقیدهشان را بگویند و آن را نزد دیگران محترم ببینند. نباید کودکان را از محبت درباره مسائلی که به آنان مربوط میشود یا سایر موضوعاتی که مناسب سن آنهاست محروم کرده و در مقابل باید برای صحبت در میان جمع و مشارکت در فعالیتهای گروهی تشویق شوند. کودک باید بتواند برای خودش لباس یا وسایل شخصی انتخاب کند ولی نباید در دادن اختیار به وی زیادهروی کرد.
در حقیقت نظرخواهی و مشورت با کودک، پسندیده و ضروری است ولی نباید کودک تصمیمگیرنده نهایی باشد و کودکسالاری، جایگزین مصلحتاندیشی والدین شود.»این روانشناس تربیتی، تنبیه بدنی، فضای انضباطی شدید در مدارس، رفتار متکبرانه بزرگها و اهانت به کودک را از معضلاتی معرفی میکند که زمینهساز عدم اعتماد به نفس در کودکان میشود.
برای مثال هنگامی که والدین یا معلمان کودک را مواخذه و سرکوب کنند. وی به این نتیجه میرسد که زیاد اشتباه میکند، فردی بیارزش است و شخصیتی غیرقابل اعتماد دارد. لجبازی کودکان درباره غذا خوردن نیز موضوعی شایع است. «فرامرزی» درباره آن میگوید: «بسیاری از مادران درباره نحوه غذا خوردن کودکانشان گله میکنند. گاهی کودک غذاهای خاصی را نمیخورد یا به قدر کافی تناول نمیکند.
برخی کودکان نیز عادات تغذیهای نامطلوبی دارند و برای مثال از غذا خوردن به همراه دیگر اعضای خانواده ابا دارند. تغذیه یکی از اصول سلامت جسمی و روانی کودکان است و بیش از هر چیز به درایت مادران بستگی دارد. مادر باید بتواند غذاهای متنوع را به کودک بخوراند و این کار نیازمند مدیریت تغذیهای است.
گاهی لازم میشود غذایی را که کودک نمیخورد با طعم و مزه جدیدی طبخ کرد یا آن را تزیین کنند تا کودک علاقهمند شود. ناگفته نماند برخی عادات بد تغذیهای از بیتوجهی والدین ناشی میشود. برای مثال به کودک اجازه میدهند پیش از غذا بستنی یا تنقلات بخورد و بالطبع دیگر اشتهایی برای غذا خوردن باقی نمیماند.
آموزش به مادران برای رعایت حقوق کودک
«فاطمه سبزی» مدیر یکی از خانههای سلامت منطقه، ضعفها و نارساییهای پیش روی بهداشت روان و سلامت جسم کودکان هممحلهای را بسیار فراگیر میداند. با این حال معتقد است در سالهای اخیر با گسترش اطلاعرسانی و آگاهیبخشی از طریق خانههای سلامت، وضعیت در این حوزه به تدریج بهتر میشود و میافزاید:
«در خانههای سلامت برای مادران کلاسهای متنوعی درباره مهارتهای زندگی، روانشناسی ارتباطات خانوادگی، مهارت فرزندپروری، اصول تغذیه کودکان و ... برگزار میشود و خوشبختانه بازخوردهای مطلوبی را در پی دارد. پیش از ارائه این آموزشها، اطلاعات مادران درباره رعایت حقوق کودک و اصول فرزندپروری بسیار ضعیف بود و مشکلات دامنهداری در پی داشت که هم به شئون خانواده و هم به سلامت جسم و روان کودکان آسیب میرساند.
علاوه بر این، آموزش مادران در خانههای سلامت از مشاوره در حوزههای متنوع زندگی از جمله فرزندپروری بهرهمند میشوند که در نحوه رفتار با کودک و رفع نارساییهای عمومی این حوزه تأثیرگذار است. با توجه به وضعیت فعلی و معضلاتی که در حوزه سلامت کودکان وجود دارد، از تمامی ظرفیتهای ارتباطی برای اطلاعرسانی به والدین استفاده میکنیم. برای مثال در مساجد محلههای مختلف منطقه و با هماهنگی قبلی برای والدین و حتی سایر افراد علاقهمند دورههای آموزشی درباره حقوق کودک، ارتباط مؤثر با کودکان، پرخاشگری، شباداری، لجبازی، پرورش خلاقیت و ... بصورت هفتگی یا مقطعی برگزار میشود.»
وی براساس ارتباط مستمر با مادران هممحلهای، یکی از مشکلات رایج پیش روی رفتار مناسب با کودکان را چنین توصیف میکند: «برخی مادران برای نشان دادن علاقه خود به فرزندشان برای وی امکانات مختلفی فراهم میآورند و کار را تمام شده فرض میکنند. برای مثال رایانه، وسایل بازیهای مجازی، اسباببازیهای مختلف و ... را در اختیار کودک میگذارند و بر نحوه استفاده از آنها نظارت نمیکنند.
همه امور مربوط به کودک به مدیریت و هدایت نیاز دارد و گاهی وسیلهای که در اختیارش قرار میگیرد یا مناسب سن او نیست یا در صورتی که والدین مراقب نباشد به استفاده نادرست کودک از آن منجر میشود.» در پایان، یادآور میشویم درباره کودکان سخن برای گفتن بسیار است.
حوزههای متنوع زندگی این قشر که کودکان و نوجوانان را در برمیگیرد به توجه و مراقبت ویژه نیاز دارد. بهداشت و سلامت کودکان و افراد زیر 18 سال در زمینههای اجتماعی، فرهنگی، رفتاری، آموزشی، ورزشی و ... به تعاملی تنگاتنگ در مناسبات فردی و اجتماعی وابسته است و برای دستیابی به شرایط مطلوب برای آنان راهی طولانی در پیش داریم.
همشهری محله - 15