شهر بدون رنگ، شهری خاکستری است. شهری است که روحش را از دست داده است. دیگر جایی نیست که بتواند مردم و ساکنانش را به حرکت و پویایی وادارد. بیشتر مثل جسدی است که هر روز صبح مردم آن را تشییع میکنند و در خوابهای شبانهشان به خاک میسپارند.
به همین دلیل است که امروز رنگ و جلوههای بصری، آلودگیهای بصری، نمای شهری و مسائل مربوط به آن به یکی از مهمترین دغدغههای مدیران شهر تبدیل شده است. اگر تا یک دهه پیش فعالیتهای عمرانی و فنی و طرحهای توسعه کالبدی شهر تهران بسیار مورد توجه قرار داشت و تصور همگان از شهری زنده، شهر با شاهراهها و بزرگراههای شبکهای، آسمانخراشها، پلها و دیگر نمودهای فیزیکی و ساختمانی بود امروز روح این کالبد اهمیت پیدا کرده است.
یکی از نشانههای این توجه تلاشی است که در طول سالهای اخیر برای تغییر در روند اجرای نقاشیهای دیواری انجام شده است. سالهاست که دیگر از تصویرسازیهای شعارگونه در شهر خبری نیست. با تأسیس اداره نقاشی در سازمان زیباسازی شهر تهران اجرای نقاشیهای دیواری تابع قواعد و ضوابطی شد و دیگر هر سازمان یا نهادی اجازه اجرای خودسرانه و بدون مطالعه طرحهای نقاشی دیواری را پیدا نکرد و همه این طرحها پس از تصویب در شورای اداره نقاشی به مرحله اجرا در میآید.
با این حال همچنان نواقصی در اجرای نقاشیهای دیواری وجود دارد. در این گزارش تلاش شده است تا با نگاهی منصفانه به تحول در نقاشیهای دیواری سالهای اخیر نظر چند کارشناس زبده را درباره این موضوع و پیوستگی و گسستگی طرحهای نقاشی جویا شویم. این حرفها در ادامه گزارش آمده است.
جمشید حقیقتشناس، گرافیست، استاد دانشگاه و عضو انجمن نقاشان درباره شیوع شیوه خاصی از نقاشیهای دیواری میگوید: «من فکر میکنم که الان نقاشی دیواری یک متولی دارد به نام سازمان زیباسازی و سازمانهای مختلف سفارش دهنده آن هستند حقیقت این است که چه مجری و چه سفارشدهنده به نوعی دولتی هستند و متأسفانه هنوز بخش خصوصی در سفارش یا اجرا سرمایهگذاری نکرده است و تا زمانی که بخش خصوصی وارد این حوزه نشود سلایق و دیدگاههای مختلف وارد این حوزه نمیشود.
اگر این اتفاق نیفتد و هنرمندان دیگر مجبور نباشند کار سفارشی انجام دهند و ایدههای خودشان را اجرا کنند زندگی وارد نقاشیهای دیواری میشود. نقاشی دیواری الان جامعیت ندارد و شامل تمام هنرمندانی که میتوانند در این حوزه کار کنند نمیشود.» از جمشید حقیقتشناس درباره نقاشیهای دیواری که بر در و دیوارهای منطقه یک دیده میشود سؤال میکنم.
او به دلیل آنچه شغل، هنر و زندگیاش میداند نسبت به هر نمود تصویری در شهر حساس است و طبعاً این نقاشیهای دیواری را با دید یک منتقد و نقاش کارکشته نگاه کرده است. او میگوید: «به هر حال یک موج پیدا میشود، احاطه مییابد و رایج میشود و بعد فراموش میشود و موج بعدی میرسد. من به اینها به عنوان یک موج و یک سری کاری نگاه میکنم.
مطمئن هم هستم که بضاعت نقاشان و هنرمندان ما بیش از اینهاست. اما پیش از آنکه راجع به نقاشیهای دیواری نظر بدهیم باید خود این مقوله را مورد بررسی قرار دهیم. سالها پیش تصویرسازی وارد شهر شد بدون آنکه ساختار شهر ظرفیت و ظرایف بصری لازم را داشته باشد.
این نقاشیهای دیواری روی دیوارهای شهر قرار گرفتند، الان یک جنس دیگر ظاهر شده است و یک مد انحصاری به وجود آورده است. ما همین حالا 500 نقاش جدی و حرفهای داریم که میتوانند این مد انحصاری را بشکنند اما در این حوزه فعالیت نمیکنند و نخواهند کرد چرا که اهل کارهای سفارشی نیستند.»
دیوارها به اندازه کافی بزرگ نیستند
یک موضوع که حقیقتشناس به آن اشاره میکند موضوع ظرفیت بصری شهر برای پذیرفتن نقاشیهای دیواری است. او در میان صحبتهایش عبارت خوبی به کار میبرد. تعبیر او از نقاشیهای دیواری امروز نصب یک تابلو روی دیواری است که برای آن مناسب نیست. این تعبیر گویای آن است که هنوز وضعیت بصری شهر وضعیتی مساعد نیست و نمیتوان با جلوههایی از نقاشیدیواری این وضعیت را بسامان کرد.
البته این حرفها نافی ارزشهای نقاشی دیواری نیست. شهر امروز با نقاشیهای دیواریاش زیبا شده است. اما در مقام کارشناس باید گفت اگر این زیبایی را عمیقتر بکاویم به تضادهای نقاشیها با محیطهای پیرامونشان پی میبریم. حقیقتشناس در توضیح این موضوع میگوید:
«نقاشی دیواری این نیست که الان وجود دارد. قبلاً شما یک اثر تولید میکردید و بعد آن را در موزه قرار میدادید چون محیط موزه طوری است که آن اثر خودش را نشان میدهد. الان نقاشی دیواری باید با معماری نزدیک باشد اما ما به لحاظ معماری صد سال است که با اصل موضوع ارتباط برقرار نکردهایم.»
به اعتقاد حقیقتشناس نباید با شهر برخورد موزهای کرد. آن هم وقتی هنوز این مجموعه ظرفیتهای بصری لازم را کسب نکرده است. اما حقیقتشناس برای بهبود وضع پیشنهادهایی هم دارد. او میگوید: «طبیعی است که با گذاشتن یک مجسمه وسط میدان نمیتوان کاری کرد. باید به ارتباط ارگانیک بین اجزای شهر توجه کرد.
به نظر من اول باید چیزهای زاید را حذف کرد و بعد دید اصلاً نیاز به نقاشی دیواری داریم یا خیر. شهر تهران چند نیاز ضروری دارد و یکی از آیتمهای آن نقاشی دیواری است. اما قبل از آن باید زواید و حواشی را حذف کرد. شهر را پاکسازی کرد تا بعد بتوان ضروریترین نیازها را کشف کرد. شاید آن موقع فهمیدیم که کمبود این شهر نقاشی دیواری است.»
با وجود اساتیدی مثل حقیقتشناس پرسش اینجاست که چرا تاکنون اداره نقاشی دیواری از حضور او به عنوان کارشناس و مشاور دعوت نکرده است تا در جلسات این شورا حضور داشته باشد.
هر کسی از ظن خود شد یار من
استاد علی نوایی نیز یکی دیگر از نقاشان مطرحی است که تاکنون نقاشان نامداری را تربیت کرده است. او نداشتن یک برنامه منسجم و قاعدهمند برای اجرای نقاشیهای دیواری در بازههای زمانی بلندمدت را مشکل اساسی نقاشیهای دیواری میداند و میگوید: «به نظر من هنوز یک جمعبندی درست برای اجرای نقاشیهای دیواری در ایران شکل نگرفته است.
متأسفانه نقاشی دیواری گرفتار سلایق غریبی شده است طوری که هر کس به زعم خود اثری را نقاشی دیواری میداند. متأسفانه ما سرمایههایی را که در اجرای نقاشی دیواری در شهر داشتیم درست مورد استفاده قرار ندادیم. مثل مرحوم ایرج زند که در این حوزه تخصص داشت و دورههای علمی را گذرانده بود و مدرک این کار را گرفته بود هرگز تا زمانی که در قید حیات بود برای ارائه نظریاتش در حوزه نقاشی دیواری دعوت نشد.»
وقتی از او درباره نقاشیهای دیواری منطقه میپرسم یاد آثاری میافتد که حالا دیگر نیست و بعد با تأسفی که در صدایش موج میزند میگوید: «نقاشیهای دیواری از مسعود عربشاهی در بزرگراه مدرس وجود داشت که حذف شدهاند. کارهای خوبی بودند. حذف نقاشیهای دیواریای که روی آنها زحمت کشیده شده است نشانه یک ناهماهنگی است.
نقاشی دیواری خوب، یک اثر هنری است که باید از آن حفاظت و صیانت کرد. باید نشستهای مستمری با اهل فن برگزار شود. معمولاً نقاشیهای دیواری در جاهایی انجام میشود که تردد زیاد شهروندان وجود دارد و طبعاً در سلیقهسازی مردم خیلی مؤثر است. خوب است حالا که قرار است یک الگوی نصفه و نیمه از کشورهای دیگر برداریم لااقل آن را با یک انسجام هنری اجرا کنیم.
من حالا که به نقاشیهای دیواری فکر میکنم میبینم یک گوشه کار مدرن است یک جای دیگر سنتی است. من اسم این کار را میگذارم اجرای پرلطمه از یک فرهنگ. به نظر من بسیاری از نقاشی دیواریها حتی بناهای شهری را تخریب میکند. هویت آن را میگیرد اما چیز درستی را جانشین آن نمیکند. خیلی بیسرانجام است.
تخصص من تصویرسازی از افسانههای شاهنامه است خود را در حوزه نقاشی دیواری صاحبنظر نمیدانم اما میدانم این نقاشی دیواری آنچه باید باشد نیست. تا به حال هم در نشستهای تخصصی نقاشی دیواری از من دعوت نشده و نظری خواسته نشده است.»
از سنت نقاشی خود دور افتادهایم
نقاشیهای دیواری تنها نقاشیهای روی دیوار نیستند. نقاشیهای دیواری به عنوان مهمترین و مؤثرترین رسانه هنرهای تجسمی که برای مدتی طولانی و پیوسته در معرض دید آدمهای ثابتی هستند آنها میتوانند نگاههای ما را تغییر دهند. اما این پیامهای تصویری تا چه اندازه توانستهاند با مطالبات ذهنی مردم و ارتباط برقرار کنند و پاسخی در خور به آنها بدهند؟
به اعتقاد استاد علی ندایی نقاشیهای دیواری باید به درک عمومی جامعه نزدیک باشند. ندایی میگوید: «اگر نتیجهگیری درستی از نقاشی دیواری داشته باشیم که گذشته از اجرا و الاستیسیته چه محتوا و حرفی باید داشته باشد به عنوان اثری که برای مردم و در نظر آنهاست باید خیلی بااحساس و اثرگذار باشد.
نقاشیهای دیواری باید به درک عمومی جامعه نزدیک باشد. به هر حال همه ما نسبت به فرهنگ و مطالبات فرهنگی خود عرق داریم. آنچه مسلم است یک نقاشی دیواری با یک بیلبورد تبلیغاتی فرق میکند. خیلی از نقاشیهای دیواری به اعتقاد من به بیلبورد تبدیل شده است.
من فکر میکنم نقاشی دیواری برای مردم ایران باید یک حرف عمیقتری داشته باشد. این نقاشیهای دیواری که الان اجرا میشود خیلی با فرهنگ ما گسستگی دارد. ما نمیتوانیم بین این نقاشیهای دیواری با نگارگری که ریشه در مسابقه و سنت نقاشی ما دارد ارتباط برقرار کنیم.
باید این چالشها در نشستی با حضور متخصصان فن بررسی شود و به یک انسجام برسد. به نظر من خیلی زحمت کشیده شده اما بیاثر است. شما یک نقاشی بیربط دارید. یک فضای روستایی کنار یک فضای آبستره قرار دارد. یک باور کلی در اجرا وجود ندارد.
اجازه بدهید نقاشی دیواری تاتی تاتی کند
هرچند انواع انتقادها به جریان نقاشیهای دیواری وارد است اما نباید این را هم فراموش کرد که اجرای نقاشیهای دیواری به عنوان یک فرآیند تغییر تازه در ابتدای راه است. ما امروز از شعارزدگی در نقاشیهای دیواری به هنر نزدیکتر شدهایم. شاید هنوز باید این ایده چکشکاری شود به مرور زمان به شکل واقعی آن نزدیک شود اما در این میان بخش بزرگی از سرمایهها و فرصتهای هنری نابود خواهد شد. این شاید جریان واقعی در تکامل یک روند است.
همشهری محله - 1