بر همین اساس،15 اکتبر،مصادف با 23 مهرماه به روز جهانی عصای سفید نامگذاری شد. «قانون عصای سفید، تصویری جدید از نابینایان را در جامعه ترسیم کرد. در میان وسایل کمک حرکتی نابینایان، میتوان عصای سفید را به عنوان پرچم استقلال آنها قلمداد کرد.البته،این ابزار حرکتی سودمند در صورتی ازکارایی برخوردار خواهد بود که نارساییهای فیزیکی محیط زندگی این افراد کاهش یابد یا به طور کلی حذف شود.
بنابراین،علاوه برتوجه به مسائل عاطفی و احساسی نابینایان، لازم است باصرف هزینه و لحاظ کردن برخی از عوامل مهم، زمینه را برای تردد آسان این افراد فراهم ساخت و کمک شایانی به استقلال حرکتی نابینایان کرد.» مسئول کانون نابینایان منطقه با بیان این مطالب میگوید:
«نگرش جامعه نسبت به روشندلان با فرهنگ حاکم در آن جامعه ارتباط دارد. موضوعی که نقش بسیار مهمی در چگونگی شکلگیری انگیزهها، توسعه و رشد استعدادهای نابینایان دارد. بنابراین جامعه، مدرسه و خانواده، مسئولیت خطیری در زمینه ایجاد و تقویت انگیزههای بالنده در بین نابینایان برعهده دارند.» ربابه صفایی در ادامه عنوان میکند:
«وجود الگوهای رفتاری سازنده در مقابل نابینایان، نقش بسزایی در آگاهی آنان و جهتدار شدن و تحقق یافتن انگیزههای روشندلان دارد.» وی با اعلام این مطلب که نابینایی هرگز مانع از رشد و ترقی افراد نمیشود، میگوید: «نابینایان باید خود را باور داشته باشند و بدانند که با وجود نابینایی، به موفقیتهای فراوانی میتوانند دست یابند.
تاریخ هم، انسانهای بزرگی سراغ دارد که با وجود محروم بودن از نعمت بینایی، به مدارج عالی علمی و اخلاقی رسیدهاند. ابوالعلا معزی، طه حسین، آیتالله حاج سید عبدالهادی شیرازی و مرحوم دکترمحمد خزائلی، از جمله انسانهای بزرگی بودهاند که با وجود نابینایی به مدارج بزرگی دست یافتهاند و افراد زیادی از خدمات آنان بهره بردهاند.»
مسئول کانون نابینایان منطقه ادامه میدهد: «نابینایی، محرومیت است نه محدودیت. باید دست در دست هم با بسترسازی مناسب و رفع محدودیتها، نقصها و کمبودها، زمینه پیشرفت و ترقی روشندلان منطقه را فراهم کنیم. حق زندگی را از آنها سلب نکنیم و با صدای بلند در کنار آنها فریاد بزنیم که شما هم مثل ما انسان هستید. حق حیات دارید و میتوانید موفق باشید و حتی بهتر از ما میتوانید سرنوشت خویش را رقم بزنید و با استفاده از حواس دیگر خود، این ضعف و محرومیت را جبران کنید.»
روشندل حافظ کل قرآن:
نابینا هستم، ناتوان نیستم
سال 1355 در شیراز متولد شد. همه چیز را از اولین روز تولد تیره دید، اما تیره فکر نکرد. نابینایی را ناتوانی نپنداشت و از همان دوران ابتدایی، در مدرسه نابینایان «شوریده شیرازی» تحصیل کرد و مدرک دیپلم خود را از دبیرستان ولیعصر¨عج شیراز دریافت کرد. در رشته مترجمی زبان عربی، مدرک کارشناسی و در رشته علوم قرآنی مدرک کارشناسی ارشد اخذ کرد. «جواد فتحی اکبرآبادی»حافظ کل قرآن کریم است و هماکنون به عنوان مربی قرآن در مراکز فرهنگی و دارالقرآن حاج داود کریمی منطقه تدریس میکند.
چگونه حافظ قرآن شدید؟
از کودکی علاقه زیادی به قرآن داشتم و در مسابقات شهرستانها و استان فارس شرکت کرده و رتبه میآوردم. در ابتدا به قرائت قرآن میپرداختم و بعد از گذراندن دورههای مختلف قرائت، حفظ قرآن را به صورت پراکنده آغاز کردم. بالاخره، از سال 1374به طور جدی حفظ قرآن را شروع کردم.
از چه ابزارهای آموزشی برای حفظ قرآن استفاده میکردید؟
نیمی از قرآن را با کتاب نابینایان و نوار حفظ کردم و برای حفظ سورههای باقیمانده، به کلاسهای آموزشی رفتم.
بعضی افراد معلول یا نابینا، ضعف جسمانی خود را دلیلی بر گوشهنشینی میدانند و از حضور در جامعه پرهیز میکنند. چه توصیهای به این افراد دارید؟
یک نابینا باید با خود بگوید که من یک نابینا هستم، اما نابینایی را ناتوانی نمیبینم زیرا اگر امروز برای رفتن و پیمودن مسیر، از بینایی ظاهری محروم هستم، اما چشم دلم بر روی بسیاری از موانع ناپیدا، ناآشکار و تاریک باز است و افق دیدم تا بینهایت در حرکت است. محرومیت برای یک نابینا، پلی است برای رسیدن به آمال و آرزوهای دوردست. زیرا آنچه در این مسیر بر قوت گامهایم میافزاید، این جمله است: من نابینا هستم، اما ناتوان نیستم،
مربی دارالقرآن شهید کریمی:
محرومیت، محدودیت نیست
افراد حاضر در دارالقرآن شهیدکریمی، «فاطمه حسینی اعلایی» را به خوبی میشناسند و با او رابطه صمیمی دارند. وی از مربیان و استادان مجرب این مرکز است و با وجود نابینایی، موانع و مشکلات موجود را برای رسیدن به اهداف خود پشت سر گذاشته است. این مربی فعال دارالقرآن شهید کریمی درباره مشکل جسمی خود میگوید:
«از کودکی کمبینا بودم و مشکل مادرزادی «آرپی» داشتم. در 20 سالگی هم به طور کامل بینایی خود را از دست دادم. البته، خودم را برای این بیماری آماده کرده بودم زیرا خواهر و برادرم هم همین بیماری را داشتند. همیشه باخود میگفتم که این خواست خدا بوده و هیچوقت هم، در برابر خواست خدا اعتراض و ناراحتی نکردم.
حضرت دوست، اگر به مصلحت خود نورچشمانم را گرفت، اما خیلی چیزها به من داد.» خانم اعلایی، حافظ کل قرآن است و مهارت خوبی هم در تدریس آیات آسمانی به کودکان منطقه دارد. وی درباره چگونگی حفظ قرآن میگوید: «از کودکی در یک خانواده مذهبی بزرگ شدم و علاقه زیادی به قرآن پیدا کردم.
به صورت پراکنده، در دوران تحصیل به حفظ قرآن میپرداختم، اما پس از ورود به دانشگاه، حفظ قرآن را به صورت جدی شروع کردم. ابتدا با استفاده از خط بریل اقدام به حفظ سورهها میکردم و بعدها با کمک نوارهای قرآنی موفق به حفظ کل قرآن شدم.» وی از نگرش جامعه نسبت به نابینایان گله دارد و میگوید:
«متأسفانه، بیشتر افراد بینش نادرستی نسبت به ما دارند. بنابرهمین بینش غلط، امکاناتی هم در اختیار ما قرار داده نمیشود. جامعه، ما را معلول و دارای نقص میشناسد و نمیتواند تصور کند که ما هم مثل هر انسان دیگری زندگی میکنیم.»
اعلایی معتقد است « اگر روشندلان قبول کنند که نابینایی محرومیت از یک حس است، اما محدودیت نیست، گام بزرگی در حفظ اعتماد به نفس و غلبه بر یأس و ناامیدی برداشتهاند.»
گفتوگو با روشندل محله
چشمانی که درجبهه جا ماند
هر دو چشمانش را سال 1365 در خاکریزهای شلمچه جا گذاشته است، اما به جای آنها دریایی از معرفت و ایثار به همراه آورده است. موج انفجار خمپاره به بیشتر اعضای بدنش صدمه وارد کرده، اما شدیدتر از همه، به چشمانش آسیب زده است. کارشناس علوم سیاسی است و مفتخر به داشتن 4 فرزند، دکتر، داروساز، مهندس و دانشآموز سال آخر مقطع متوسطه است.
وقتی در جبهه مجروح شدید، چه احساسی داشتید؟
شهادت و جراحت در جبهه برای همه سعادت و افتخار است، برای من هم همینطور. با آنکه ندیدن سخت است، اما خداوند به من صبر و امید داد. اوایل هم به اصرار خانواده، تلاش زیادی برای درمان چشمهایم انجام دادم و حتی بیش از 3 ماه هم در کشور انگلیس بستری بوم، اما بیاثر بود.
شما در اوایل 38 سالگی نابینا شدید. در این سن و با مشکل بینایی که داشتید، چگونه به فکر ادامه تحصیل افتادید؟
علاقه زیادی به درس و مدرسه داشتم، اما متأسفانه به خاطر مشکلاتی نتوانستم بیشتر از کلاس ششم درس بخوانم. بعد از اینکه مجروح شدم، با علاقه زیادی در مدرسه شبانه ادامه تحصیل دادم. مقطع راهنمایی و دبیرستان را با کمک خانواده طی کردم و به فکر شرکت در کنکور افتادم.
در دانشگاه چه رشتهای را ادامه دادید؟
علاقه زیادی به رشته علوم سیاسی داشتم و این رشته را در دانشگاه تهران خواندم. برخی افراد فکر میکنند، اگر فردی نابینا شد باید در کنج خانه بنشیند و دیگران به او کمک کنند. شما با این نظر موافقید؟ به طور کلی با این موضوع مخالفم. درد همه ما هم همین موضوع است و مردم با این عقیده با یک نابینا رفتار میکنند. جامعه به چشم یک بیمار به آنها نگاه میکند و جایگاه مناسبی نسبت به افراد نابینا وجود ندارد.
همشهری محله - 19